آگاه: تاریخ نقاشی دیواری در ایران، داستانی بلند و پیچیده است که با فرهنگ و هویت این سرزمین گرهخورده است. این هنر از دوران غارنشینی تا دوران تاریخی، همیشه بهعنوان ابزاری برای ثبت وقایع و بیان مفاهیم فرهنگی و اجتماعی مورد استفاده قرار گرفته است.
باستان تا صفویه؛ هنر در خدمت قدرت و اسطوره
ریشههای دیوارنگاره در ایران به هزاران سال پیش، به دوران ایلامیان و مادها برمیشود. نمونههای اولیه این هنر به صورت دیوارنگارهها و نقشبرجستهها بر دیوارهای کاخها و معابد ظاهر شدند. در دوران هخامنشیان، دیوارههای تختجمشید و پاسارگاد از برجستهترین نمونههای هنر نقاشی و نقشبرجسته محسوب میشوند. این نقوش عمدتا تصاویر شاهان، مراسم درباری و صحنههای جنگ را به تصویر میکشیدند و نمایانگر قدرت و عظمت شاهنشاهی بودند. در دوران اشکانیان و ساسانیان، نقاشی دیواری همچنان ابزاری مهم برای نمایش زندگی دربار، شکارگاهها و اساطیر ایرانی بود و با استفاده از رنگهای طبیعی، بازتابدهنده فرهنگ و اعتقادات این دورهها بود.
با ورود اسلام به ایران، هنر نقاشی دچار تحولی بنیادین شد. به دلیل منع تصویرگری از انسان و موجودات زنده در برخی رویکردهای مذهبی، نقاشی دیواری برای مدتی به سمت انتزاع رفت. با این حال، هنر مینیاتور بهعنوان شاخهای جدید و خلاقانه ظهور کرد که عمدتا در کتابها و نسخههای خطی به کار میرفت و داستانهای حماسی، عاشقانه و مذهبی را با جزئیات دقیق به تصویر میکشید. این هنر در دوران سلجوقیان و ایلخانیان به اوج خود رسید و هنرمندانی چون بهزاد و سلطان محمد آن را به کمال رساندند.
در دوره صفوی، دیوارنگاری دوباره رونق گرفت و با ورود هنرمندان هندی و غربی و آثار آنها به دربار، سلیقه عمومی تغییر یافت و هنرمندان ایرانی به تقلید از هنر غربی پرداختند. در این دوره کاخهایی چون چهلستون در اصفهان و عمارت کلاهفرنگی در تهران با نقاشیهای دیواری تزیین شدند که روایتگر وقایع تاریخی و هنری بودند. یک واقعیت تاریخی مهم در این دوران، شکاف میان ظرافت هنری و ضعف تکنیکی بود. درحالیکه هنرمندان صفوی تحت تاثیر هنر اروپایی قرار گرفتند، از تکنیکهای ماندگار مانند «فرسک» یا «فرسکو» که در روم باستان رایج بود، بیبهره بودند. آنها به جای فرسک، از تکنیک «تمپرا» استفاده میکردند که رنگ را با سفیده تخممرغ مخلوط کرده و روی لایهای از گچ اجرا میکردند. این روش مقاومت کمتری در برابر رطوبت و فرسایش دارد که منجر به نابودی بسیاری از آثار ارزشمند آن دوره شده است. این فقدان تکنیکی یک چالش دیرینه را نشان میدهد که در تاریخ هنر ایران تکرار شده است. اگر در گذشته دغدغه، ماندگاری فیزیکی اثر بود، امروز نقد اصلی بر کیفیت هنری و فکری آثار و ناهماهنگی آنها با مخاطب و محیط شهری منتقل شده است. این موضوع نشان میدهد که چالشهای هنر دیوارنگاری در ایران، از گذشته تا امروز، تغییر ماهیت داده اما همچنان پابرجاست.
