آگاه: زمانه معلم بزرگی است و ملتی که از این معلم سختگیر و منضبط درس نگیرد محکوم به تحمل عواقب نامطلوبی است که گاه به بحران منجر خواهد شد. پدیده جدید ظهور پیدا میکند و ما (اگر به نتیجه برسیم که کاری باید کرد!) طبق معمول در موضع واکنش قرار میگیریم. جهانروایی در گرو داشتن ابتکار عمل است و تکنیک دشمن ساخت گفتمان و تحمیل آن به کل جهان است. تحمیلی که الزاما خشونتمحور نیست بلکه فرهنگی و نرم است، بر بستر نرمافزار مینشیند و دیگریهای رقیب را در موضع ضعف یا پذیرش قرار میدهد.

نکته اینجاست که هوشمصنوعی به زندگی ایرانیها وارد شده. یعنی همین حالا هم یک مرحله عقب هستیم. این فناوری اما همین جا متوقف میماند؟! جواب منفی است و به تصریح اهل فن آنچه تاکنون از هوشمصنوعی دیدهایم چیزی بیش از نوک قله یخ نیست!
اگر کمی در ماهیت این پدیده بیندیشیم بصیرتهای خوبی برایمان خواهد داشت. ماهیت مسئله هوشمصنوعی چیزی بیش از یک فناوری کاربردی است که باید به آن دست پیدا کرد. زمانی که از فناوری پیشرفتهای سخن به میان میآید- بهخصوص با تجارب این چند دهه- احتمالا اذهان به سمت چیزی مثل فناوری هستهای متمایل میشود غافل از اینکه اساسا پدیدهای مثل هوشمصنوعی را نمیتوان با علمی مثل هستهای مقایسه کرد. گرچه هستهای مهم است و نیاز مردم را در مسائل مختلفی مرتفع میکند اما نحوه مواجهه مردم با این دو یکسان نیست. هستهای حاصل زحمت قشر نخبه و اندیشمند ایرانی است که محصول کارش در عرصههای مختلف دارو، انرژی و... برای کشور سودمند است اما مخاطب هوشمصنوعی از کودک خردسال تا افراد مسن را دربر میگیرد. شکلی از استفاده که تنها جنبه مصرفی ندارد بلکه فرد در مقام تولیدکننده هم قرار میگیرد. نوع خدماتی که ارائه میدهد آن را از حدود فناوری بیجان بسیار جلوتر میبرد.
هوشمصنوعی در نگاهی کلان به مسئلهای فرهنگی بدل میشود که نیاز به آموزش دارد. هوشمصنوعی در مقام یک ابزار میتواند کارآمد باشد اما نباید جای مطالعه، جستوجو و تفکر را بگیرد. به عبارتی هوشمصنوعی در مقام دستیاری است که فرآیند انجام کارهایی مثل پژوهش، تولیدات گرافیکی و... را تسریع میکند اما نباید فراموش کرد که خود ما هستیم که به آن جهت میدهیم و مطابق خواستمان به خدمتش میگیریم. ابزاربودگی هوشمصنوعی نکتهای است که باید در فرآیند آموزش به بهترین شکل نهادینه شود. هوشمصنوعی مشاور نیست، روانپزشک و پزشک نیست، هوشمصنوعی نباید به جای ما فکر کند، هوشمصنوعی یک ابزار است.
شاید حساسیتها اولین بار وقتی برانگیخته شد که در موضوع فلسطین فهمیدیم هوشمصنوعی آنقدرها هم فناوری خنثی و بیجهتی نیست. جهتدار بودن مشخص هوشمصنوعی نشان از پیوند عمیق قدرت و دانش دارد. این موضوع با توجه به نبرد تمدنی ایران با غرب در ابعاد تازهای قابل بررسی است. مسئله مدیریت اطلاعات و دادهها که پیشتر با گسترش شبکههای اجتماعی به چالش بزرگی برای کشور تبدیل شده بود با توسعه هوشمصنوعی به سمتوسوی دیگری میرود. دشمن، شبکههای اجتماعی را کنترل میکرد و امروز علاوه بر آن هوشمصنوعی را هم به کار میگیرد. اگر تا دیروز دشمن حقیقت را جعل میکرد امروز با هوشمصنوعی قادر است حقیقت را بسازد! و این تولیدات با پیشرفت هوشمصنوعی جلوتر هم میروند تا جایی که تشخیص حقیقت و خطا از یکدیگر بسیار سخت و شاید محال شود. همین موضوع تاحدود زیادی در مسائل اخلاقی و حریم خصوصی اشخاص مطرح است. نمونه آن شکایاتی است که اخیرا در این رابطه صورت گرفته. انتشار تصاویر نامناسب از مردم که با هوشمصنوعی تولید شده و حیثیت اشخاص را لکهدار کرده است. از طرف دیگر صورتهای جدید کلاهبرداری خصوصا از اشخاص مسنتر که از فناوریهای روز دورتر هستند در دستور کار مجرمان قرار گرفته است. با همه این تهدیدات به نظر میآید نمیتوان هوشمصنوعی را به مرجعیت خارجی بعضا متخاصم واگذار کرد و نسبت به توسعه نسخه بومی اقدامی نکرد. حتی اگر توسعه مدل بومی امری دیریاب به نظر برسد دلیلی بر کنار ماندن از ماجرا نیست. آموزش را باید با جدیت پیگیری کرد تا از کودکی نحوه مواجهه با هوشمصنوعی روشن شود. طرد کردن هوشمصنوعی امر محالی است و استقبال بدون آمادگی از آن بدون شک دارای تبعات ناخوشایندی است.
نظر شما