در تاریخ معاصر ایران، کمتر واقعه‌ای را می‌توان یافت که به اندازه فتوای تحریم تنباکو، نقطه تلاقی دین، فرهنگ، سیاست و هویت ملی باشد. سالروز صدور فتوای تاریخی آیت‌الله‌العظمی میرزامحمدحسن شیرازی، بهانه‌ای است برای بازخوانی این رخداد؛ نه صرفا به عنوان یک کنش سیاسی در برابر استعمار اقتصادی، بلکه به مثابه یک تغییر فرهنگی که لایه‌های زیرین جامعه ایرانی را در عصر ناصری دگرگون ساخت.

یک خط آتشین بر خرمن استعمار

آگاه: اگرچه استدلال‌های عمومی درباره این فتوا غالبا بر محورهای اقتصادی و سیاسی استوار است اما واکاوی دقیق منابع و اسناد تاریخی نشان می‌دهد که نیروی محرکه اصلی این جنبش، یک نگرش عمیق فرهنگی و اعتقادی بود که در پس حکم میرزای شیرازی نهفته بود. در این روایت، گذار از یک عادت یومیه یعنی استعمال دخانیات به یک نماد مقاومت بیان می‌شود؛ روایتی که نشان می‌دهد چگونه قلیان که جزء جدایی‌ناپذیر از سبک زندگی ایرانیان در عصر ناصری بود، ناگهان به ابزار محاربه با امام زمان (عج) تعبیر شد و جامعه‌ای که در سکوت فرورفته بود، با یک فتوا، هویت خود را بازیافت.

زمینه و زمانه
برای درک عمق و گستره تاثیر فتوای میرزای شیرازی، ضروری است جایگاه تنباکو در فرهنگ عمومی و زیست‌جهان ایرانیان عصر قاجار ترسیم شود. در آن روزگار، چپق و قلیان صرفا ابزاری برای تفنن یا عادتی فردی نبودند؛ بلکه دخانیات بخشی جدا نشدنی از آیین‌های اجتماعی، تشریفات درباری، تعاملات بازاری و حتی خلوت‌های اندرونی محسوب می‌شد.
در عصر ناصری، قلیان کشیدن یک آیین جمعی بود؛ از قهوه‌خانه‌های پرهیاهوی بازار تا مجالس اعیان و اندرونی شاه. تقدیم قلیان به مهمان، نشانه تکریم و احترام محسوب می‌شد و رد کردن آن، بی‌احترامی تلقی می‌شد. زنان در حرمسراها و خانه‌ها نیز به اندازه مردان و شاید بیشتر به این عادت وابسته بودند. بنابراین واگذاری امتیاز انحصاری کشت، توزیع و فروش توتون و تنباکو به کمپانی رژی به ریاست جرالد اف. تالبوت انگلیسی، تنها یک قرارداد تجاری بر سر یک کالای مصرفی نبود؛ بلکه به معنای ورود بیگانگان به خصوصی‌ترین و عمومی‌ترین لحظات زندگی ایرانیان تعبیر می‌شد. این قرارداد، کنترل کالایی را به دست اجنبی می‌سپرد که در تمام شئون زندگی مردم، از عزا تا عروسی حضور داشت.

یک شوک فرهنگی
ورود کارگزاران کمپانی رژی به ایران، نخستین جرقه مواجهه فرهنگی را روشن کرد. طبق قرارداد، کمپانی رژی حق داشت کارمندان و بازرسان خود را در سراسر ایران مستقر کند. حضور اتباع خارجی در شهرهای مذهبی و کنترل مستقیم آنها بر کشاورزان، تجار و محصول تنباکو حساسیت‌های شدید فرهنگی و فقهی جامعه را برانگیخت. مردم می‌دیدند که بیگانگان بر محصولی که روزانه و به دفعات توسط آنها مصرف می‌شود، تسلط یافته‌اند. این اضطراب فرهنگی، زمینه‌ساز یک غیرت جمعی شد که بستر پذیرش فتوا را فراهم کرد. در واقع، جامعه ایران حس می‌کرد که حریم فرهنگی و دینی‌اش توسط عنصر بیگانه مورد تعرض قرار گرفته است.