دوران معاصر؛ از تزیین تا تبلیغ
دیوارنگاری شهری در تهران با تغییرات ساختار شهری و روند مدرنیزاسیون در دوره پهلوی شکل گرفت، اما عموم آثار این دوره رویکردی صرفا تزیینی داشتند و با وجود استفاده از تکنولوژی مناسب، از هماهنگی کافی با مخاطب و محیط برخوردار نبودند. با پیروزی انقلاب اسلامی، دیوارنگاری در فضای عمومی شهر گسترش چشمگیری یافت و کارکردی کاملا متفاوت پیدا کرد. آثار این دوره، با وجود تنوع در شیوه اجرا، بیشتر پیامگرا و ملی بودند. این آثار رنجها، آلام، امیدها و آرزوهای یک ملت را بازتاب میدادند و هنر را از فضای بسته گالریها به خیابانها کشاندند. این روند در سالهای پس از جنگ، مورد بازبینی هنرمندان قرار گرفت و از آغاز دهه ۸۰، رویکردی پژوهشی و هدفمند در دیوارنگاری معاصر ایران شکل گرفت که تاثیرات مثبت آن در تعامل با فضای شهری و معماری مشاهده میشود. در نیمه دوم دهه ۶۰، دیوارنگاری با موضوعات و مضامین سیاسی و اجتماعی روز به صورت خودجوش هدایت میشد؛ اما پس از پایان جنگ، این روند خودجوش متوقف شد و این امر تحت نظارت متولیان دولتی قرار گرفت. میتوان گفت نقاشی دیواری از دهه ۸۰ تاکنون، از حالت خودجوش خارج و تحت نظارت مدیریت شهری درآمده است.
دیوارنگاری در تهران امروز
سازمان زیباسازی شهر تهران، بهعنوان متولی اصلی هنرهای شهری، نقش مهمی در ساماندهی و تولید دیوارنگارهها ایفا میکند. این سازمان، دیوارنگاری را ابزاری برای ارتقای کیفیت هنری منظر شهری، زیباسازی فضاها و اشاعه فرهنگ، بهویژه فرهنگ ایرانی - اسلامی میداند. این نهاد با برگزاری فراخوانهای عمومی، ایدهها و طرحهای هنرمندان را شناسایی و سپس برای اجرا روی دیوارهای شهری انتخاب میکند. این رویکرد، بهویژه در سالهای اخیر به خلق آثار مثبتی منجر شده است. سازمان زیباسازی با اجرای پروژههایی هدفمند کوشیده است تا دیوارنگاری را به ابزاری برای بهبود کیفیت بصری شهر، ایجاد فضایی شاداب و بانشاط و تلطیف فضای روانی شهروندان تبدیل کند. برای مثال، دیوارنگاره خیابان کارگر با موضوع کارگران، یا نمایش چهره قدیمی میدان حسنآباد نشاندهنده تلاشی آگاهانه برای تبدیل فضاهای شهری به بستری برای روایتگریهای محلی و افزودن رنگ و شادی به زندگی روزمره مردم است.
هنر غیررسمی در خیابان
در کنار دیوارنگارههای رسمی و سازمانیافته، هنر خیابانی خودجوش توسط هنرمندانی مانند میرزا و ابرسک در تهران جریان دارد. آثار این هنرمندان اغلب با تکنیکهای استنسیل و مضامین اجتماعی و نوستالژیک خلق میشود و تفکر متفاوتی نسبت به آثار سفارشی دارند. میرزا حمید که برخی او را بنکسی ایرانی مینامند، با استفاده از خاک سرخ سنتی و طرحهای ساده و خیالانگیز، آثار خود را در ویرانهها و کوچهپسکوچههای تهران خلق میکند. حضور همزمان هنر خیابانی غیررسمی و دیوارنگارههای رسمی در تهران، یک پویایی دوگانه را نشان میدهد. اگرچه هنر سفارشی برای انتقال پیامهای کلان سیاسی، فرهنگی و ملی است، هنر خیابانی ابزاری از پایینبهبالا برای بیان احساسات، انتقادات یا روایتهای شخصی و غیررسمی است.
