۱۳ آبان از آن مناسبت‌هایی است که حتی اگر اهل تقویم و مناسبت هم نباشی، می‌دانی چه روزی است؛ روز دانش‌آموز.  روزی که امسال بیشتر از هرسال دیگری به اصل آن رخداد که کشتار دانش‌آموزان در سال ۱۳۵۷ بود، نزدیک است. 

شهدای مدرسه ایران

آگاه: ۱۳ آبان‌ماه سال ۱۳۵۷ جمعی از دانش‌آموزان که در محوطه دانشگاه تهران به نشانه اعتراض به حکومت پهلوی تجمع کرده بودند توسط رژیم پهلوی کشته شدند و از آن سال به بعد این روز به نام روز دانش‌آموز در تقویم نامگذاری شده است. این اولین بار نیست که دانش‌آموزان قربانی جنایت‌های یک رژیم سفاک می‌شوند. در جنگ ۱۲روزه امسال هم که همین سه ماه پیش در سرزمین‌مان رخ داد، تعداد بسیاری دانش‌آموز شهید شدند؛ اغلب دانش‌آموزان جنگ ۱۲روزه در شب اول حملات یعنی ۲۳ خرداد کشته شدند و بیشترین دانش‌آموز شهید هم مربوط به استان تهران بود. پس از اعلام آتش‌بس در این جنگ، وزارت آموزش و پرورش تصمیم گرفت یک رویداد بین‌المللی با محوریت روایت و خاطره‌نویسی درباره دانش‌آموزان شهید برگزار کند. اولین رویداد بین‌المللی خاطره‌نویسی و روایت‌نگاری با عنوان «فصلی از رویش جوانه‌ها» پس از انتشار فراخوان از علاقه‌مندان به روایت و داستان‌نویسی دعوت کرد که مطالب خود را تا ۱۳ دی ماه به دبیرخانه این رویداد بفرستند. اختتامیه این رویداد سه و چهار بهمن‌ ۱۴۰۴ همزمان با اعیاد شعبانیه برگزار خواهد شد.

«فصلی از رویش جوانه‌ها» دارای دو محور خاطره‌نویسی و روایت هنرمندانه است
مخاطبان این رویداد در بخش ملی شامل «دانش‌آموزان، فرهنگیان، والدین، دانشجومعلمان» و در بخش بین‌المللی، «دانش‌آموزان ایرانی مقیم خارج از کشور» هستند. به بهانه شهادت دانش‌آموزان کشورمان تصمیم گرفتیم در گزارش امروز و به مناسبت روز دانش‌آموز یادی ‌کنیم از کسانی که جزو آینده‌سازان این مرز و بوم بودند؛‌ آن‌ها گناهی جز اینکه ایرانی بودند نداشتند. این وزارتخانه همچنین بنا دارد برای سال تحصیلی آینده سه کتاب درسی برای مقاطع ابتدایی و دوره اول و دوم متوسطه تدوین کند تا نام این شهدا جاودانه شود.

یک مدرسه و ۶ شهید
براساس آمار منتشر شده از جنگ ۱۲روزه، مجموعاً ۴۵ کودک توسط رژیم کودک‌کش اسرائیل به شهادت رسیدند که ۳۴ نفر آنها دانش‌آموز بودند. مدرسه شهید رحمانی، ‌بیشترین شهدای دانش‌آموز را داشت و سال تحصیلی امسال را با جای خالی ۶ دانش‌آموز شهید آغاز کرد. از میان ۳۴ دانش‌آموز شهید شده، ۱۳ دانش‌آموز مربوط به مقطع پیش‌دبستانی و دوره ابتدایی بودند که هشت نفرشان دختر و پنج نفرشان پسر بودند. طه بهروزی و علیسان جباری کوچکترین شهدای دانش‌آموز بودند که قرار بود مهر امسال به کلاس اول دبستان بروند. مدرسه شهید رحمانی واقع در شهرک شهید چمران است؛ همانجایی که در شب اول جنگ مورد حمله قرار گرفت و از آنجایی که اغلب دانش‌آموزان آن مدرسه در خانه‌های نزدیک به مدرسه زندگی می‌کردند در همان شب اول جنگ به همراه خانواده‌هایشان شهید شدند. بغض و اشکی که در سال تحصیلی امسال در مدرسه شهید رحمانی جاری بود با هرسال فرق می‌کرد. امسال نیمکت‌های برخی از کلاس‌ها خالی بود و جای حضور دانش‌آموزان، عکس‌شان در کلاس حاضر بود. رقیه احمدی، مدیر دبستان دخترانه شهیدرحمانی در همان روزهای اول سال تحصیلی با بیان اینکه هربار حرف دانش‌آموزان شهید می‌شود، متاثر و حالش بد می‌شود، گفت: همه این دانش‌آموزان به‌نوعی عضو کانون‌ها و مسابقات فرهنگی، علمی و هنری مدرسه بودند. زهرا بهمن‌آبادی، دانش‌آموز پایه دوم، در مسابقات قرآن منطقه‌ای موفق به کسب مقام شده بود و یک صوت زیبای قرآنی از او به یادگار مانده است. محدثه اقدسی، دانش‌آموز پایه هفتم، در مسابقات فرهنگی به‌عنوان مجری، برنامه‌های متنوعی را اجرا کرده بود. آیما زینعلی، از اعضای فعال کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود و محیا نیکزاد، به‌همراه مادر خود، از اعضای فعال انجمن اولیا ومربیان مدرسه محسوب می‌شدند. هریک از این دانش‌آموزان به‌نحوی در کانون‌های مختلف مدرسه فعالیت و همکاری داشتند. نبود آنها به‌وضوح در فضای مدرسه احساس می‌شود. قصه هرکدام از دانش‌آموزانی که شهید شدند قابلیت یک کتاب داستان دارد اما زندگی کوتاه برخی از آنها دارای نقا عطف بیشتری بوده است. در ادامه نگاهی داریم به زندگی پنج از دانش‌آموزانی که در ایام جنگ ۱۲ روزه شهیدشدند.