روایت صدور فتوا؛ از سامرا تا تهران
مرکز ثقل این رویداد، شهر سامرا، محل اقامت میرزای شیرازی، مرجع تقلید عموم شیعیان بود. روایت‌های تاریخی نشان می‌دهد که میرزا پس از دریافت نامه‌ها و تلگراف‌های متعدد از علمای تهران همچون شیخ فضل‌الله نوری و میرزا حسن آشتیانی، اصفهان و تبریز و آگاهی از ابعاد فرهنگی و استعماری قرارداد، وارد عمل شد.
میرزای شیرازی ابتدا مسیر نصیحت و دیپلماسی را در پیش گرفت. او دو تلگراف مفصل به ناصرالدین‌شاه ارسال کرد و در آنها با لحنی محترمانه اما قاطع، مفاسد این قرارداد را برشمرد. میرزا در این نامه‌ها تاکید کرد که تسلط کفار بر منافع مسلمین و اختلاط آنها با مسلمانان، برخلاف قرآن و استقلال کشور است. اما شاه و دربار با بی‌اعتنایی و ارسال پاسخ‌های توجیه‌کننده مبنی بر لزوم تقویت روابط خارجی و جبران کسری بودجه، سعی در آرام کردن میرزا داشتند. ناصرالدین‌شاه حتی میرزا محمودخان مشیرالوزاره، کارپرداز ایران در بغداد را به سامرا فرستاد تا حضوری میرزا را قانع کند. پاسخ میرزا به مشیرالوزاره، نمادی از اعتماد به نفس فرهنگی و تکیه بر قدرت ملت بود: «دولت اگر از عهده جواب بیرون نتواند برآید، ملت از جواب حسابی عاجز نیست. اگر دولت از عهده بر نمی‌آید، من به خواست خدا آن را برهم می‌زنم.»
متن فتوای میرزای شیرازی، موجز، کوبنده و عاری از هرگونه ابهام بود. این حکم که در جمادی‌الاول ۱۳۰۹ قمری به تهران رسید، چنین بود: «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. الیوم استعمال تنباکو و توتون بِأَیِّ نحوٍ کان در حکم محاربه با امام زمان صلوات‌الله و سلامه علیه است. حرّره الأقل محمدحسن الحسینی.»
این تعبیر، وجدان جمعی شیعیان را هدف قرار داد و استعمال تنباکو را که تا دیروز مباح پنداشته می‌شد، به مثابه شمشیر کشیدن به روی مقدس‌ترین وجود هستی جلوه داد.

مکانیسم انتشار و اطاعت
یکی از شگفت‌انگیزترین ابعاد فرهنگی این واقعه، سرعت و گستره انتشار حکم و میزان اطاعت‌پذیری مردم از آن است. در زمانی که رسانه‌های جمعی به شکل امروزی وجود نداشت، این فتوا چگونه سراسر ایران را فرا گرفت؟
ساختار سنتی ارتباطات در ایران عصر قاجار، متکی بر شبکه درهم‌تنیده علما، تجار و بازار بود. وقتی نسخه حکم به دست میرزا حسن آشتیانی در مقام رهبری نهضت تنباکو در تهران رسید، بلافاصله دستور تکثیر آن صادر شد. منابع نقل می‌کنند که در همان نیمه روز اول، حدود ۱۰۰ هزار نسخه از حکم رونویسی و در بین مردم پخش شد. جارچیان در بازارها و موذنان در مساجد، متن حکم را برای مردم می‌خواندند. این سرعت عمل نشان‌دهنده وجود یک شبکه فرهنگی منسجم و قدرتمند در زیر پوست جامعه بود که مستقل از دولت عمل می‌کرد.
نکته حائز اهمیت در توصیف فضای فرهنگی آن روز، اعتماد مطلق مردم به نهاد مرجعیت است. امین‌الدوله صدراعظم در خاطرات خود با تعجب و کنایه می‌نویسد: «مردم حکم موهوم میرزای شیرازی را بی‌سند معلوم، مفترض‌الاطاعه شمردند.» حتی زمانی که هنوز اصل دست‌خط میرزا توسط همه دیده نشده بود، شایعه صدور حکم کافی بود تا مردم قلیان‌ها را بشکنند. این امر نشان می‌دهد که در ناخودآگاه فرهنگی مردم، کلام مرجعیت فراتر از قانون و حکم شاه، دارای نفوذ و حجیت بود. شیخ کربلایی در رساله دخانیه می‌نویسد: «این شایعه به ماخذ درستی پیوسته نبود، اما چون مردم خواستارش بودند، دل در امید صدق شایعه بستند.» این عبارت نشان می‌دهد که جامعه خود تشنه حرکتی برای بازیابی عزت بود و فتوا، پاسخ به این عطش فرهنگی بود.

