آگاه: آنچه در ادامه میخوانید تحلیل سنت تقریظ توسط رهبر انقلاب و بیان فرصتها و دستاوردهای آن است:
چندسالی است که سنت تقریظ کتب توسط رهبر انقلاب روال شده است. چه بهرهها و استفادههایی از این حرکت میتوان در راستای بالا بردن فرهنگ کتابخوانی در کشور برد؟
نکته اولی که من فکر میکنم پیش از پاسخ به سوالات باید به آن توجه کنیم این است که موضوع کتاب یک مسئله متفاوت از خیلی از مسائل دیگر جامعه است. بخش زیادی از مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ما وقتی وارد ادبیات اجتماعی میشود، وارد گفتوگوی عمومی میشود، به دلیل اینکه تبدیل میشود به مسئله قطبی، مسئله جناحی یا حتی صرفا یک مسئله سیاسی، قابلیت اینکه به یک عرصه گفتمانی مشترک در جامعه تبدیل شود، از دست میرود. مسئله کتاب یکی از ظرفیتهایی است که مانند یکی، دو موضوع خاص امور خیریه در جامعه ما، همچنان ظرفیت فراگیری خود را حفظ کرده است. یعنی وقتی صحبت از کتاب میشود، اصلاحطلب و اصولگرا کنار هم مینشینند، موافق و مخالف میتوانند کنار هم باشند و میتوانند ادبیات مشترک راجع به یک کتاب پیدا کنند. همچنان کتابها، کتابخوانی و موضوع کتابخانه و مسئله مطالعه، جزو موضوعاتی هستند که میتوان روی آنها یک پایه فرهنگی و اجتماعی فراگیر بنا کرد.
لذا وقتی از تقریظ کتاب توسط مقام رهبری صحبت میکنیم، داریم از یک ظرفیت فرهنگی بسیار برجسته صحبت میکنیم که امکان گفتمانسازی عمومی در سطح جامعه را دارد، نه به عنوان یک پدیدهای که یک رهبر سیاسی صرفا برای طرفداران و موافقان خود انجام میدهد. این ظرفیت فراگیری دارد و در همه ارکان جامعه، حتی فراتر از مرزهای سرزمین، میتواند معانی فرهنگی پیدا کند.
چند سالی است که روال شده کتابهایی توسط رهبری تقریظشده، رونمایی و معرفی میشوند. پخش و جایگاه این مسئله را اگر بررسی کنیم، موضوع تقریظ کتابها، نظر شخصی رهبری نیست، بلکه در بستر یک کنش فرهنگی هدایتگر است. باید به این مسئله بهعنوان یک رهبری جریانهای فکری در جامعه نگریست که در قالب سرمایههای نمادین قابل مطالعه است.
با این نگاه، اگر به مسئله نگاه کنیم، مجموعه تقریظهایی را که رهبری انجام دادهاند میتوان در آثار مختلف به ۶ نوع دستهبندی کرد: آثار فرهنگی، آثار سیاسی و حکمرانی، آثار اجتماعی، آثار ارتباطی و رسانهای، آثار ادبی و علمی و آثار تربیتی و معنوی.

اگر امکان دارد هر یک از دستهبندیهای صورت گرفته را برای ما توضیح دهید.
بله؛ حتما. مجموعه تقریظهای مقام رهبری در واقع یک حکمرانی فرهنگی است که در قالب قدرت نرم فرهنگی، سیاستگذاری فرهنگی در کشور را سازماندهی میکند؛ البته به شکل کاملا ناملموس. یکی از آثار آن، آثار فرهنگی است. آثار فرهنگی به این معناست که بر فرهنگسازی در جامعه تاثیر میگذارد و موضوع فرهنگ مطالعه را نهادینه میکند. رهبری با ورود خود در میدان کتاب و مطالعه، مطالعه را از سطح یک توصیه کلی به یک اقدام عینی و قابل مشاهده تبدیل میکند. وقتی ایشان کتاب دست میگیرند، صرفا سخنرانی در وصف کتاب و ارزش آن نمیکنند، بلکه کتاب خواندهشده را تقریظ میکنند و آن را بهعنوان یک کنش انجامشده به جامعه عرضه میکنند. نتیجه این وضعیت، نهادینهسازی فرهنگ مطالعه است، به گونهای که مطالعه به یک امر طبیعی و عادی در زندگی روزمره تبدیل میشود و روشنفکری دستنیافتنی نیست. حتی سطح رهبری با همه گرفتاریها و مشغلههایش، مطالعه را بهعنوان یک امر طبیعی در زندگی جاری نشان میدهد.
