در آخرین روزهای سال ۲۰۲۵ میلادی، جامعه دیجیتال ایران و دقیق‌تر بگوییم، یوتیوبرهای ایرانی با شوکی مواجه شد که نه ناشی از قطع کابل‌های ارتباطی در خلیج فارس بود و نه به‌خاطر اختلالات زیرساختی داخلی، بلکه نتیجه تغییراتی الگوریتمی در هزاران کیلومتر دورتر، در کالیفرنیا بود. یوتیوب به عنوان بزرگ‌ترین پلتفرم اشتراک‌گذاری ویدئو در جهان که برای چند سال مامنی اقتصادی برای نسل جدید ایران محسوب می‌شد، با به‌روزرسانی سیستم‌های تشخیص موقعیت مکانی خود، عملا درآمدهای حاصل از تبلیغات برای کاربران ایرانی را به صفر نزدیک کرد.

فروپاشی یک رویای پوشالی در یوتیوب

آگاه: باید دید چطور رویای یوتیوبر شدن به عنوان پاسخی به فشارهای اقتصادی و تورم شکل گرفت، چگونه تیغ تیز تحریم‌های ظالمانه و سیاست‌های انطباق گوگل این رویا را تکه‌تکه کرد و آینده این جامعه یوتیوبری چه خواهد شد؟ آیا مهاجرت به پلتفرم‌های بومی نظیر آپارات و روبیکا تنها راه نجات است یا این نسل به سمت انزوای بیشتر سوق داده خواهد شد؟

چرا یوتیوب قبله آمال شد؟
برای درک ابعاد تغییری که اتفاق افتاده است، اول باید بفهمیم چرا یوتیوب به چنین جایگاه رفیعی در ذهنیت شغلی نوجوانان و جوانان ایرانی دست یافت. در شرایطی که اقتصاد کشور تحت فشار جنگ ترکیبی و تحریم‌های اقتصادی قرار داشت و نوسانات نرخ ارز، ارزش پول ملی را با چالش مواجه می‌کرد، کسب درآمد به دلار و خرج کردن به ریال، فرمول جادویی ثروتمند شدن بود.
یوتیوبرهای ایرانی و همچنین مخاطبان با استفاده از ابزارهای تغییر آی‌پی، هویت مکانی خود را مخفی می‌کردند. الگوریتم‌های گوگل، مخاطب ایرانی را که از فیلترشکن استفاده می‌کرد، به عنوان کاربری از آلمان، آمریکا یا هلند شناسایی کرده و تبلیغات گران‌قیمت آن کشورها را به او نمایش می‌دادند. این آربیتراژ دیجیتال (Arbitrage به معنای خرید و فروش همزمان یک دارایی در بازارهای مختلف برای کسب سود از تفاوت قیمت است) باعث می‌شد یک جوان ۲۰ ساله در تهران، درآمدی معادل چندین برابر حقوق یک مدیر ارشد دولتی داشته باشد.

راه فرار از رانت
نسل Z ایران، خسته از ساختارهای سنتی استخدام و بروکراسی اداری، یوتیوب را فضایی یافت که در آن اکوسیستم، موفقیت نه به روابط و رانت، بلکه به خلاقیت، استمرار و توانایی جذب مخاطب وابسته بود. این استقلال کاری، همراه با شهرت اجتماعی و درآمد ارزی، یوتیوبری را به شغل رویایی تبدیل کرد که در آن فرد می‌توانست بدون سرمایه اولیه سنگین، امپراتوری رسانه‌ای خود را بسازد.

تغییر فاز الگوریتم
تا پیش از دسامبر ۲۰۲۵ یعنی آذر، سیستم‌های گوگل با نوعی اغماض نسبت به ترافیک وی.پی.ان برخورد می‌کردند. اما آپدیت جدید که فعالان حوزه فناوری آن را پایان عصر دور زدن می‌نامند، قواعد بازی را تغییر داد. گوگل با استفاده از 
هوش مصنوعی پیشرفته و دسترسی سطح بالا به سیستم عامل اندروید، دیگر تنها به آدرس آی.پی اکتفا نمی‌کند.