هنر دیواری در ایران و جهان
گرافیتی و هنر خیابانی در غرب، بهویژه در نیویورک دهه۱۹۶۰، بهعنوان واکنشی به محرومیتهای اجتماعی و اقتصادی و از دل خردهفرهنگهایی مانند هیپهاپ آغاز شد. این هنر از ابتدا ماهیتی اعتراضی، خودابرازگر و ضدسیستم داشت و بهعنوان ابزاری برای بیان صدای جوانان حاشیهنشین مورد استفاده قرار میگرفت. در مقابل، دیوارنگاری معاصر در ایران، پس از یک دوره طولانی حیات در قالب نقاشیهای درباری و عامیانه، در دوران معاصر با حمایت ملی و بهعنوان ابزاری برای بیان اهداف انقلاب و جنگ رشد کرد. این تفاوت در انگیزه و پشتوانه، تفاوتهای کلیدی در کارکرد این هنر در ایران و غرب را نمایان میکند. یک مقایسه مهم میتواند با مکتب دیوارنگاری مکزیک باشد؛ هر دو جنبش (ایران پس از انقلاب و مکزیک پس از انقلاب ۱۹۱۰) با حمایت دولت تازه تاسیس، رویکردی انقلابی و کلان داشتند. این هنرمندان از هنر برای تقویت هویت ملی و آموزش عمومی استفاده میکردند. با این حال، مکتب مکزیک به هنرمندانی مانند دیهگو ریورا و سیکهایروس اجازه داد تا با سبکهای متنوع و تاثیرات جهانی، آثاری خلق کنند که نهتنها تبلیغاتی، بلکه از نظر هنری نیز ماندگار و تاثیرگذار باشند. این مقایسه نشان میدهد که درحالیکه هر دو جنبش از هنر برای اهداف سیاسی و اجتماعی استفاده کردند، آزادی هنری و تنوع سبکی در مکتب مکزیک به آن اجازه داد تا به یک جنبش هنری جهانی تبدیل شود. این در حالی است که دیوارنگارههای معاصر ایران، به دلیل تمرکز بیشتر بر پیامگرایی، اغلب از هماهنگی با مخاطب و رویکردهای هنری پژوهشی غافل شدند. این تمرکز بر پیام، بیشتر از هنر، کیفیت هنری و تعامل با مخاطب را تحتالشعاع قرار داد. این موضوع تا حدی مانع از تبدیلشدن دیوارنگاری ایرانی به یک پدیده هنری جهانی مشابه با همتایان مکزیکی یا غربی خود شد.
مردم و دیوارهای تهران
دیوارنگارهها بهعنوان یک رسانه شهری، نقشی مهم در فرهنگسازی، ارتقای هویت شهری و ایجاد حس تعلق در شهروندان دارند. از طریق نمایش داستانهای محلی و قهرمانان ملی، این هنر میتواند به تقویت هویت شهری و ملی کمک کند. این هنر قادر است خاطرات و نوستالژیهای جمعی را در بستر شهر زنده نگه دارد و با رویکردهای انسانمحور، شهر را از فضایی صرفا ترافیکمحور به فضایی تعاملی تبدیل کند.