در حوزه فرهنگی، اثر دیگر این است که جریانهای تازهای در ادبیات، که قبلا شناخته نشده بودند یا به دلایل مختلف، مانند عدم استقبال ناشران، مورد توجه قرار نمیگرفتند، از طریق تقریظها شکل میگیرند و تصاعد فرهنگی ایجاد میشود. یک کتاب مخاطبان خود را با آثار مشابه دعوت میکند و به تعبیری یک خانواده خواننده شکل میگیرد؛ گروهی از خوانندگان که مجموعهای از آثار را مطالعه میکنند و هم گفتمانسازی در بین آنها توسعه پیدا میکند و هم آثار مشابه بین آنها جابهجا میشود.
دسته دوم از آثار تقریظها، آثار سیاسی و حکمرانی هستند. اقدام ایشان رهبری نمادین است که افکار عمومی را از طریق توصیههای نرم هدایت میکنند و با کنش قدرت نرم، که از سوی فرهنگ هدایت میشود، افکار عمومی را آماده و راهبری میکند. اثر دیگر توسعه مشروعیت معرفتی نظام است. رهبری در راس نظام اهل مطالعه عمیق است و نشان میدهد که فردی در رأس نظام از دانش برای حکمرانی بهره میگیرد و این فضا را در وجود خود نهادینه کرده است. این نکته نیازمند بازسازی ادبیات در جامعه است، زیرا طبیعت جامعه ممکن است چنین برداشتی نکند و نیازمند برساخت است تا مبانی مشروعیت معرفتی نظام توسعه و تقویت شود.
این کار در حوزه حکمرانی و سیاست این است که خود امر مطالعه، وقتی رهبری روی آن تمرکز میکنند، به عنوان یک کنش انقلابی و اجتماعی تلقی میشود. کسی که کتاب میخواند، عمل انقلابی انجام میدهد. این کنش انقلابی است؛ یعنی کسی که میخواهد انقلابی باشد، خیلی هزینهها و سرمایهها لازم ندارد، کافی است کتاب بخواند. ایشان با این کار، به عنوان رهبر انقلاب اسلامی، یک قانون و هنجار جدید رسمی و در عین حال نانوشته و نرم را بیان میکنند: هر کس میخواهد انقلابی باشد، مطالعه کتاب یکی از کارهایی است که میتواند انجام دهد.
دسته سوم از آثار تقریظها، آثار اجتماعی هستند. تقریظها میتوانند سرمایه اجتماعی میاننسلی را توسعه دهند. نسل جوان، خانواده شهدا، پژوهشگران، نویسندگان و اقشار مختلف جامعه با تقریظها گره میخورند. این مجموعه میتواند همدلی، اعتماد و سرمایه اجتماعی پیوندی را بین این افراد بهصورت گسترده توسعه دهد. یک کتاب با تقریظ میتواند افراد در یک گفتمان یا سپهر فکری مشترک را به هم پیوند دهد و سرمایه اجتماعی آنها را توسعه دهد.
