آگاه: این بدان معناست که دشمن، هم در جنگ و هم در صلح، فقط جنگ را میخواهد تا به اهداف خود برسد. به همین خاطر، منافع او همیشه در این است که یک ملت را بین این دو حالت نگه دارد. چرا؟ چون دشمن منفعتطلب، وقتی ببیند جنگ سخت دیگر آنقدر سودآور نیست و علاوه بر ضررهای انسانی و سیاسی، ضرر مالی هم دارد، دست از جنگ برمیدارد؛ اما صلح هم برایش به معنای واقعی کلمه (یعنی تسلیمشدگی) معنا ندارد و لذا خودش معمار توافقهای صلح میشود تا از جبههای دیگر حمله کند یعنی صلح. صلحی که عامل جنگ اعطا میکند چیزی شبیه آمپول بیحسی برای یک ملت و یک کشور است.
پاسخ به این حربه دشمن، هم مقاومت نظامی است - که کشور ایران در سختترین شرایط جنگ، با وجود قدرت بالای نظامی دشمن، ایستادگی کرده و اجازه نداده ایران سرنوشتی مانند افغانستان، عراق یا سایر کشورها را تجربه کند - و هم مقاومت فکری و اجتماعی.
دشمن، آنجا که در جنگ سخت شکست میخورد و در فتح سنگرهای نظامی مغلوب میشود، به فتح سنگرهای فکری و اعتقادی روی میآورد و اگر در این سنگر پیروز شود و یک ملت را ناامید و معلق به آیندهای نامعلوم کند، قطعا پیروز شمرده میشود. باور به توانمندیهای یک ملت - بهخصوص در شرایط بحرانی مانند جنگ - میتواند بزرگترین سلاح یک کشور باشد. سلاحی که تنها فکری و اعتقادی باقی نمیماند؛ بلکه اگر بهخوبی و بهموقع از آن استفاده شود، به سلاحی سخت، نظامی، اقتصادی یا سیاسی نیز تبدیل خواهد شد. ساخت موشک، قدرت سیاسی انتخابات، تکیه بر تولید داخلی، پیشرفتهای بینظیر علمی از این دست باورهای قدرتساز بوده و هستند.
رهبر انقلاب که بهدرستی در جایگاه رهبری یک ملت بزرگ قرار گرفتهاند، همیشه سعی در ایجاد امید داشتهاند. این امید - که برخی آن را بدون پشتوانه میدانند - همان اکسیری است که دشمن از آن میترسد. تجربه کشورهایی مانند ونزوئلا نشان میدهد که با وجود تحریمهای سنگین آمریکا و سایه همیشگی جنگ بر سر کشور، با تکیه بر توانمندیهای داخلی در حوزههای کشاورزی و پزشکی، توانستهاند از بسیاری از بحرانهای ساختهشده توسط آمریکا عبور کنند.
اما پادزهر این تعلیق و وضعیت خطرناک، فقط «کار» و «امید» است و در این میدان، مسئولان، رسانهها و آحاد مردم هرکدام نقشی دارند. هر فرد، در جایگاه خود، باید کارش را «جهاد اجتماعی» بداند. کارگری که در کارخانه حضور پُررنگ دارد، دانشجویی که در آزمایشگاه تحقیق میکند، کشاورزی که در مزرعه بذر میپاشد، همگی در حال شکستن دیوار روانی دشمن هستند. دولت هم باید با سیاستهایی مانند کاهش بوروکراسی برای تولیدکنندگان و حمایت از تولید داخلی، این روحیه را تقویت کند.
رسانهها باید از ترویج «فرداهای تاریک» دست بردارند و بهجای آن، الگوهای زنده تلاش را به نمایش بگذارند. یک گزارش از کارگاهی که در شرایط تحریم، ماشینآلات صادراتی ساخته، از هزار خبر از «تهدیدات خارجی» موثرتر است. نسل جوان باید در فضایی رشد کند که تلاش برای کشور، بهعنوان یک افتخار تلقی شود. او باید بیاموزد که نقشش در آینده کشورش چیست: آینده علمی، اقتصادی، سیاسی، نظامی و ...
شهید آیتالله رئیسی در زمان ریاستجمهوری خود، در گفتوگویی با اصحاب رسانه، نکاتی را گوشزد کردند که هنوز میتواند چراغ راه باشد: «رسانهها فارغ از اینکه چه کسی و چرا این گرهها (مشکلات کشور) را در ذهن مردم ایجاد کرده، به دنبال رفع آنها باشند تا تبدیل به مسئله و در نهایت ناامیدی و یأس نشود. اگر همگان در گفتن و بیان، دقیق باشیم و صرفنظر از سلیقه سیاسی، نقاط قوت کشور را برجسته کنیم، خواهیم توانست جامعه را سرشار از نشاط و امید کنیم؛ چراکه این دستاوردها متعلق به مردم و شهداست و باید به رخ کشیده شود. امروز که راهبرد دشمن، ایجاد یأس در جامعه با بزرگنمایی ضعفها و ترویج «نمیتوانید» و «نمیشود»هاست، تقسیم صحیح در میان رسانهها، نه دستهبندی چپ و راست، بلکه دستهبندی رسانههای امیدآفرین در برابر یأسآفرین است.» (۲۵ اسفند ۱۴۰۲ نشست با اصحاب رسانه)
۱ آبان ۱۴۰۴ - ۰۷:۳۳
کد خبر: ۱۷٬۲۶۷
وقتی جنگی تمام میشود، جنگی دیگر شروع میشود اما این جنگ خاکریزش ذهن و اعتقاد مردم است. اینکه مردم هر لحظه گمان کنند که حملهای دیگر خواهد بود و دوباره وضعیت جنگی و مشکلات و ... شروع میشود، امید را از جامعه میگیرد. دشمن همیشه وقتی در جنگ سخت شکست میخورد، حالت جنگی را عوض میکند نه اینکه جنگ را رها کند. او حتی در صلح هم جنگ را طلب میکند، اما به شکلی دیگر. اگر به مهمترین صلحهای جنگهای اخیر نگاه کنیم، متوجه میشویم که یکی از عوامل صلح، خود عامل جنگ بوده است؛ یعنی آمریکا.

نظر شما