بازتاب فرهنگی فتوا در لایه‌های اجتماعی
اوج تاثیر فرهنگی فتوا را می‌توان در واکنش‌های اجتماعی و تغییر رفتار مردم دید. این فتوا مرزهای طبقاتی و جنسیتی را درنوردید و از بازار تا اندرونی شاه را فتح کرد. شاید دراماتیک‌ترین صحنه این نمایش فرهنگی در قلب قدرت سیاسی، یعنی کاخ ناصرالدین‌شاه و حرمسرای او رقم خورد. انیس‌الدوله، سوگلی محبوب شاه که زنی باهوش و متدین بود، نقشی کلیدی در این ماجرا ایفا کرد. منابع تاریخی نقل می‌کنند که پس از تایید خبر فتوا، انیس‌الدوله دستور داد تمام قلیان‌های طلا و نقره حرمسرا را جمع‌آوری کرده و بشکنند. روایت شده است وقتی ناصرالدین‌شاه وارد حرم شد و زنان را مشغول شکستن قلیان‌ها دید، با حیرت و خشم پرسید: «خانم! چرا قلیان‌ها را از هم جدا و جمع می‌کنند؟» انیس‌الدوله پاسخ داد: «برای آنکه قلیان حرام شده.» شاه پرسید: «که حرام کرده؟» و انیس‌الدوله با همان حال می‌گوید: «همان کس که مرا به تو حلال کرده است.»
این دیالوگ کوتاه، اوج تغییر نگرش فرهنگی را نشان می‌دهد. شاه هیچ نگفت و برگشت و برای آنکه مبادا به احترامش لطمه وارد شود، بعد از آن به هیچ‌یک از نوکران خود دستور نداد قلیان بیاورند و در تمام دربار قلیان‌ها را جمع کردند.

وحدت بازار و منبر
فتوای تحریم، فضای بازارها و مساجد را دگرگون کرد. بازار که قلب تپنده اقتصاد بود به کانون مقاومت فرهنگی تبدیل شد. در تهران، اصفهان، تبریز و شیراز، تجار تنباکوهای گران‌قیمت خود را در میادین شهر به آتش کشیدند تا به دست بیگانگان نیفتد. این کنش، نمادی از ایثار اقتصادی برای حفظ عزت فرهنگی بود. روحانیون در منابر به جای احکام طهارت و صلات، به تشریح حرمت استعمال دخانیات و مفهوم سلطه بیگانه پرداختند. مردمی که تا دیروز چپق از دست‌شان نمی‌افتاد، ناگهان آن را همچون شی ممنوع، طرد کردند.