اثر اجتماعی دیگر این است که با الگوگیری اجتماعی، وقتی رهبر جامعه چنین عادت فرهنگیای دارد، سایر مدیران و نخبگان نیز به مطالعه گرایش پیدا میکنند و این توقع طبیعی است. این میتواند به یک شاخص فرهنگی تبدیل شود. همچنین تقریظها باعث تولید رفتار فرهنگی جمعی میشوند. حرکت نمادین، توجه جمع بزرگی را جلب میکند، مثلا هزاران یا میلیونها نفر به سمت خرید یا مطالعه کتاب جذب میشوند و یک پدیده فرهنگی جمعی شکل میگیرد.
دسته بعدی آثار، ارتباطی و رسانهای است. تقریظ، رویداد رسانهای ایجاد میکند و توجه رسانهها را جلب میکند. حتی اگر بازه زمانی کوتاه باشد، میتواند ادبیات فرهنگی جامعه را تحت تاثیر قرار دهد، مثلا در ایام نمایشگاه کتاب یا هفتههای مرتبط. این امر باعث تقویت گفتمان کتابخوانی در جامعه میشود و تقریظهای رهبری مطالعه از فعالیت نخبهگرایانه به گفتمان اجتماعی عامیانه تبدیل میشود. مطالعه دیگر نیازمند تحصیلات، وقت آزاد یا پول فراوان نیست و مسئله مطالعه به یک مسئله عمومی جامعه تبدیل میشود. همه افراد، از خانواده شهدا و رزمندگان تا نوجوانان و جوانان، میتوانند درگیر این پدیده شوند. کنشهای نمادین رهبران میتواند وزن گفتمانها را تغییر دهد.
اثرات دیگر آثار ادبی و علمی تقریظها هستند. بخشی از آثار تقریظشده متعلق به نویسندگان جوان و گمنام است، که با تقریظ تبدیل به نویسندگان صاحباثر و صاحبنام میشوند و آثار جدیدتر و متنوعی ایجاد میکنند که گاه بهتر از اثر اولشان است. این سرمایه نمادین است و به نویسندگان جوان انگیزه و ظرفیت فرهنگی تازه میدهد. این تقریظها رویداد علمی مردمی است که برای ثبت تاریخ شکل میگیرد. همچنین جریان پژوهش، تاریخنگاری و تاریخ معاصر را جهتدهی میکند و مردمیسازی دانش تاریخ را امکانپذیر میکند. الان بخش زیادی از آثاری که تقریظ شده، نسبت مسئلهاش مسئله تاریخ معاصر، انقلاب، دفاع مقدس و اینهاست. این پدیده کمک میکند که ما بتوانیم مسئله مردمیسازی دانش تاریخ را توسعه بدهیم و تاریخ را ـکه بخش زیادی از مردم جامعه با آن ارتباط نگرفتهاند ـ به یک ادبیات در واقع مردمی تبدیل کنیم.
دیگر آثار این تقریظها آثار تربیتی و معنوی هستند. کتابها عمدتا درباره الگوهای زندگی، مقاومت، ایمان و خانواده شهدا هستند. این آثار ارزشهای انقلابی، معنوی و فرهنگی جامعه را به نسل بعد منتقل میکنند و تاثیر زیادی بر جوانان و نوجوانان دارند بهویژه اگر به زبان و بیان شیوا نوشته شوند. این تقریظ ارزشهای گذشته را که ارزشهای انقلابی ما هستند، ارزشهای معنوی، فرهنگی و اجتماعی ما هستند، در قالب یک انتقال نرم ارزشها میتوانند به نسل بعد منتقل کنند. این کارکردی است که میتواند -حتی اگرچه ما انتظار نداریم وقتی میگوییم یک کتاب بتواند این کار را بکند- همه ظرفیتهای کل جامعه را متحول کند اما میتواند بخش کوچکی از جامعه را، هر کدام از پنج نفر، ۱۰ نفر، ۱۰۰ نفر را تحت تاثیر خود قرار بدهد. اینها بهتدریج، در قالب مجموعهای از آثار، میتوانند یک بستر فرهنگی و اجتماعی گستردهتر را ایجاد کنند.
