آگاه: گاهی در میان انبوه کتابهای رنگارنگ و تبلیغات پرهیاهوی نشر، یک کتاب ناگهان از قفسه جدا و به کانون توجه تبدیل میشود. این اتفاق، اغلب یک محرک میخواهد؛ جرقهای که شعله توجه عمومی را روشن کند. یکی از اثرگذارترین این جرقهها، وقتی زده میشود که یادداشتی کوتاه، معناگرا و شخصی، بر صفحههای اول یک کتاب نقش میبندد. این یادداشتهای مختصر، که از جنس نقد ادبی متعارف هم نیستند، کاری فراتر از ستایش یک اثر انجام میدهند. آنها در فضای فرهنگی ما، به یک «قطبنما» بدل شدهاند. این قطبنما نه برای همه، اما برای آنان که دل در گرو پیوند فرهنگ و معنویت دارند، جهتی روشن را نشان میدهد.
اما این تاثیر چگونه رقم میخورد؟
در دنیای پرسر و صدای امروز، مخاطب تشنه معیاری برای تشخیص «بهتر» از بسیار است. وقتی کتابی با چنین نشان ویژهای میدرخشد، برای بسیاری این پیام را دارد که این اثر، تنها یک داستان یا یک گزارش تاریخی صرف نیست؛ بلکه حلقهای است از زنجیره یک گفتمان بزرگتر. گفتمانی که بر پایه ارزشهایی چون ایثار، حقیقتجویی و مقاومت استوار است. این اتفاق، یک حرکت هوشمندانه در مهندسی جریان فرهنگی است. به جای صدور دستورالعملهای خشک، با زبانی نرم و از جنس خود فرهنگ، به بدنه تولیدکننده و مصرفکننده فرهنگ میگوید «این مسیر، این روایت و این سبک از زندگی، قابل تأمل و تکریم است.» این کار، همچون شناسایی و آبیاری ریشههای خودجوش و مردمی فرهنگی است که از دل خاکروبههای روزگار سر برآوردهاند. در این میان، نقش بزرگان و صاحبقلمان در ترسیم این مسیر، تعیینکننده است. هنگامی که شخصیتی که دغدغه هدایت فرهنگی جامعه را دارد، مستقیما و عمیقا با این عرصه درگیر میشود، پیامی فراتر از یک توصیه ساده ارسال میکند. عملکرد مقام رهبری در این زمینه، نمونه بارزی از این همراهی است. ایشان با مطالعه مستمر و نگارش تقریظ بر آثاری خاص، نه تنها مسیر را برای مخاطب و تولیدکننده روشن میکنند، بلکه خود به الگویی زنده برای اهمیت دادن به «کتاب» به عنوان یک ابزار هویتساز و گفتمانآفرین تبدیل میشوند. این ورود مستقیم، به کل این فرآیند، عمق و اعتباری دوچندان میبخشد. نتیجه این میشود که آن کتاب، ناگهان از حریم شخصی یک نویسنده خارج شده و به یک «امر عمومی» تبدیل میشود. رسانهها دربارهاش مینویسند، نشستها برگزار میشود و محافل ادبی و فرهنگی به بحث و تحلیل آن میپردازند. این اثر، دیگر تنها یک کتاب نیست؛ یک «کانون گفتوگو» است. پیوندی که بین مخاطب و یک ساحت فکری خاص ایجاد میکند. شاید زیباترین جنبه ماجرا این است که این حرکت، در نهایت، بزرگترین تجلیل از خود «مطالعه» است. وقتی نشان داده میشود که بالاترین مقامات نیز برای کتاب و کتابخوانی ارزشی اینچنین قائل هستند، این پیام به جامعه القا میشود که دانایی و دانستن، هنوز هم گرانقدرترین سرمایه است.
پس آن نگاشته کوتاه بر یک کتاب، تنها یک یادداشت تشویقآمیز بر حاشیه یک کتاب نیست، بلکه نقشه راهی است برای رهروان فرهنگ؛ چراغی است که بر فراز برخی از ارزشمندترین تولیدات فکری روشن میشود و راه را برای دیگران نیز روشن میکند.
نظر شما