خروشی زنانه و حماسه زینب پاشا
علاوه بر زنان حرمسرا، زنان در سطح جامعه نیز نقشی پیشرو و حماسی داشتند. در تبریز، کانون ولیعهدنشین قاجار، زنی دلاور به نام زینب پاشا (معروف به زینب باجی یا بی‌بی شاه زینب) رهبری گروهی از زنان را بر عهده گرفت. او که چادر خود را به کمر می‌بست، با چماق و سنگ به بازار می‌رفت و دکان‌هایی را که برخلاف تحریم باز بودند، می‌بست. زینب پاشا با سخنرانی‌های آتشین خود، مردان را به غیرت می‌آورد و آنان را به ایستادگی در برابر استبداد و استعمار فرا می‌خواند. اشعار ترکی که در فرهنگ عامه آذربایجان درباره او سروده شده، نشان‌دهنده جایگاه قهرمانانه اوست:
«حکم ائله‌دی زینب پاشا / سیز بازاری باسون داشا / پاتاوامی باغلیوم گلیم / دگنگی یاغلیوم گلیم» به این معنا که: «زینب پاشا حکم داد / که بازار را با سنگ ببندید / [صبر کنید] تا مچ‌پیچم را ببندم و بیایم / چماقم را روغن بزنم و بیایم.»
این حضور فعال و جدی زنان در عرصه عمومی، نشانی از تحول عمیق فرهنگی بود که فتوا ایجاد کرد؛ زنان از پستوی خانه‌ها بیرون آمدند تا پاسدار حریم دین و استقلال باشند و در جایی که مردان مصلحت‌اندیشی می‌کردند، آنان پیشگام می‌شدند.

ادبیات مقاومت و فرهنگ عامه
تاثیر فتوا در ادبیات مکتوب و شفاهی مردم هم نمود پیدا کرد. شعرا و مردم کوچه و بازار با سرودن اشعار، تصنیف‌ها و شب‌نامه‌ها به هجو قرارداد رژی و حمایت از فتوا پرداختند. این ادبیات، آینه تمام‌نمای نگرش مردم به شاه و استعمار بود. مردم با زبان طنز و شعر، خشم خود را نسبت به ناصرالدین‌شاه، امین‌السلطان و تالبوت ابراز می‌کردند. نامه‌های تهدیدآمیز بی‌امضا و شب‌نامه‌ها در تهران رواج یافت که مستقیما شاه را خطاب قرار می‌دادند. در یکی از این نامه‌ها آمده بود: «ما به جان آمده‌ایم. این دفعه از آن دفعات نیست. تو را پارچه پارچه می‌کنیم، سهل است. نسل قاجاریه را از جهان برمی‌اندازیم». دکتر فوریه، پزشک مخصوص شاه، در خاطراتش می‌نویسد که نشانه‌های آشکار ناخرسندی و تهدید در همه‌جا به چشم می‌خورد.

نفی سبیل، استقلال فرهنگی و عزت مومن
شکستن قلیان‌ها تبدیل به یک آیین عمومی شد. صدای شکستن کوزه‌های قلیان در میادین شهرها، صدای شکستن اقتدار استعمار بود. این رفتار جمعی، نوعی تطهیر فرهنگی محسوب می‌شد؛ گویی جامعه با نابود کردن ابزار استعمال تنباکو، خود را از لوث نفوذ بیگانه پاک می‌کرد. حتی معتادان به دخانیات نیز به این تحریم پیوستند که نشان‌دهنده غلبه روح جمعی و اعتقادی بر نیازهای فیزیولوژیک بود.
اگرچه متن فتوا کوتاه بود اما بر پایه‌های استوار فرهنگی و فقهی بنا شده بود که برای مردم آن زمان، چه عوام و چه خواص، کاملا قابل درک و پذیرش بود. اصلی‌ترین استدلال فرهنگی و فقهی در پس این فتوا، قاعده 
«نفی سبیل» بود.
آیه ۱۴۱ سوره نساء می‌فرماید: «وَلَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلا» (و خداوند هرگز بر مومنان، برای کافران راه تسلطی قرار نداده است.) این آیه که مبنای قاعده فقهی «نفی سبیل» است، استدلال بنیادین میرزا بود. تحریم تنباکو در واقع تجلی عملی و اجتماعی این قاعده بود. میرزا و پیروانش استدلال می‌کردند که هرگونه قرارداد تجاری یا رابطه دیپلماتیک که منجر به سلطه کفار بر بازار، اقتصاد و در نهایت فرهنگ و سبک زندگی مسلمین شود، حرام و باطل است.
این نگرش فرهنگی به مردم آموخت که استقلال تنها یک مفهوم سیاسی نیست، بلکه یک واجب شرعی است. عزت جامعه اسلامی نباید زیر پای کمپانی‌های خارجی قربانی شود. این فتوا به مردم یاد داد که حتی اگر شاه مملکت قراردادی را امضا کند، اگر آن قرارداد موجب ذلت مسلمین شود، فاقد اعتبار است.