الگوی یک رهبر کتابخوان را با چه ابزاری میتوان در لایههای مختلف اجتماع در راستای رشد فرهنگ مطالعه توسعه داد؟
نکتهای که بهعنوان مقدمه پاسخ این سوال باید اشاره کنم این است که ما رهبری را باید از چند زاویه و از چند منظر نگاه کنیم. رهبری را حتما باید اینگونه تحلیل کنیم؛ یعنی باید کارکردها و نقشهای رهبری را تفکیک کنیم. ایشان هم رهبری سیاسی دارند، هم وجه یک فقیه و مجتهد را دارند، هم یک سیاستگذار فرهنگی کلان در جامعه هستند، هم یک الگوی شخصی فرهنگی و اجتماعی هستند و هم فرد باتجربهای هستند. هر کدام از اینها به تنهایی میتواند خودش یک الگوی معرفی کتاب باشد. اما اگر فقط یک وجه شخصیت ایشان نبود، بخشی از مخاطبان را از دست میدهیم. اگر بخشی از افرادی را که میتوانند مخاطب هر کدام از این کارکردها باشند از دست بدهیم، بخش مهمی از ظرفیت الگوگیری از بین میرود. برخی ممکن است جذب نقش سیاسی ایشان باشند، برخی گرایش فقهی و اجتهادی داشته باشند و برخی از منظر تجربه شخصی ایشان علاقهمند شوند. بنابراین ظرفیت ایشان با یک ظرفیت بسته و یکپارچه متفاوت میشود. برای معرفی رهبر انقلاب به عنوان الگوی کتابخوان، لازم است که تفکیک میان کارکردها و نقشهای رهبری بهخوبی انجام شود و برای هر بسته از این نقشها، بستهای از آثار و مسائل پیشنهادی ارائه شود.
اگر از این مرحله عبور کنیم، چند قالب یا ساختار میتوان در نظر گرفت برای معرفی رهبری به عنوان یک الگوی کتابخوان. یکی اینکه وجه عمومی است. یکی اینکه شخص ایشان به عنوان رهبر کتابخوان معرفی شود. این ظرفیت را دارد و برای عده زیادی از جامعه رهبر کتابخوان معنای راهبردی دارد که بسیار مهم است. این نگاه نیازمند این است که فیلم، مستند، پادکست و مسائل گوناگون در کنار تقریظها صورت بگیرد و تداوم تقریظها در جاهای دیگر حتما توسعه پیدا کند. اگر نخواهیم بر شخص رهبری تمرکز داشته باشیم و برای عموم جامعه فقط مسئله مطالعه را مد نظر قرار دهیم، برنامههای نقد کتاب، برنامههای تحلیلی، مستندهای مطالعهمحور، مسابقات صوتی و تصویری و انواع روشهای دیگر، که اکنون هم گاهی در حوزههای گوناگون اجرا میشوند، میتوانند بخشی از این الگو باشند. بدون اینکه ضرورتا تمرکز بر اینکه اینها تقریظهای رهبری هستند، بلکه محور، کتاب و ارزش آن است.
ممکن است رهبری مثلا به دلایل سیاسی مایل نباشند در این حوزه اظهارنظر کنند یا خودشان را مثلا فعال نشان بدهند اما یک کتاب را که وقتی بهعنوان کتاب مثلا تاریخ انقلاب اسلامی معرفی میکنند، یا به عنوان کتاب مثلا مقاومت معرفی میکنند، بخش زیادی از جامعه داخلی و خارجی ممکن است علاقهمند باشند این کتاب را بخوانند یا اگر مستند ساخته بشود، حتما تماشا میکنند. صرفنظر از تقریظهایی که ایشان انجام دادند، اینها میتوانند محور الگوسازی عمومی قرار بگیرند و بار سیاسی آنها ضرورتا لازم نیست در همه موارد فراگیر بشود.