ترافیک نامعتبر!
گوگل حالا ترافیکی را که از طریق وی.پی.ان رایگان یا دیتاسنتری وارد می‌شود، نه به عنوان کاربری غیرایرانی، بلکه به عنوان ترافیک مشکوک یا نامعتبر شناسایی می‌کند. از آنجا که تبلیغ‌دهندگان بین‌المللی تمایلی ندارند بودجه خود را برای نمایش آگهی به کاربرانی در ایران (که امکان خرید محصول را به دلیل تحریم بانکی ندارند) هدر دهند، گوگل عملا نمایش تبلیغ برای این دسته از کاربران را متوقف کرده است. نتیجه این شد که کانال‌هایی با صدها هزار بازدید، ناگهان با درآمدی نزدیک به صفر مواجه شدند.

ردپای تحریم و آپارتاید دیجیتال
نمی‌توان این رخداد را تنها یک تغییر فنی دانست. این یک حصر اقتصادی دیجیتال است. ریشه اصلی این اقدام به قوانین سخت‌گیرانه دفتر کنترل دارایی‌های خارجی آمریکا (OFAC) برمی‌گردد. اگرچه ایالات متحده مدعی حمایت از جریان آزاد اطلاعات برای مردم ایران است اما در عمل، تحریم‌های مالی و بانکی چنان حصاری ایجاد کرده‌اند که هرگونه انتفاع اقتصادی ایرانیان از پلتفرم‌های جهانی را غیرممکن می‌سازد.
جریمه سنگین شرکت‌هایی مانند Exodus Movement در چند روز کذشته به دلیل ارائه خدمات به کاربران ایرانی، زنگ خطری برای غول‌های فناوری بود. گوگل برای اجتناب از جریمه‌های میلیونی و نقض قوانین تحریمی، تصمیم گرفت با اعمال فیلترهای شدیدتر، ریسک تعامل با کاربران ایرانی را به صفر برساند. این اقدام مصداق بارز تروریسم اقتصادی در فضای مجازی است که معیشت هزاران جوان خلاق را قربانی سیاست‌های خصمانه می‌کند.
در واقع، آنچه امروز شاهد آن هستیم نوعی آپارتاید دیجیتال است. کاربران ایرانی اجازه دارند مصرف‌کننده محتوا باشند و به رشد پلتفرم‌های آمریکایی کمک کنند اما حق ندارند از ارزشی که خلق می‌کنند یعنی بازدید و محتوا سهمی ببرند. سیستم مالی بین‌المللی با قطع ارتباط بانکی، عملا یوتیوبرهای ایرانی را مجبور به استفاده از شرکت‌های واسط کرده بود که نیمی از درآمد آنها را می‌بلعیدند. حالا هم با آپدیت جدید، همان نیمه باقی‌مانده هم نابود شده است.

و نسلی در لبه پرتگاه ناامیدی
اگر نگاهی به گفت‌وگوها درباره این موضوع در شبکه‌های اجتماعی بیندازید، موجی از افسردگی، اضطراب و ناامیدی در میان تولیدکنندگان محتواست. افرادی که بخشی از آینده خود را بر مبنای درآمد دلاری یوتیوب برنامه‌ریزی کرده، تحصیل را رها کرده یا از شغل خود استعفا داده بودند، حالا خود را در بن‌بست می‌بینند. کامنت‌های ویدئوهای تحلیلی پر از جمله‌های ناامیدکننده‌ای است که نشان می‌دهد این پلتفرم بستری برای رویاهای بسیاری از نوجوانان و جوانان بوده است. این بحران فراتر از درآمد، درباره مسئله احساس بی‌آیندگی است. وقتی مسیری که به عنوان نماد موفقیت مدرن و مستقل شناخته می‌شد این‌چنین شکننده از آب درمی‌آید، اعتماد به نفس یک قشر وابسته به این فضا خدشه‌دار می‌شود.