با این حال، دیوارنگارههای تهران با چالشها و انتقاداتی نیز روبهرو هستند. برخی منتقدان میگویند که پشت اکثر دیوارنگاریهای شهر تفکر و هنر ارزنده دیده نمیشود و طراحی و اجرای آنها باید توسط متخصصان انجام گیرد. علاوه بر این، پژوهشها نشان میدهد که رویکرد یادمانی و شبیهسازی در آثار، بهاندازه رویکردهای انتزاعی و خلاقانه مورد پسند شهروندان نیست. اما واکنش مردم به دیوارنگارهها، بهویژه در فضای مجازی نشان میدهد که این آثار صرفا یکطرفه نیستند. مورد دیوارنگاره «زنان سرزمین من ایران» در میدان ولیعصر یک نمونه بارز از این تعامل است. پس از رونمایی از این اثر، انتقادات گستردهای از سوی برخی بانوانی که تصاویرشان در این دیوارنگاره استفاده شده بود، در فضای مجازی مطرح شد که درنهایت منجر به جمعآوری سریع آن توسط سازمان مربوطه شد. این مورد نشان میدهد که دیوارنگارههای شهری در تهران به یک دماسنج اجتماعی تبدیل شدهاند. این رویداد نشان میدهد که نهادهای متولی به بازخوردهای مردمی توجه دارند و هنر شهری را به یک فرآیند گفتوگومحور و پویا تبدیل کردهاند. در سالهای اخیر، سازمان زیباسازی شهر تهران با اجرای بیش از ۲۳۱ پروژه دیوارنگاری تنها در یک سال، تلاشی آگاهانه برای ایجاد فضایی شاداب و با نشاط را آغاز کرده است. با این اقدامات و تمرکز بر همکاری با هنرمندان و جامعه، دیوارنگاری دولتی به سوی یک هنر مسئولیتپذیر و موثر در حرکت است.
هنر دیواری، آینه شهر و مردم
دیوارنگاره در ایران از هنری در خدمت قدرت باستانی، به ابزاری برای روایتگری انقلابی و ملی در دوره معاصر تبدیل شده است. در تهران امروز، این هنر با دو رویکرد موازی (دولتی و خودجوش) به حیات خود ادامه میدهد. درحالیکه هنر خودجوش زیرزمینی به دنبال بیان صداهای مستقل است، نهادهای رسمی چون سازمان زیباسازی رویکردی نو در پیش گرفتهاند. با وجود انتقاداتی که درباره کیفیت و مضمون برخی آثار وجود دارد، تلاشهای سازمان زیباسازی برای ساماندهی و تولید آثار جدید، قابلتوجه است.
این هنر، آینهای از شهر و مردم آن است؛ گاهی بازتابدهنده آرمانهای رسمی و گاهی نمایشگر دغدغهها و احساسات پنهان شهروندان. درنهایت، نقش دیوارنگاره در شکلدهی به هویت شهری و تعامل با شهروندان غیرقابلانکار است و با رویکردهای پژوهشی و مدیریتشده جدید، این هنر بهعنوان یک بستر گفتمانی چندلایه، ظرفیت بالایی برای بهبود سیمای بصری و روحیه شهری تهران در آینده دارد. با وجود چالشها، دیوارنگاره همچنان بهعنوان یک رسانه پویا و حیاتی در سیمای بصری پایتخت باقیمانده است. این هنر، آینهای از شهر و مردم آن است؛ گاهی بازتابدهنده آرمانهای رسمی و گاهی نمایشگر دغدغهها، انتقادها و احساسات پنهان شهروندان. درنهایت، نقش دیوارنگاره در شکلدهی به هویت شهری و تعامل با شهروندان غیرقابلانکار است و این هنر بهعنوان یک بستر گفتمانی چندلایه، همواره در حال تحول و تاثیرگذاری بر منظر شهری خواهد بود.
گاهشمار دیوارنگاری در ایران
دوران باستان (هخامنشیان، ساسانیان): در این دوره نقاشی و نقشبرجستهها بر دیوارهای کاخها و معابد با مضامین درباری، جنگ و اساطیر اجرا میشد که نمونههای آن در تختجمشید و کاخ بیشاپور قابلمشاهده است.
دوره اسلامی (اولیه): با ورود اسلام، هنر نقاشی به سمت مینیاتور و تزیین کتب خطی گرایش یافت و داستانهای حماسی و مذهبی را روایت میکرد.