دسته دیگر، الگوسازی نهادی است. نهادهای آموزشی، دانشگاهی و حکمرانی باید مسئله سواد فرهنگی را جزو شاخصهای مدیریتی قرار دهند. سواد فرهنگی باید یک شاخص برای مدیران در جمهوری اسلامی باشد. شاخص مطالعه برای مدیران میتواند به گونهای تعریف شود که حداقل کسی که در جمهوری اسلامی مدیر میشود، با بخشی از ادبیات فرهنگی جامعه آشنا باشد. نمیشود که فردی مدیر در جامعه جمهوری اسلامی ایران باشد و هیچ شناختی از این حوزهها نداشته باشد. این الگوسازی نهادی توسعه پیدا میکند و به صورت شاخص معرفی و ارزیابی شود و همه بدانند که چنین شاخصی وجود دارد و میتواند کمک کند تا افراد جایگاه خود را در این فرآیند بهتر تعریف کنند.
بحث پیوند کتاب و مطالعه با مسئله سبک زندگی و مدلسازی اجتماعی در حوزه خانواده و سبک زندگی است. ما باید پویشها یا کمپینهای رسانهای داشته باشیم که ادبیاتی را که قبلا اشاره کردم، بهعنوان پدر و مادر کتابخوان، اگر این ادبیات را داشته باشیم، این میتواند نگاه به موضوع رهبری در خانواده خود و در میان جامعه باشد؛ یعنی بهعنوان پدر بزرگ همه جامعه، این الگو برای افرادی که ضرورتا دنبال مسئله سیاسی نباشند، بهعنوان یک پدر در واقع خانواده، میتوان یک الگوسازی بسیار جدی ایجاد کند و یادگیری اجتماعی را ـ چنانکه در نظریههای مختلف یادگیری نیز مطرح میشود ـ با همین الگو در واقع برای خانوادهها توسعه داد. در قالب پویشهای مختلف و بخشی از جامعه، طبعا نمیگوییم همه جامعه، چون ممکن است انگیزه نداشته باشند، بخشی از جامعه ممکن است در این پویش در واقع بتوانند جایگاه نقش پدر و مادر کتابخوان را بیشتر پیدا کنند.
الگوی دیگر، سامانه انگیزشی است. جایزههای ملی، بخشی باید به آثار تقریظی اختصاص پیدا کند و بخش دیگر باید از شخصیتهای محبوب و قابل قبول، مانند چهرههای فرهنگی و اجتماعی، برای معرفی کتاب استفاده شود. تاکید میکنم که ضرورت ندارد این کتابها با عنوان کتابهای تقریظی معرفی شوند؛ میتوانند صرفا بهعنوان کتابهای خوب معرفی شوند و در سامانههای انگیزشی توسط شخصیتهای محبوب معرفی شوند تا بخشی از افراد جامعه تحت پوشش فرهنگی قرار گیرند.
همچنین، این آثار و برنامهها میتوانند به شکل مستقل و عمومی، بدون تمرکز بر جنبه سیاسی رهبری، معرفی شده و توسعه پیدا کنند. به عنوان مثال، کتابی درباره تاریخ انقلاب اسلامی یا مقاومت، بخش زیادی از جامعه داخلی و خارجی ممکن است به آن علاقهمند شوند، بدون آنکه حضور سیاسی رهبری در آن محور باشد.
اکثر کتابهای تقریظی در زمره ادبیات مقاومت و دفاع است. چه پیامی دارد؟ چه حوزههای دیگری را پیشنهاد میکنید؟
ما یک نظریه از هالبواکس داریم به نام نظریه «حافظه جمعی» که میگوید این کاری که رهبر انقلاب دارند انجام میدهند، به شکل آشکار و روشن، نقش تثبیت روایت ملی را دارد. تقریظی که رهبر انقلاب بر آثار دفاع مقدس، تاریخ انقلاب و مسائلی که مرتبط با زندگی جاری مردم و جامعه است، انجام میدهند، روایت رسمی از تاریخ، تاریخ دفاع مقدس و تاریخ انقلاب را تقویت میکند. ما یک روایت رسمی در عین حال مردمی پیدا میکنیم؛ این روایت رسمی و مردمی، الزاما همان چیزی نیست که در کتابهای رسمی تاریخ ذکر میشود. ممکن است در کتابهای رسمی تاریخ، کتابهایی که تاریخنگاران انجام میدهند، مانند گزارشهای جنگ، آثار رسمی هستند که توسط مراکز تحقیقاتی سپاه یا ارتش تهیه شدهاند اما مورد مطالعه عمومی جامعه نیستند.