خطر مهاجرت نخبگان محتوایی؟
یکی از پیامدهای پیش‌بینی شده این اتفاق، تسریع موج مهاجرت است. به نظر می‌آید یوتیوبرها به این نتیجه رسیده‌اند که برای ادامه فعالیت حرفه‌ای و کسب درآمد، چاره‌ای جز خروج از جغرافیای ایران ندارند تا بتوانند با هویت واقعی و بدون ترس از الگوریتم‌ها فعالیت کنند. این می‌تواند به معنای خروج سرمایه‌های انسانی خلاق و عده قابل توجهی از نسل جوان جامعه باشد.

بازگشت به خانه یا تغییر زمین بازی؟
در سایه این بحران، پلتفرم‌های داخلی نظیر آپارات و روبیکا فرصتی طلایی برای جذب این نیروی کار سرگردان پیدا کرده‌اند. آمارهای سال ۱۴۰۳ نشان می‌دهد که آپارات سالانه نزدیک به ۲۰۰ میلیارد تومان به تولیدکنندگان محتوا پرداخت کرده است.
اگرچه درآمد ریالی این پلتفرم‌ها هرگز با درآمد دلاری سابق یوتیوب برابری نمی‌کند اما مزیت‌هایی همچون پایداری، نیاز نداشتن به فیلترشکن، ترافیک نیم‌بها برای مخاطب و حمایت قانونی را دارا هستند.

تغییر استراتژی و تولید محتوای بین‌المللی
راه حل دیگری که برخی یوتیوبرها در پیش گرفته‌اند، تولید محتوا به زبان انگلیسی یا محتوای بدون کلام مانند ASMR یا گیم‌پلی بدون صحبت است. با هدف قرار دادن مخاطبان خارجی، آنها می‌توانند از سد ترافیک نامعتبر عبور کنند. این امر البته نیازمند ارتقای مهارت‌های زبانی و فنی است اما تنها راه باقی‌مانده برای حفظ درآمد ارزی از این پلتفرم محسوب می‌شود.

لزوم تقویت سیاست‌گذاری فضای مجازی
این تغییر الگوریتم، زنگ بیدارباشی برای اکوسیستم دیجیتال کشور بود. وابستگی معیشتی هزاران جوان ایرانی به پلتفرمی که تحت کنترل غول‌های رسانه‌ای آمریکاست، پاشنه آشیلی بود که سرانجام هدف قرار گرفت. این واقعه اثبات کرد که زمین دشمن جای امنی برای ساختن خانه نیست.
آینده و انگیزه نسل جدید اکنون در گرو دو عامل است؛ پذیرش واقعیت و تاب‌آوری، یعنی درک اینکه جنگ اقتصادی ابعاد نوینی یافته و باید استراتژی‌های درآمدی را متنوع کرد مثلا به سراغ اسپانسرینگ داخلی، فروش محصول و پلتفرم‌های بومی رفت.
و همچنین حمایت حاکمیتی و تقویت زیرساخت‌های شبکه ملی اطلاعات و افزایش جذابیت مالی پلتفرم‌های داخلی نظیر آپارات و روبیکا، تا جایی که بتوانند حداقل بخشی از خلأ درآمدی را جبران کنند و مانع سرخوردگی و مهاجرت نسل جوان شوند.
تحریم‌های اقتصادی ظالمانه اگرچه در کوتاه‌مدت ضربه‌ای سخت وارد کردند اما می‌توانند محرکی برای شکوفایی اقتصاد دیجیتال درون‌زا باشند، مشروط بر آنکه سیاست‌گذاران و تولیدکنندگان محتوا، با هم‌افزایی و درک متقابل از این گذر تاریخی عبور کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.