۱۹ مهر ۱۴۰۴ - ۲۲:۱۸
کد خبر: ۱۶٬۹۰۱

از «سیگنال‌های گسسته» تا «منطق سیستمی» بحران در نظام اداری

دکتر جلال ریزانه _ آینده پژوه و پژوهشگر مدیریت دولتی

بررسی گزارش ارزیابی راهبردی کشور «موضوع ماده ۸۳ قانون خدمات کشوری» که در بهار سال ۱۴۰۴ توسط سازمان اداری و استخدامی کشور ارائه شده است نکات قبل تاملی را بیان می‌دارد. پرداختن به شاخص‌های گزارش راهبردی ۱۴۰۴ به‌صورت مجزا، مانند آن است که طبیبی، تب، سرفه و ضعف یک بیمار را بیماری‌های جداگانه بپندارد و برای هر یک، دارویی بی‌ارتباط با دیگری تجویز کند. چنین رویکردی، علت اصلی و مشترک را نادیده می‌گیرد و بیمار را در یک چرخه فرسایشی نگه می‌دارد.

از «سیگنال‌های گسسته» تا «منطق سیستمی» بحران در نظام اداری

آگاه: تحلیل آینده‌پژوهانه عمیق حکم می‌کند که این شاخص‌ها (از اقتصاد و نوآوری گرفته تا حکمرانی و محیط زیست) را نه به‌عنوان «مشکلات» پراکنده، بلکه به‌عنوان «علائم» یک بیماری واحد و ریشه‌دار ببینیم.

از «سیگنال‌های گسسته» تا «منطق سیستمی» بحران در نظام اداری
قفل‌شدگی سیستمی: این وضعیت، نوعی تعادلِ پایدار اما ناکارآمد است که در آن، فرهنگ سازمانی، ساختارهای قدرت و منطق اقتصاد سیاسی، دست‌به‌دست هم داده و هرگونه تلاش برای اصلاح معنادار را خنثی می‌کنند.
این یادداشت، از سطح علائم عبور کرده و به کالبدشکافی این بیماری سیستمی می‌پردازد. هدف، پاسخ به این پرسش بنیادین است: چرا نظام اداری، با وجود آگاهی از مشکلات، در برابر تغییر واقعی مقاومت می‌کند و چگونه منطق‌های پنهان این سیستم، هر راه‌حل اصلاحی را می‌بلعد و بی‌اثر می‌سازد؟

۱. دینامیک‌های پنهان: چگونه شاخص‌ها یکدیگر را تخریب می‌کنند؟
شاخص‌ها جزیره‌هایی مجزا نیستند، بلکه یک شبکه علت و معلولی پیچیده را تشکیل می‌دهند. درک این دینامیک‌ها کلید فهم عمق بحران است:
 حلقه بازخورد منفی: حکمرانی و نوآوری: ضعف در شاخص عملکرد حکمرانی - که بیانگر مواردی چون بی‌ثباتی سیاسی، فساد و کیفیت پایین مقررات است - مستقیما محیط کسب‌وکار و پژوهش را مسموم می‌کند. در چنین محیطی، سرمایه‌گذاری روی نوآوری‌های بلندمدت پرریسک و بی‌فایده تلقی می‌شود. در مقابل، ضعف در نوآوری و اقتصاد دیجیتال، توانایی دولت برای بهبود حکمرانی (مثلا از طریق شفافیت داده‌ها) را کاهش می‌دهد. این یک «مارپیچ زوال» است که در آن، حکمرانی ضعیف، نوآوری را خفه می‌کند و نبود نوآوری، مانع بهبود حکمرانی می‌شود.
 اثر دومینویی: شکاف دیجیتال و فرسایش سایر قابلیت‌ها : پایین بودن شاخص توسعه دیجیتال تنها به معنای اینترنت کند نیست؛ به معنای فقدان «سیستم عصبی مرکزی» برای تصمیم‌گیری در دولت است. بدون داده‌های دقیق و به‌لحظه، سیاست‌گذاری اقتصادی (موثر برGDP) به امری مبتنی بر حدس و گمان تبدیل می‌شود. نظارت بر مقررات زیست‌محیطی (موثر برCO₂) غیرممکن می‌شود و تخصیص منابع به جای آنکه بهینه باشد، به امری سیاسی و چانه‌محور بدل می‌شود. در نتیجه، سرمایه‌گذاری در زیرساخت دیجیتال، نه یک هزینه، بلکه یک «توانمندساز بنیادین» برای سایر بخش‌هاست که غفلت از آن، کل سیستم را ناکارآمد نگه می‌دارد.