ما تاریخی داریم که از زندگی جاری مردم، مقاومت و دفاع روایت میکند. کاری که رهبر انقلاب انجام میدهند، روایت ملی را بهصورت رسمی توسعه میدهد. این کار بسیار مهم است و میتواند ارزشهای هویتی و معنوی مقاومت، ایثار، عدالتخواهی، زندگی جمعی و مسائل زندگی عمومی جامعه در شرایط بحران، تابآوری ملی و مسائل مهم دیگری را که در این کتابها بیان شده، تقویت کند. البته باید پردازش شوند؛ صرف یک تقریظ نمیتواند همه این نکات را منتقل کند. این تقریظها کمک میکند که این آثار شناسایی شوند و بر اساس این شناسایی، یک عرصه جدید و تازه باز شود و روایت رسمی در عین حال مردمی از امر ملی برای جامعه پردازش شود.
چه عرصههای دیگری میتوان به آن اضافه کرد؟ غیر از انقلاب و دفاع مقدس؟
مسئله ادبیات تمدنی و آیندهنگر مهم است. اگر آثاری باشد که ایشان مطالعه کردهاند یا میکنند ولی تقریظی ننوشتهاند یا هنوز منتشر نشده، به نظرم ظرفیت دارد. چشمانداز تمدن ایران و جهان اسلام، آثاری هستند که میتوانند مورد مطالعه یا تقریظ ایشان قرار بگیرند. آثاری که در حوزه علوم انسانی و بهویژه اسلامی هستند، به نظرم ظرفیت زیادی دارند. حتما آثاری هستند که ایشان تقریظ داشتهاند، اما حاشیهنویسی کرده یا نقد و نکاتی نوشتهاند ولی بخش زیادی از آنها منتشر نشده یا در برنامه قرار نگرفته است.
موضوعاتی مانند مدیریت، روانشناسی، جامعهشناسی، تاریخ فرهنگی و تمدنی ایران، هنر ایرانی، ادبیات ایران و میراث علمی ایران، مورد علاقه مردم عادی هستند و میتوانند مورد تقریظ و توجه قرار بگیرند. همچنین، مسائل محیط زیست از نیازهای امروز جامعه ما هستند و اگر رهبر انقلاب به آنها توجه داشته باشند و تقریظی در این عرصه داشته باشند، میتواند بسیار مفید باشد.
موضوعات دیگر شامل آیندهپژوهی و حتی رمانهای تخیلی آیندهمحور است که با توجه به امیدی که در جامعه نیاز به تقویت دارد، ظرفیت ارزشمندی دارند. مسئله فلسفه زندگی روزمره و معنا در زندگی امروز، بهویژه برای بخشی از جوانان که خالی از معنا یا دچار بحرانهای معنوی شدهاند، بسیار سازنده است. عرفانهایی که میتوانند مورد توجه ایشان باشند و توصیههایی ارائه دهند نیز ظرفیت دارند. در نهایت، روایتهای بینالمللی از موضوع عدالتخواهی و آزادی، یعنی آثاری که در ادبیات جهان منتشر شدهاند و ناظر بر مسائل آزادی و انسانی هستند، نیز میتوانند جز محورهای مورد توجه ایشان باشند و لزومی ندارد حتما انتشارات داخلی باشند.
