۲۸ آبان ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۶
کد خبر: ۱۸٬۱۰۴

الگوی رهبر کتابخوان، در سال‌های اخیر به‌عنوان یک نماد فرهنگی مورد تحسین بسیاری از مدیران، معلمان، طلاب و خانواده‌ها قرار گرفته است. با این حال، تحسین به‌تنهایی منجر به اقتدا نمی‌شود. ستایش کردن آسان است، اما تبدیل یک الگو به رفتار پایدار، نیازمند فهم، ساختار، مهارت و انگیزه است. پرسش اصلی این است که چگونه می‌توان این الگو را از سطح یک نماد ارزشمند، به یک جریان رفتاری و اجتماعی تبدیل کرد؟ برای یافتن پاسخ باید پذیرفت که هیچ الگویی تنها با دیده‌شدن فراگیر نمی‌شود؛ بلکه زمانی اثرگذار می‌شود که از مرحله نماد، به سطح سازوکارهای رفتاری و اجتماعی منتقل شود.

الگوی توسعه فرهنگ

آگاه: نخستین گام، فهم دقیق این الگو پیش از تقلید از آن است. بسیاری تنها ظاهر رفتار مطالعه‌محور رهبر انقلاب را می‌بینند، اما درک نمی‌کنند که چرا این الگو موثر است، چه عناصر اصلی آن را تشکیل می‌دهد و هر فرد چگونه می‌تواند متناسب با شرایط خود بخش‌هایی از آن را اجرا کند. شاخص‌هایی مانند تنوع موضوعی، مطالعه تحلیلی، توجه به نویسندگان کمتر شناخته‌شده، پیوند مطالعه با اقدام اجتماعی و تبدیل کتاب‌خوانی به یک مهارت روزمره، باید به‌درستی فهم و در دوره‌های آموزشی مدیران، معلمان، طلاب و خانواده‌ها تبیین شود تا آگاهی جای احساس را بگیرد و مسیر اقتدا هموار شود.
در سطح مدیریت، مسئله اصلی این است که مطالعه برای بسیاری از مدیران، به شغل و تصمیم‌سازی آنها ارتباطی ندارد؛ بنابراین به رفتار تبدیل نمی‌شود. زمانی می‌توان مطالعه را در میان مدیران به یک عادت موثر تبدیل کرد که کتاب به ابزار تصمیم‌سازی آنها بدل شود و هر مدیر متناسب با حوزه مسئولیت خود، یک کتابخانه تخصصی کوچک و زنده داشته باشد. ایجاد نظام گزارش‌دهی منظم درباره کتاب، تشکیل گروه‌های مطالعه میان مدیران و استفاده از منابع مکتوب در اتاق‌های فکر، مطالعه را از یک رفتار نمایشی به یک ضرورت حرفه‌ای تبدیل می‌کند.
معلمان نقشی کلیدی در انتقال فرهنگ مطالعه دارند، اما مشغله‌های آموزشی و نبود جایگاه رسمی برای مطالعه در کار حرفه‌ای، مانع اصلی است. زمانی که مطالعه برای معلم به‌بخش رسمی کار تبدیل شود و بخشی از ساعات کاری او صرف مطالعه حرفه‌ای شود، آنگاه کتاب‌خوانی در مدرسه حیات پیدا می‌کند. حضور کمیته‌های فعال در مدارس، نشست‌های کتاب‌خوانی و استفاده از کتاب و روایت‌های مستند در تدریس، به تدریج فضای کلاس را کتاب‌محور می‌کند؛ حتی ورود معلم به کلاس با یک کتاب در دست، پیام تربیتی قدرتمندی در ذهن دانش‌آموز ایجاد می‌کند.
در حوزه‌های علمیه نیز مطالعه باید فراتر از متون تخصصی تعریف شود. طلبه‌ای که تنها به درس‌های رسمی اکتفا کند، نمی‌تواند رهبر فرهنگی جامعه باشد. مطالعه گسترده تاریخی، ادبی، اجتماعی و تحلیلی، بن‌مایه تبلیغ دینی را تقویت می‌کند. نوشتن گزارش‌های کوتاه و تحلیلی پس از مطالعه کتاب، برگزاری مجالس کتاب‌خوانی در حوزه و معرفی کتاب به مردم در منبر، مطالعه را به بخشی از مأموریت دینی و اجتماعی طلاب تبدیل می‌کند.
در نهایت، الگو زمانی در جامعه جریان پیدا می‌کند که خانواده آن را در زندگی روزمره معنا کند. خانه‌ای که در آن کتاب دیده شود، در آن درباره کتاب صحبت شود و کتاب به بخشی از اوقات خانوادگی تبدیل شود، می‌تواند فرهنگ مطالعه را از سطح توصیه به سطح زیست‌جهان تبدیل کند. حتی ایجاد یک قفسه کوچک و مرئی برای کتاب‌هایی که در حال خوانده‌شدن هستند، می‌تواند رفتار مطالعه را در خانه به‌تدریج تثبیت کند.
در خانواده، مطالعه زمانی معنا و ماندگاری پیدا می‌کند که در فضای زندگی روزمره حضور داشته باشد. ایجاد زمانی برای مطالعه خانوادگی، آن هم نه به شکل اجباری، بلکه در فضایی همراه با گفت‌وگو، آرامش و یک فنجان چای، می‌تواند تجربه‌ای شیرین و اثرگذار باشد. مهم‌تر از همه این است که والدین در برابر چشم فرزندان خود کتاب بخوانند؛ زیرا تاثیرگذارترین الگو، رفتاری است که کودک آن را می‌بیند. هدیه‌دادن کتاب در مناسبت‌هایی مانند تولد، جشن الفبا یا موفقیت‌های تحصیلی نیز کتاب را از یک وسیله آموزشی خشک، به نشانه‌ای از محبت و توجه تبدیل می‌کند.