تقدس‌زدایی از یک قدرت مطلق
سویه فرهنگی مهم دیگر این فتوا، تغییر در نگرش مردم نسبت به مشروعیت قدرت سیاسی بود. تا پیش از این، شاه در فرهنگ سیاسی ایران به عنوان «ظل‌الله» (سایه خدا) و «قبله عالم» شناخته می‌شد و فرمانش لازم‌الاجرا بود. اما حکم میرزا نشان داد که در تقابل میان حکم شاه و حکم ولی فقیه، این حکم عالم دینی است که برتری دارد. یکی از درباریان نقل کرده است که برتری حکم میرزا بر حکم ناصرالدین‌شاه، باعث تنگی خلق شاه و نوشتن نامه‌ای توهین‌آمیز به میرزای آشتیانی شد. شاه درک کرده بود که مرجعیت، قدرت جدیدی خلق کرده است که مشروعیت سلطنت را به چالش می‌کشد. این رخداد، آغازی بر فروپاشی استبداد مطلق و گذار ذهنی جامعه به سمت مشروطیت بود.

میراث یک «نه» مقدس
لغو نهایی قرارداد رژی در پنجم ژانویه ۱۸۹۲ (جمادی‌الثانی ۱۳۰۹) پس از ۵۵ روز مقاومت جانانه، تنها یک پیروزی اقتصادی یا سیاسی نبود؛ بلکه تولد یک هوشمندی فرهنگی و اعتماد به نفس ملی در تاریخ معاصر ایران بود. این واقعه ثابت کرد که در ساختار فرهنگی ایران، مرجعیت شیعه قدرتی مافوق تصور دارد که می‌تواند با یک سطر نوشته، تمام معادلات بین‌المللی و استبداد داخلی را برهم زند. به تعبیر امام خمینی (ره): «آن مرحوم که در سامره تنباکو را تحریم کرد... یک سطر نوشت و یک ملت قیام کرد و قراردادی که مابین شاه جائر و انگلیسی‌ها بود را به هم زد.»
نهضت تنباکو نخستین بار بود که مردم ایران در مقیاسی ملی، حول یک محور واحد متحد شدند. تفاوت‌های قومی و جغرافیایی در برابر این حکم رنگ باخت. این همبستگی، زیربنای فرهنگی مفهوم ملت ایران را در عصر جدید تقویت کرد. این فتوا آغازی بود بر مواجهه آگاهانه ایرانیان با استعمار غرب. مردم دریافتند که فرنگی‌مآبی و پذیرش بی‌چون و چرای قراردادهای غربی، سرنوشتی محتوم نیست و می‌توان با تکیه بر فرهنگ بومی و دینی، در برابر هژمونی غرب ایستاد. در نهایت، فتوای تحریم تنباکو، نگرشی را در جامعه تزریق کرد که بر پایه آن، حرمت عزت بالاتر از لذات روزمره و حتی جاافتاده میان مردم قرار گرفت. این میراث فرهنگی، یعنی توانایی گذشتن از منافع فردی برای مصالح جمعی و دینی، همان بذری بود که بعدها در انقلاب مشروطه و نهضت ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی بارور شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.