مرسانا بهرامی

هشت‌ساله/ شهادت: تهران، شهرک شهید چمران/ ۲۳ خرداد

شهدای مدرسه ایران
 

مرسانا در میان همکلاسی‌هایش به درسخوان بودن و در میان کادر مدرسه به مودب بودن و کم‌حرفی معروف بود. با اینکه کم‌حرف بود آنقدر حواسش به همکلاسی‌هایش بود که نبودنش در سال تحصیلی امسال، حسابی در میان دانش‌آموزان مدرسه شهید رحمانی حس می‌شود و این روزها همکلاسی‌ها و دوستانش حسابی دلتنگ او هستند.
مرسانا عاشق درس و کتاب بود آنقدری که حتی در اوقات فراغت هم به کتابخانه مدرسه می‌رفت و مطالعه می‌کرد. به گفته معاون آموزشی مدرسه، مرسانا همیشه دنبال کلید کتابخانه بود و براساس آمار کتابخانه مدرسه، بیشترین کتاب را برای مطالعه از کتابخانه مدرسه به امانت گرفته و بعد هم تحویل داده بود.
او با استعداد و انگیزه‌ای که داشت اگر می‌ماند حتما در آینده یکی از دختران غرورآفرین این سرزمین می‌شد اما رژیم کودک‌کش اسرائیل، حق زندگی را از مرسانا و خیلی از همسن و سالانش گرفت.
مرسانا و خانواده‌اش در ساعات اولیه جنگ ایران و اسرائیل که بامداد ۲۳ خرداد رخ داد شهید شدند و جرمشان چیزی نبود جز ایرانی بودن.

محیا نیکزاد

هفت‌ساله/ شهادت: تهران، / ۲۳ خرداد

شهدای مدرسه ایران

محیا فقط هفت سال داشت و هنوز چیزی از جنگ و بی‌رحمی‌های دنیا نمی‌دانست. به گفته همکلاسی‌هایش مهربان بود و با همه بچه‌های کلاس رابطه صمیمی داشت. او بارها در جمع دوستانش گفته بود که دوست دارد دکتر شود.
یکی از همکلاسی‌هایش از خاطرات اسکیت‌بازی با محیا می‌گوید و اینکه آنقدر اسکیت‌بازی را خوب بلد بود که به دوستانش آموزش هم می‌داد. او یک دختربچه هفت ساله و مظلوم بود که به هرچیزی فکر می‌کرد جز کشته شدن به بدترین شکل ممکن در یک صبح جمعه تابستانی. محیا سختکوش بود و در تابستان هم کتاب‌های درسی سال بعدش را می‌خواند اما حیف که نماند تا کتاب‌هایش را بخواند. در اولین روز ماه مهر امسال همکلاسی‌هایش در غیاب او همه باهم یک‌صدا گفتند: «حاضر» او به همراه مادرش در اولین روز جنگ ۱۲روزه شهید شد و آنچنان بی‌رحمانه کشته شد که پیکرش را از روی DNA موهایش توانستند تشخیص دهند.