۲. ریشه‌های فرهنگی-نهادی: چرا نظام اداری در برابر تغییر مقاومت می‌کند؟
مقاومت نظام اداری صرفا از سر تنبلی یا سوءنیت نیست، بلکه ریشه در منطق درونی آن دارد:
 فرهنگ «اجتناب از عدم قطعیت»: بوروکراسی‌ها ذاتا برای ایجاد ثبات و پیش‌بینی‌پذیری طراحی شده‌اند، نه برای نوآوری. در چنین فرهنگی، «شکست» یک انحراف نابخشودنی است، درحالی ‌که نوآوری ذاتا با آزمون‌وخطا و احتمال شکست همراه است. یک مدیر ترجیح می‌دهد پروژه‌ای قدیمی و ناکارآمد را ادامه دهد تا اینکه یک راه‌حل نوآورانه اما پرریسک را امتحان کند که ممکن است جایگاه او را به خطر بیندازد.
 مشروعیت مبتنی بر «فرآیند» به جای «نتیجه»: در نظام اداری کنونی، مشروعیت یک مدیر یا سازمان از طریق «رعایت رویه‌ها» (گرفتن امضاها، تبعیت از بخشنامه‌ها) حاصل می‌شود، نه از «خلق نتیجه». تغییر به سمت حکمرانی شاخص‌محور، این منطق را واژگون می‌کند و مشروعیت را به نتایج قابل‌اندازه‌گیری گره می‌زند. این امر برای بسیاری از مدیران فعلی، یک تهدید وجودی است.
 اطلاعات به مثابه «قدرت»: در یک سیستم غیرشفاف، انحصار اطلاعات، منبع اصلی قدرت است. مدیری که به داده‌های خاصی دسترسی دارد، می‌تواند از آن برای پیشبرد اهداف شخصی یا سازمانی خود استفاده کند. استقرار یک دولت داده‌محور و شفاف (که لازمه بهبود شاخص IDI است) این انحصار را می‌شکند و قدرت را توزیع می‌کند، امری که با مقاومت شدید صاحبان قدرت فعلی مواجه می‌شود.

۳. اقتصاد سیاسی رکود: چه کسانی از وضع موجود سود می‌برند؟
هر سیستم ناکارآمدی، برای گروهی «کارآمد» است. اصلاحات واقعی زمانی شکست می‌خورند که به منافع این گروه‌ها دست‌بزنند.
ائتلاف‌های رانت‌جو: پیچیدگی مقررات، عدم شفافیت و فرآیندهای طولانی اداری، فرصت‌های بی‌شماری برای «کسب رانت» ایجاد می‌کند. این رانت‌ها می‌توانند از امضاهای طلایی تا انحصارهای وارداتی را شامل شوند. گروه‌هایی که از این وضعیت منتفع می‌شوند، یک ائتلاف قدرتمند و نانوشته علیه هرگونه شفاف‌سازی و ساده‌سازی (که ذات تحول دیجیتال و بهبود GPI است) تشکیل می‌دهند.
بوروکراسی به مثابه «ابزار اشتغال‌زایی»: در بسیاری از موارد، دولت به جای آنکه ارائه‌دهنده خدمت باشد، به بزرگ‌ترین کارفرما تبدیل شده است. این نگاه، هرگونه تلاش برای چابک‌سازی و افزایش بهره‌وری را با برچسب «تعدیل نیرو» و ایجاد بحران اجتماعی مواجه می‌کند. در نتیجه، سیستم هزینه‌های هنگفت یک بوروکراسی ناکارآمد را به امید حفظ اشتغال کوتاه‌مدت تحمل می‌کند و از مزایای بلندمدتِ یک اقتصاد پویا چشم می‌پوشد.
فراتر از راه‌حل‌های تک‌بعدی
تحلیل عمیق‌تر نشان می‌دهد که مشکل، یک «بیماری سیستمی» است و با «درمان‌های موضعی» حل نمی‌شود. خرید نرم‌افزار جدید، برگزاری چند همایش یا ایجاد یک سازمان جدید، بدون تغییر در منطق‌های بنیادینِ قدرت، فرهنگ و اقتصاد سیاسی، توسط سیستم بلعیده و بی‌اثر خواهد شد.
مسیر تحول، یک مسیر «شناختی» و «سیاسی» است، نه فقط فنی:
۱. تغییر شناختی در سطح رهبران: اولین و حیاتی‌ترین گام، پذیرش این واقعیت در بالاترین سطوح تصمیم‌گیری است که مشکل، «سیستمی» است و راه‌حل نیز باید سیستمی باشد.
۲. حمله به نقاط فشار: به جای تلاش برای اصلاح همه‌چیز، باید بر نقاطی تمرکز کرد که بیشترین اثر دومینویی را دارند. شفافیت رادیکال داده‌ها (از طریق پلتفرم‌های داده‌باز) و پیوند بودجه به عملکرد واقعی، دو نقطه فشار کلیدی هستند که می‌توانند منطق سیستم را به تدریج تغییر دهند.
۳. ایجاد یک «ائتلاف برای تغییر»: هیچ اصلاحی بدون پشتوانه سیاسی ممکن نیست. باید ائتلافی از نخبگان، بخش خصوصی نوآور و مدیران دولتی تحول‌خواه ایجاد کرد که بتوانند در برابر ائتلاف‌های رانت‌جو بایستند.
آینده از دل همین شاخص‌ها قابل خواندن است، اما تنها در صورتی قابل ساختن است که از نگاه کردن به علائم، به جراحی ریشه‌ها برسیم. این جراحی، دردناک اما برای بقا و پیشرفت ایران در دهه‌های آینده، اجتناب‌ناپذیر است. نگاه آینده‌پژوهانه به ما می‌آموزد که شاخص‌ها راهنما هستند نه مقصد؛ اینکه GDP بهتر یا QS بالاتر مطلوب است، اما اگر منطق تولید آنها تغییر نکند، هر بهبود کوچکی نیز شکننده خواهد بود. موفقیت مستلزم یک برنامه همزمان فنی-سیاسی-فرهنگی است: شفافیت داده‌ها، پیوند بودجه به نتایج، حفاظت اجتماعی در گذار و ایجاد نهادهای پشتیبان مستقل. اینها راه را برای خروج از چرخه نزولی و ورود به یک مسیر رشد قابل‌پایداری باز می‌کنند که نه تنها شاخص‌ها را بهبود می‌بخشد، بلکه ظرفیت‌های نهادی کشور را برای مواجهه با چالش‌های دهه آینده افزایش می‌دهد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.