دوره صفویه: در این دوره، دیوارنگاری با تاثیر از هنر غربی و هندی احیا شد و آثاری با موضوع زندگی دربار و وقایع تاریخی در کاخهایی چون چهلستون خلق شدند.
دوره قاجاریه: دیوارنگاری به فضاهای عمومیتر مانند قهوهخانهها و حمامها راه یافت و با مضامین حماسی و مذهبی، نقاشی قهوهخانهای را شکل داد.
دوران معاصر (پهلوی): با مدرنیزاسیون، رویکرد دیوارنگاری صرفا تزیینی شد اما آثار از هماهنگی با مخاطب و محیط شهری برخوردار نبودند.
پس از انقلاب (دهه ۶۰): دیوارنگاری در فضای شهری گسترش چشمگیری یافت و با رویکردی پیامگرا و ملی، به بیان آرمانهای انقلاب، جنگ و هویت ملی پرداخت.
دوران معاصر (دهه ۸۰ به بعد): رویکردی پژوهشی و مدیریتشده در دیوارنگاری معاصر ایران شکل گرفت که بر تعامل فضای شهری و معماری با فرهنگ تاکید دارد.
مهمترین دیوارنگاریهای جهان
آرژانتین
در آرژانتین، شهر سان نیکولاس بهعنوان یکی از مراکز نوظهور هنر خیابانی شناخته میشود و دیوارنگاره «توایلایت»(Crepúsculo) اثر مارتین رون، نمونهای برجسته است. این نماد عظیم با ارتفاع بیش از ۲۰ متر، غروبی حماسی را با عناصر طبیعی و انسانی به تصویر میکشد و رنگهای گرم نارنجی و بنفش آن، حس آرامش و گذر زمان را القا میکند. دلیل ایجاد این اثر، گرامیداشت تاریخ محلی شهر است؛ زن مرکزی نماد، قلمی در دست دارد که نماد توافق تاریخی سان نیکولاس است و آن را با طبیعت رودخانه ترکیب میکند. این نماد بخشی از تور هنرمندان درباره نمادهای درحالرشد در سان نیکولاس و جشنوارههای محلی سال ۲۰۲۴ است تا هویت فرهنگی و تاریخی شهر را برجسته کند و با آثار قبلی رون مانند «اولیویا و رودخانه» در سال ۲۰۲۲ پیوند بخورد.
انگلستان
انگلستان، بهویژه شهرهای لندن، بریستول و شفیلد، پایتخت هنر خیابانی اروپا محسوب میشود با بیش از ۴۷۲ نماد مستند. یکی از برجستهترینها «رویابافی» (Reverie) اثر Peachzz در شفیلد است که با رنگهای زنده و الگوهای هندسی، زندگی شهری را با پرندگان خیالی و عناصر طبیعی در هم میآمیزد. دلیل ایجاد آن، الهام از سیستم کانالها و آبراههای محلی شفیلد بود تا طبیعت و رنگ را به فضاهای بتنی شهری بیاورد و حس daydream یا گمشدن در زیبایی محیط را ایجاد کند؛ این اثر در سال ۲۰۲۴ خلق شد و نامزد بهترین نماد جهان در جوایز Street Art Cities شد. همچنین، نسخههای بهروز شده «دختر با بادکنک» اثر بنکسی در بریستول و لندن، با افزودن عناصری مانند آتشسوزی جنگلها، پیامهای satirical درباره مصرفگرایی و بحرانهای زیستمحیطی را منتقل میکنند. دلیل ایجاد این نسخههای جدید در ۲۰۲۵، بیان امید پایدار (There Is Always Hope) و آدرسدهی مسائل سیاسی خاص مانند تغییرات آبوهوایی است که بنکسی از سبک استنسیل ساده خود برای انتقاد از جامعه مدرن استفاده میکند و ۱۱ اثر باقیمانده او در بریستول را غنیتر میسازد.
