آگاه: مکانیسم ماشه (اسنپبک) سازوکاری است که مطابق قطعنامه ۲۲۳۱ برجام طراحی شد تا در صورت ادعای نقض تعهدات، تحریمهای قبلی بدون نیاز به رأیگیری مجدد بازگردانده شوند. اینک که برخی دولتهای اروپایی روند فعالسازی این سازوکار را آغاز کردهاند و فضای رسانهای بینالمللی حول ایران متشنج شده است، بیش از هر چیز به یک روایت وحدتبخش، واقعگرا و کنترلشده در داخل کشور نیاز داریم تا دشمن نتواند با جنگ روانی خود جامعه را از درون فرسوده کند. فعال شدن مکانیسم ماشه نه فقط یک مانور دیپلماتیک حقوقی، بلکه آزمایشی است برای سنجش تابآوری اقتصادی، اجتماعی و روانی ملت ایران؛ آزمونی که با مدیریت شایسته افکارعمومی میتوان از آن سربلند بیرون آمد. اما مدیریت افکار عمومی به معنی سانسور یا سرکوب اطلاعات نیست؛ برعکس، مؤثرترین روش، شفافیت هدفمند و انتقال پیامهای قابل اطمینان است. دولت، رسانههای رسمی و نهادهای مدنی باید همزمان سه کار انجام دهند:
۱) اطلاعات حقیقی درباره پیامدهای احتمالی و برنامههای آمادهسازی اقتصادی و اجتماعی را سریع و منظم منتشر کنند.
۲) از پخش شایعات و خبرهای تضعیفکننده که خلأ اطلاعات را پر میکنند جلوگیری کنند و
۳) با زبان همدلی و واقعبینی، از مردم دعوت کنند در برنامههای پشتیبانی اجتماعی و تابآوری اقتصادی مشارکت کنند. این ترکیب شفافیت و مشارکت، ضربه جنگ روانی را خنثی میکند و به جای اضطراب، حس کنترل و همبستگی میسازد.
تجربه ۴۷ سال گذشته نشان داده است که تحریمها و فشارهای بیرونی هرچند سخت و طولانیاند، اما با تدبیر داخلی، نوآوری اقتصادی و انضباط اجتماعی قابل مدیریتند. راهبرد رسانهای موفق باید بر سه محور قرار گیرد: اول، اعتبار بخشی به منابع رسمی و کارشناسی تا صدای کارشناسان مستقل شنیده شود و نه فقط شعارها؛ دوم، روایتپردازی مثبت واقعگرا روایتهایی از مقاومت روزمره مردم، سازوکارهای حمایتی و طرحهای ملموس کاهش آثار تحریم؛ و سوم، مقابله فعال با عملیات روانی دشمن از طریق افشاسازی هوشمند و ارائه اطلاعات جایگزین مستند. چنین رویکردی، دشمن را از آنچه بیش از هر چیز میخواهد یعنی ایجاد یأس و تفرقه محروم خواهد کرد. در لایه اقتصادی، لازم است پیامهای رسانهای همسو با بستههای حمایتی ملی و محلی باشد: توضیح دقیق سیاستهای محدودسازی واردات غیرضروری، تشویق تولید ملی، اجرای بستههای حمایت مستقیم از اقشار آسیبپذیر و توضیح مراحل مدیریت نقدینگی و نرخ ارز. وقتی مردم ببینند که نقشه راه دولت ملموس، شفاف و دارای نقاط اندازهگیری است، کمتر در برابر هراسهای عمدی آسیبپذیر خواهند بود. مسئولان رسانهای و روزنامهنگاران نیز تکلیفی شرعی و حرفهای دارند: پرهیز از تیترسازی هیجانی، تأکید بر تحلیل نه شایعه و فراهم آوردن بستری برای گفتوگوهای تخصصی در شبکه ملی. رسانههای اجتماعی باید با آگاهی از نقش پلتفرمها در تسریع شایعه، طرحهای آموزش سواد رسانهای و گزارشگیری شفاف را تقویت کنند تا شهروندان خود ابزار تشخیص حقیقت را بیاموزند.
در نهایت، مدیریت افکار عمومی یک پروژه دولتی نیست که از بالا به پایین تحمیل شود؛ این یک پویش ملی است که نیازمند نقشآفرینی احزاب، نخبگان، روحانیت، کارآفرینان و عموم مردم است. وقتی در فضای عمومی کشور، گفتوگوی عقلانی، اطلاعات معتبر و اراده جمعی برای عبور از فشارهای خارجی غالب باشد، هیچ تلاش تبلیغاتی خارجی نمیتواند امید را شکست دهد. دشمنان ما در ۴۷ سال گذشته بارها نشان دادهاند که اگر اراده ملی و اتحاد داخلی قوی باشد، از تحریم و تحرکات سیاسی مأیوس خواهند شد، امروز نیز راه همان است: شفافیت، اتحاد و مدیریت هوشمندانه افکار عمومی.
ما اکنون با یک فرصت مواجهیم: یا اجازه میدهیم فضای رسانهای پرهیاهو ما را به واکنشهای شتابزده سوق دهد، یا با برنامهریزی دقیق، روایتسازی مسئولانه و تقویت تابآوری اجتماعی، دشمن را به همان شکست روانی گذشته دچار کنیم.
نظر شما