در سطح رسانه‌ای نیز بدون پشتیبانی جدی، هیچ الگوی فرهنگی به جریان اجتماعی تبدیل نمی‌شود. رسانه‌ها باید تصویر زنده، فعال و عمیق از «رهبر کتابخوان» ارائه کنند، نه تصویری تشریفاتی و تکراری. تولید مستندهای کوتاه از کتاب‌هایی که ایشان مطالعه کرده‌اند، ساخت برنامه‌هایی با زبان نسل جوان درباره کتاب‌های توصیه‌شده، راه‌اندازی پویش‌های مجازی با محور کتاب‌های تقریظ‌شده و انتشار محتواهای کوتاه از نکات کلیدی این آثار، می‌تواند تحسین موجود را به فشار اجتماعی مثبت تبدیل کند و موجی فراگیر از اقتدا ایجاد کند.
نظام آموزشی نیز نقشی بنیادی در این مسیر دارد. تا زمانی که مدرسه و دانشگاه مطالعه را به عنوان یک مهارت اصلی و زیربنایی به رسمیت نشناسند، الگو به سطح عملی نخواهد رسید. آموزش رسمی مهارت مطالعه از پایه ششم تا پایان دبیرستان، آن هم نه به‌صورت پر کردن وقت، بلکه به‌عنوان فرصتی برای یادگیری روش انتخاب کتاب، یادداشت‌برداری، تحلیل‌نویسی و روایت‌گری، می‌تواند نسل آینده را درگیر مطالعه واقعی کند. در پایان هر سال تحصیلی نیز برگزاری جشنواره‌ای تحت عنوان «کتاب زندگی من» که در آن دانش‌آموزان تجربه شخصی خود از یک کتاب را ارائه کنند، مطالعه را به تجربه‌ای هویتی تبدیل می‌کند. حتی پیوند دادن برنامه‌های درسی با کتاب‌هایی که مورد توجه و تقریظ رهبر انقلاب بوده‌اند مانند «دا»، «آن بیست‌وسه نفر» یا «پایی که جا ماند» می‌تواند تاریخ، ادبیات، هنر و اخلاق را از قالب کتاب درسی خارج و به تجربه‌ای زنده تبدیل کند.
اقتدای فرهنگی بدون حمایت نهادی و اقتصادی نیز دوام نمی‌آورد. اختصاص کارت اعتباری خرید کتاب برای معلمان و طلاب، ارائه تخفیف‌های واقعی برای خانواده‌های کم‌درآمد، ایجاد کتابخانه‌های کوچک در مساجد، پایگاه‌ها، مدارس و محلات و حمایت از نویسندگان جوان در شهرها، می‌تواند زمینه ساختاری لازم برای گسترش مطالعه را فراهم کند. در مرحله نهایی، الگو زمانی به جریان ملی تبدیل می‌شود که خواندن کتاب به بخشی از هویت جمعی بدل شود؛ زمانی که کتابخوان‌بودن نوعی منزلت اجتماعی به همراه داشته باشد، مدرسه کتاب‌خوان مایه افتخار محله شود و خانواده کتاب‌خوان الگوی سایر خانواده‌ها. این نوع تغییر هویتی تنها با ترکیبی از سیاست‌گذاری، آموزش، رسانه، حمایت و تجربه جمعی امکان‌پذیر است. برای اینکه الگوی رهبر کتاب‌خوان بتواند از سطح تحسین به سطح اقتدا برسد، لازم است ابتدا این الگو به‌درستی فهم شود؛ سپس مدیران مطالعه را جزو تصمیم‌سازی حرفه‌ای بدانند، معلمان آن را به شیوه تدریس خود بیاورند، طلاب آن را ابزار تبلیغ فرهنگی کنند، خانواده‌ها مطالعه را در زیست روزانه جاری سازند، رسانه‌ها موج اقتدا را تقویت کنند، مدارس و دانشگاه‌ها مطالعه را به مهارت اصلی تبدیل کنند و ساختارهای حمایتی لازم برای تداوم این فرهنگ فراهم شود. تنها در این صورت است که الگوی موجود از حد یک نماد فراتر رفته و به یک جریان اجتماعی تبدیل می‌شود جریانی که می‌تواند سبک زندگی فرهنگی جامعه را بازطراحی کرده و آینده فکری نسل‌های بعدی را شکل دهد.
اگر قرار باشد کتاب‌خوانی در سبک زندگی ایرانی–اسلامی جایگاهی واقعی پیدا کند، باید از سطح رفتار لوکس و مناسبتی کنار گذاشته و به یک نیاز طبیعی زندگی تبدیل شود. کتاب زمانی نهادینه می‌شود که با هویت، معنا و زیست روزمره مردم پیوند بخورد؛ همان‌گونه که در زندگی بسیاری از علمای ایرانی–اسلامی، مطالعه یک رفتار عادی و دائمی بوده است، نه پروژه‌ای مقطعی. وقتی این عناصر به‌صورت همزمان تقویت شوند، کتاب‌خوانی دیگر یک «کار خوب» نخواهد بود؛ به بخشی از سبک زندگی ایرانی–اسلامی بدل می‌شود؛ سبکی که عقل، اخلاق، هویت و معنویت را در خانه و جامعه جاری می‌سازد و بنیان فرهنگی نسل‌های آینده را استوار می‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.