طاها بهروزی 
شش ساله/ شهادت: تبریز/ ۳۱ خرداد

شهدای مدرسه ایران
حدود یک هفته از جنگ گذشته و همه جا حرف از جنایت‌های بی‌حد و اندازه رژیم صهیونیستی است. طاها اما کاری به این چیزها ندارد. او در اولین روز هفته و در آخرین روز خرداد رفته مدرسه ثبت‌نام کرده و از اینکه قرار است مدرسه برود خوشحال است.
در ذهنش هزارتا نقشه برای مدرسه رفتن و خرید ماه مهر کشیده اما نمی‌دانست که هیچ‌کدامشان عملی نمی‌شود. او صبح روزی که شهید شد به همراه مادرش در مدرسه ثبت‌نام کرده بود و به جز تحویل عکس برای فرم ثبت‌نام همه مدارکش را تحویل مدرسه داده بود. او با ذوق و شوق در راه برگشت به خانه بود که هیچ‌وقت به خانه نرسید.
حتما در ذهنش کلی نقشه کشیده بود که شب با ذوق و شوق برای پدرش تعریف کند که مدرسه چه شکلی بوده است، غافل از اینکه دیگر قرار نیست پدرش را ببیند. او در روزی که رسما دانش‌آموز شده بود شهید شد. طاها هیچ‌وقت فرصت مدرسه رفتن را پیدا نکرد. او این دنیا را ترک کرد؛ با کیف مدرسه‌ای که هرگز نخرید و با رویایی که دیگر هرگز تعبیر نخواهد شد. طاها بهروزی غروب ۳۱ خرداد در حالی که در کوچه با همسایه‌شان مشغول بازی بود بر اثر انفجار حملات رژیم صهیونیستی در تبریز شهید شد.

علیسان جباری
هفت‌ساله/ شهادت: تبریز/ ۳۱ خرداد

شهدای مدرسه ایران
علیسان، همبازی طاها بهروزی بود و هنوز آنقدر بزرگ نشده بودند که بی‌رحمی این دنیا را جدی بگیرند. برای همین هم در حالی که همه جا حرف از جنگ و حملات بی‌رحمانه بود تصمیم گرفت برود در کوچه و بازی کند.
او هم مثل طاها تازه مدرسه ثبت‌نام کرده بود و از ذوق زیاد نوشت‌افزارش را هم خریده بود اما هیچ‌وقت فرصت استفاده از آنها را پیدا نکرد. به گفته مادرش همیشه بزرگ فکر می‌کرد و خیال‌پرداز بود. آرزویش این بود که خلبان شود، او هیچ‌وقت خلبان نشد اما روحش به آسمان‌ها پرواز کرد.
غروب ۳۱ خرداد در حالی که رژیم صهیونیستی فرودگاه تبریز را مورد حمله قرار داد چند پهپاد هم به کوچه‌ای که علیسان به همراه خانواده‌اش زندگی می‌کرد اصابت کرد و مادرش با شنیدن صدای انفجار با سرعت او را به حیاط خانه برد اما چون از ناحیه سر آسیب دیده بود خیلی دوام نیاورد و در آغوش مادرش جان باخت. حالا این کوچه تا همیشه برای ساکنان آنجا یادآور بازی‌های کودکانه علیسان و طاها است.

تارا حاجی‌میری 
هشت‌ساله، شهادت: تهران/ ۲۳ خرداد ماه/ حمله‌ اسرائیل به تهران

شهدای مدرسه ایران
تارا هشت سال بیشتر نداشت، همیشه می‌گفت «سیمون بایلز» قهرمان ژیمناستیک‌کار دنیا را الگو قرار داده و می‌خواهد برای ایران قهرمانی بیاورد. بعد از شهادتش نوشته‌ای از او در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد که در آن نوشته بود: «من ژیمناست هستم و در آینده ورزش ایران می‌خواهم مدال‌های زیادی را برای خودم، خانواده‌ام و کشورم به عنوان یک دختر ایرانی به دست آورم.» کاش جنگ فرصت بزرگ شدن، دیده شدن و آرزو کردن را از او نمی‌گرفت. تارا حاجی‌میری، دختربچه هشت ساله مظلومی که هزاران امید و آرزو برای آینده‌اش داشت در اولین شب از حملات رژیم اسرائیل به تهران به همراه والدینش شهید شد.

غزل جدیدی از رهبر انقلاب

غزل جدیدی از رهبر انقلاب، متخلص به «امین»، به مناسبت روز دانش‌آموز در نماهنگ «صبح است جانا» و در وبسایت نوجوان khamenei.ir منتشر شد.
متن این غزل به شرح زیر است:
با شب‌ستیزان دل هم‌نــــوا کن
صبح است جانا شـــــوری به پا کن
از ساغر صبــــح جان می‌تــــراود
جامــی به دست آر کامــــی روا کن
در صبحگاهان دریـاب خــــود را
از صبــــــح‌دم دام، نقد صفــــا کن
افشان به دل‌ها عطـر گل عشق
بگــــــــذر به هرکـــوی، کار صبا کن
در گام مقصـــــــــود گام طلـب نِه
ســــــوی درِ دوست روی دعا کن
از کـــــار دل‌ها بگشـــــــا گــــــره‌ها
سرپنجه‌ خویش مشکل‌گشا کن
رُو پاس میدار سعی کســـــــان را
باری «امیــــن» باش باری وفا کن

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.