برای رشد مطالعه کتاب در بین نسل جوان و نوجوان به ویژه در حوزههای هویتی مثل ادبیات میهنی، دفاع، مقاومت و تاریخی چه راهکارهایی پیشنهاد میدهید؟ (با در نظر گرفتن توسعه فضای مجازی)
بارها در این زمینه صحبت کردهام و دیگر نمیخواهم نکات جدیدی اضافه کنم؛ اساتید، بزرگان حوزه و نهادهای مرتبط کارهای خوبی انجام دادهاند. اما بهطور عام میتوان بیان کرد: یکی بحث مسائل محتوایی و حوزههای چندرسانهای است. داستانگویی دیجیتال، قابلیت فعلی و ظرفیت موجود را دارد. پادکستسازیهای فراوان نیز ظرفیت خوبی دارند؛ مردم نسبتبه پادکست اقبال دارند و میتوان از آنها بهره گرفت. انیمیشنسازیهای مبتنی بر داستانهای مختلف که اکنون انجام میشود نیز با استقبال مواجه است.
گیمیفیکیشنها یا بازیوارسازی مطالعه، یکی از ظرفیتهای تازه و کمتر استفادهشده است که میتوان از آن بهخوبی بهره گرفت. طراحی رقابتهای آنلاین مطالعه، با جوایز و مدالهای مجازی، ظرفیت بالایی دارد. اگر این طراحی جذاب باشد، بخشی از جوانان، نوجوانان و کودکان وارد این عرصه میشوند و حتی نیمساعت تا یک ساعت وقت روزانه خود را برای آن اختصاص دهند.
مسئله دادهمحور کردن رفتار کتابخوانی نیز قابل توجه است؛ میتوانیم همانند پدیدههایی که دادهها را نمایش میدهند، عملکرد کتاب و کتابخانه در کشور را دادهمحور کنیم و ظرفیت ارزیابی و سنجش فراهم شود. تجربهها نشان دادهاند که هر فیلم یا سریالی که از یک اثر اقتباسی ساخته میشود، به شکل تصاعدی فروش کتاب اصلی را افزایش میدهد. برخلاف تصور رایج که میگوید: «اگر پای تلویزیون مینشینی، دیگر کتاب نمیخوانی»، تجربه نشان میدهد ساخت فیلم یا سریال از یک اثر، انگیزه خواندن اصل اثر را بالا میبرد. استفاده از فرمتهای کوتاه و جذاب، مانند ویدیوکستهای چند دقیقهای درباره کتاب، نقش موثری در انتقال پیام و علاقهمند کردن مخاطب به خواندن اصل کتاب دارد. همچنین، در حوزه ریلزهای معرفی کتاب میتوان با زبان جذاب و پیوند دادن به موضوعات ملموس، مثل زندگی یک ورزشکار یا فوتبالیست مشهور، مخاطب را به مطالعه هدایت کرد. طراحی اپلیکیشنها یا سکوی مطالعه برای افراد مختلف و برگزاری مسابقات ملی و بینالمللی کتاب با محوریت کتابها، بهویژه کتابهای تقریظی، ظرفیت مهمی محسوب میشود.
توسعه باشگاههای کتابخانه دانشآموزی و دانشجویی نیز از ظرفیتهای نهادی موجود در وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم است. این باشگاهها میتوانند ابتدا با تعداد کم شروع شوند و آرامآرام توسعه پیدا کنند، به شرط آنکه جذابیتهای خود را حفظ کنند و از ادبیات رسمی و رسانهای رسمی دور شوند. این ظرفیتها میتوانند به رشد مطالعه و علاقهمند کردن نسل جوان به کتاب کمک شایانی کنند.