آلمان
آلمان با برلین بهعنوان یکی از پیشگامان جهانی، میزبان طولانیترین گالری دیوارنگاره جهان یعنی «ایستساید گالری» است که ۱.۳ کیلومتر طول دارد و بر دیوار سابق برلین کشیده شده. این مجموعه با بهروزرسانیهای ۲۰۲۵، شامل نقاشیهای ضدجنگ و سیاسی مانند اثری از دمیتری وروبل است و سبکهای متنوع از گرافیتی خام تا واقعگرایی را با رنگهای تند و پیامهای اجتماعی ترکیب میکند. دلیل ایجاد اولیه آن در ۱۹۹۰، نماد شادی از پایان تقسیم آلمان و یادآوری غیرانسانیبودن رژیم مرز GDR بود، درحالیکه بهروزرسانیهای اخیر برای حفظ تاریخی، ترویج وحدت و افزودن پیامهای معاصر مانند اعتراض به جنگها انجام میشود تا این مکان را بهعنوان طولانیترین گالری فضای باز جهان زنده نگه دارد. همچنین، اگر «ملکه رنگها» (Queen of Colours) را به جشنواره Minga (احتمالا در مونیخ) نسبت دهیم، این نماد زنی آرام با انفجاری از رنگهای چندگانه را نشان میدهد که در آوریل ۲۰۲۵ خلق شد. دلیل آن، تمرکز بر هویت فرهنگی و قدرت زنان است تا خلاقیت و تنوع را در هنر شهری اروپا برجسته کند.
شیلی
شیلی، بهویژه والپارایسو، بهعنوان پایتخت رنگارنگ هنر خیابانی آمریکای جنوبی شناخته میشود، با تپههای غرق در نماد که بخشی از میراث جهانی یونسکو است. این شهر با هزاران اثر، ازجمله نمادهای مشهور در Cerro Alegre وCerro Concepción، ترکیبی از بیان سیاسی و فرهنگی را ارائه میدهد. دلیل ایجاد این نمادها، تاریخ آشفته شیلی پس از دیکتاتوری است؛ پس از قانونیشدن استریت آرت، جمعیت بوهمی والپارایسو از آن برای بیان اعتراض، خلاقیت و انرژی الکتریکی شهر استفاده کرد تا کوچههای رنگارنگ را به گالری زنده تبدیل کند و مسائل اجتماعی مانند عدالت و هویت را فریاد بزند.
آمریکا
در آمریکا، لسآنجلس با دوهزار و ۲۷۷ نماد، بزرگترین گالری فضای باز جهان را دارد و مرکزی برای هنر خیابانی معاصر است. نمادهای مشهور این شهر اغلب بر مسائل اجتماعی، فرهنگی و زیستمحیطی تمرکز دارند. دلیل ایجاد آنها، فرهنگ هنری پویای لسآنجلس است که از دهههای ۱۹۷۰ با جنبشهای اعتراضاتی مانند حقوق مدنی و مهاجرت آغاز شد؛ هنرمندان برای بیان صدای حاشیهنشینان، انتقاد از نابرابری و ترویج تنوع فرهنگی از دیوارها استفاده میکنند تا شهر را به بومی زنده برای داستانهای روزمره تبدیل کنند.
استرالیا
استرالیا، با بریزبن بهعنوان یکی از پیشتازان هنر خیابانی در سال ۲۰۲۵، فضایی نوآورانه برای نمادهای شهری فراهم کرده است. نمادهای این شهر اغلب با تمهای زیستمحیطی و فرهنگی ترکیب میشوند. دلیل ایجاد آنها، بخشی از جنبش جهانی برای آوردن هنر به فضاهای عمومی است؛ بریزبن با جشنوارههای سالانه، هنرمندان را تشویق میکند تا مسائل محلی مانند حفاظت از طبیعت و هویت بومی را برجسته کنند و شهر را به مقصدی جذاب برای عاشقان استریتآرت تبدیل کنند.
نظر شما