۲۳ شهریور ۱۴۰۴ - ۲۳:۴۱
کد خبر: ۱۶٬۱۱۸

وطن‌پرستی، انتخاب اجتماعی

مجتبی مشهدی محمد _ دبیر گروه فرهنگ

در دنیای پرتلاطم امروز، جایی که مرزهای جغرافیایی گاهی محو می‌شوند و هویت‌های ملی زیر فشار جهانی‌سازی قرار می‌گیرند، مفهوم میهن‌پرستی همچنان یکی از ستون‌های اصلی جوامع بشری باقی مانده است.

آگاه: این فرهنگ که ریشه در اعماق تاریخ دارد، نه یک پدیده ناگهانی، بلکه نتیجه تکامل تدریجی عوامل گوناگون است. از دوران باستان یونان و روم، جایی که واژه «پاتریا» به معنای سرزمین پدری، وفاداری به دولت-‌شهر را موردتاکید قرار می‌داد، تا انقلاب‌های قرن هجدهم فرانسه و آمریکا- که ارتش‌های شهروندی را با عشق به وطن بسیج کرد، میهن‌پرستی همواره به عنوان یک نیروی محرک عمل کرده است. واژه «پاتریوتیسم» خود از ترکیب ریشه لاتین «پاتر» به معنای پدر و پسوند «ایسم» که عشق به کشور و تمایل به خدمت و دفاع از آن را توصیف می‌کند، در سال ۱۷۲۶ میلادی شکل گرفت. در قرن نوزدهم، این مفهوم از ناسیونالیسم افراطی جدا شد و بر وفاداری مدنی تمرکز یافت، در حالی که در جوامع متعددی ریشه‌های آن به دوران استعماری و مبارزه با حکومت‌های استعمارگر مانند بریتانیا و فرانسه بازمی‌گردد. اما این عشق به وطن همیشه یک‌جانبه و درونی نیست؛ نهادهایی مانند مدارس، رسانه‌ها و خانواده‌ها نقش کلیدی در شکل‌گیری آن ایفا می‌کنند، از طریق سرودهای ملی، پرچم‌ها و داستان‌های تاریخی که حس تعلق را تقویت می‌کنند یا تبلیغاتی که میل به وطن را در افراد برمی‌انگیزند. از دیدگاه روان‌شناختی، میهن‌پرستی ریشه در نیاز انسان به هویت گروهی دارد، جایی که «ما» در برابر «آنها» امنیت و معنا می‌آفریند و فیلسوفان آن را به عنوان یک تعهد اخلاقی بررسی می‌کنند که می‌تواند سازنده یا ویرانگر باشد. با این حال در سوی دیگر ماجرا، برخی افراد این احساس را تجربه نمی‌کنند یا حتی به خیانت روی می‌آورند، پدیده‌ای که ریشه در تجربیات منفی با سیستم مانند فقر، تبعیض و فساد دارد، جایی که به کشور وفاداری حاصل نمی‌شود. قطبی‌سازی سیاسی، نقش رسانه‌های اجتماعی و مسائل جهانی از جمله تبلیغات و پروپاگاندا، به‌ویژه در نسل جوان، احساس وطن‌دوستی را تضعیف می‌کند و برخی را به دیدگاه‌های جهانی یا فلسفی سوق می‌دهد که مرزها را تصنعی می‌دانند. وقتی بحث به خیانت یا وطن‌فروشی می‌رسد، این عمل اغلب از نارضایتی شخصی، انگیزه‌های اقتصادی یا ایدئولوژیک ناشی می‌شود، جایی که افراد کشور را مقصر مشکلات خود می‌دانند و برای انتقام یا سود، دست به چنین کاری می‌زنند. فشارهای خارجی مانند اخاذی یا شستشوی مغزی نیز در این ماجرا نقش دارند و این رفتارها می‌توانند عواقب اجتماعی و نیز روانی سنگینی به همراه داشته باشند. تاریخ پُر است از چنین چهره‌هایی که به دلیل نقض اعتماد ملی و آسیب به هم‌وطنان، برای همیشه منفور مانده‌اند؛ مانند یهودا اسخریوطی که عیسی مسیح را به قیمت ۳۰ سکه به رومی‌ها فروخت و نماد خیانت شد، زیرا رنج عظیم پیروان یک جنبش مذهبی را رقم زد؛ یا بندیکت آرنولد، ژنرال آمریکایی که در جنگ استقلال با بریتانیا همدست شد و سعی کرد قلعه کلیدی را تحویل دهد، اقدامی که تقریبا انقلاب را نابود می‌کرد و نامش را مترادف خائن کرد. سرانجام ویدکون کویسلینگ، نخست‌وزیر نروژ که در جنگ جهانی دوم با نازی‌ها همکاری کرد و کشورش را تسلیم هیتلر نمود و در نهایت منجر به اشغال نروژ و کشتار هزاران نفر شد، تا جایی که نامش در زبان انگلیسی به معنای خائن درآمد و به جرم خیانت اعدام گردید. در نهایت، میهن‌پرستی یک ساخت اجتماعی پیچیده است که بسته به زمینه تغییر می‌کند، از عشق واقعی تا ابزار سیاسی. اما تاریخ نشان می‌دهد که این مرز باریک بین وفاداری و خیانت، همیشه در ذهن مردم و جامعه نقش خواهد بست و در آینده و شکل‌گیری آن تاثیری عمیق خواهد داشت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.