مجموع کتابهای تقریظی به عدد قابل توجهی رسیده است. با مجموعه محتواهای این کتابها برای حضور جدیتر در عرصه عمومی چه کارهایی میتوان کرد؟
در سوالات قبلی با تفصیل جواب دادهام، اما مقدمهای برای پاسخ این بخش این است که این کار خودش یک کار است. یعنی اینطور نیست که بگوییم «ما در کنار همه کارهایی که میکنیم، این هم جزو برنامهمان باشد.» این نیاز به یک نهاد و اتاق فکر راهبردی رسانهای دارد که هم به نیازهای جامعه اشراف داشته باشد و هم با سازوکارهای ارتباطی، رسانهای و ترویج امر فرهنگی آشنا باشد.
نمیتوان گفت: «آقا، حالا اینها را داریم، مثلا بریزیمش در فضای مجازی»؛ اینگونه نمیشود. همانطور که عرض کردم، باید بر اساس کارکردهای گوناگون شخصیت رهبری، از نیازها و دستهبندیهای اجتماعی که وجود دارد و بر اساس مطالباتی که گروههای مختلف اجتماعی دارند و نهادهای فرهنگی و اجتماعی جامعه، برای هر کدام یک ظرفیت جداگانه طراحی کرد. برای این کار، یک اتاق فکر مجزا لازم است. صرف اینکه یک نفر مسئول این واحد باشد و بگوید «کتابها را منتشر کنیم در فضای مجازی»، به نظرم سبک گرفتن کار است و نیازمند کار عمیقتر است.
اما اگر فرض کنیم چنین نهاد و اتاق فکری وجود دارد، به نظرم میتوان بستههای آموزشی و تربیتی را خوب طراحی کرد. ما هم در مدرسه، هم در دانشگاه و هم در حوزههای علمیه نیازمند بستههای مطالعاتی هستیم؛ برای معلمان، برای اساتید، دورههای تربیت مربی، آموزشی، مشاوره و غیره. اینها هر کدام ظرفیت تولید میکنند و میتوان برای هر کدام ظرفیت جداگانهای ایجاد کرد.
میتوان تولید آثار و محصولات فرهنگی، هنری و رسانهای را نیز در نظر گرفت: اقتباسهای سینمایی، تئاتری، موسیقی، ساخت موسیقی بر مبنای کتاب، زمینهسازی آثار مکتوب با موسیقیهای فاخر، نمایشگاههای متحرک و سیار در مدارس و مراکز عمومی که اکنون هم بعضا انجام میشود، اما میتوان بر اساس آثار مشخص و با رویکرد کاملا مشخص ایجاد کرد.
در زمینه کتابخانهها، ممکن است بتوان کتابخانههای تقریظ ایجاد کرد، اما همانطور که عرض کردم، این کار باید با دقت انجام شود. صرف اینکه چون رهبری این کار را انجام دادهاند، عنوانی روی آن بگذاریم و کتابخانه راه بیندازیم، لزوما موجب توسعه و تقویت کتابخانه نمیشود و نیازمند دقت بیشتری است.
آثار تقریظشده چون آثار ارزشمندی هستند، حتما میتوانند در اماکن عمومی نیز ارائه شوند: خلاصهسازی کتابها، کتابهای مترویی، پارکی، کتابهای مراکز تجمع؛ در قالبهای نمایشی، خلاصه کتاب، روایت و اجرای نمایش. این موارد میتوانند در عرصههای عمومی معرفی شوند.
در عرصه بینالمللی نیز نباید از این ظرفیت غافل شد: شخصیت رهبری، چه به عنوان رهبر انقلاب اسلامی ایران و جمهوری اسلامی، چه به عنوان یک فرد کتابخوان و معرفیکننده آثار، ظرفیت بینالمللی تولید میکند. ایشان میتوانند در عرصه مقاومت، معرفی انسان ایرانی، معرفی جریانهای عدالتخواه ایرانی و جهانی، از زبان خودشان، اثرگذاری داشته باشند. اینها ظرفیتهایی هستند که میتوان برایشان سازوکارهایی تعریف کرد. اگر آن اتاق فکر فعال و سازماندهی شود، به نظرم این ظرفیت امکان باروری بسیار بیشتری پیدا میکند.
نظر شما