۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ - ۱۵:۴۷
کد خبر: ۳٬۷۹۵

در گفت‌وگو با نویسنده کتاب «باروت‌ سوخته» مطرح شد:

این یک امنیتی واقعی است

پرداخت‌های شعاری از شخصیت‌های امنیتی باعث نگاه‌های غیرواقعی شده است

زهرا بذرافکن- خبرنگار گروه فرهنگ: ماجراهای امنیتی از آن قصه‌هایی است که کشش ادبی و داستانی خوبی برای مخاطب ایرانی دارد؛ مخاطبی که از هر نسلی که باشد با این داستان‌ها آشناست و به‌خوبی می‌داند که میزانی از هشیاری نسبت‌به این مسائل در کشور ما نیاز است. از سویی نیز صحبت درباره این وقایع به‌علت ملاحظه‌های امنیتی محدودیت‌هایی دارد که مانع از شفافیت کامل درباره اشخاص و جزئیات وقایع این‌چنینی می‌شود. بااین‌حال آثار مکتوبی هستند که این وقایع و شخصیت‌ها را از نگاهی واقع‌بینانه‌تر و با روایتی گیرا ارائه کرده‌اند تا مخاطب بتواند علاوه‌بر شناختی دقیق‌تر، روایتی دلچسب را هم دنبال کند.

آگاه: یکی از سلسله‌ رمان‌های امنیتی که با زبانی ساده از شخصیت‌های امنیتی در دل وقایع الهام‌گرفته از واقعیت روایت می‌کند، رمان‌های زهرا اسعد بلنددوست، نویسنده جوان است که به‌تازگی از کتاب جدیدش در نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران و در انتشارات «کتابستان» رونمایی کرده است. ما در گروه فرهنگی «آگاه» به غرفه شلوغ «کتابستان» رفتیم تا با خانم بلنددوست، نویسنده کتاب «باروت سوخته» گفت‌وگو کنیم و از زبان خود نویسنده بیشتر درباره این اثر تازه بدانیم. 

این یک امنیتی واقعی است

 لطفا کتاب جدیدتان را معرفی کنید و مختصری درباره آن توضیح دهید.

«باروت سوخته» یک رمان اسپین‌اف است؛ به این معنا که ادامه و پایانی است بر رمان قبلی و مقدمه‌ای بر رمان بعدی است. داستان این کتاب درباره یک روز از زندگی یک مامور موساد است و وقایعی که در حین فرار بر او می‌گذرد. در واقع اگر مخاطب می‌خواهد داستان را به‌خوبی درک کند، بهتر است کتاب‌های قبلی را هم بخواند؛ چراکه هر جلد از این چندگانه درعین مستقل بودن، همچون دانه‌های تسبیح با کتاب قبل و بعد از خودش پیوستگی دارد. شخصیت‌های رمان‌های قبل با شرایط خاصی وارد این داستان می‌شوند و بهتر است که مخاطب قصه‌های این شخصیت‌ها را بداند. 

ایده مرکزی این سلسله داستان از کجا آمد؟

من علاقه زیادی به داستان‌های امنیتی دارم و اخبار مربوط به این وقایع را دنبال می‌کنم. پیش از شهادت حاج‌قاسم سلیمانی چندین مرتبه ترورهای ناموفقی اتفاق افتاده بود و من احساس کردم بسیار جای صحبت دارد. رفتار آنها طی این وقایع و مسیری که طی می‌شود تا ترور را رقم بزند برای من جالب بود. اصل داستان «باروت خیس» (جلد قبلی رمان) درباره ترور شهید حاج‌قاسم سلیمانی است. ماموری به‌ظاهر لبنانی ماموریت می‌یابد که در حزب‌الله لبنان و سپاه قدس نفوذ کند و درنهایت طی اقداماتی ترور سردار قاسم سلیمانی را رقم بزند اما اتفاقی که موردانتظار او است، رخ نمی‌دهد. درنهایت همانطور که گفتم، علاقه من به مسائل و وقایع امنیتی موجب شکل‌گیری این رمان‌ها شد. 

این یک امنیتی واقعی است

چه چیز یا چه اتفاقاتی الهام‌بخش شما برای نوشتن داستان بود؟

رمان اولم (کتاب «چایت را من شیرین می‌کنم») براساس اتفاقات واقعی است و همه‌چیز کاملا مستند است اما درواقع من مستندنگاری نمی‌کنم و قصه را طوری جلو می‌برم که برای مخاطب جذاب باشد و او را به خواندن و دانستن علاقه‌مند کند. کل قصه الهام‌گرفته از زندگی دوستی است که با او در فضای مجازی و در سال‌های قبل آشنا شدم. برای این دختر اتفاقاتی افتاده بود و اینها برای من به قدری عجیب و اثرگذار بود که احساس کردم از دل این حوادث می‌شود رمان خوبی نوشت. همین اتفاق هم افتاد و رمان نوشته شد، براساس واقعیت و الهام‌گرفته از وقایعی که در منطقه در جریان است و مبنای واقعی دارد. رمان‌های بعدی هم به همین ترتیب نوشته شدند. از وقایع و اتفاقاتی الهام گرفتم که در جریان‌اند و دیده نمی‌شوند و اهمیت به آنها مهم است. از طرفی هم تاسف‌برانگیز است که اقدامات رسانه‌ای و خبری برای آگاه‌سازی مردم بسیار ضعیف است. من گاهی می‌بینم که رسانه‌های فارسی معاند از ناآگاهی یا خشم مردم ما سوءاستفاده می‌کنند و تلاش می‌کنند آنها را به جلادانی تبدیل کنند. سعی من بر این بود که از اخباری که موجود است استفاده کنم تا واقعیت‌ها را همانطور که هست، بیان کنم و مخاطب را نسبت‌به بازی‌ها و فریب‌های دروغین رسانه‌ای آگاه کنم. 

انتظار دارید مخاطب درنهایت از کتاب‌های شما چه برداشت و اندوخته‌ای داشته باشد؟

یک نکته‌ای که من به آن معتقدم و همیشه هم می‌گویم این است که من به‌عنوان نویسنده‌ای امنیتی و در چارچوب اندیشه مذهبی اگر فقط قشر مذهبی را بتوانم جذب کنم، هنر نکرده‌ام. من بیشتر این روزها را به نمایشگاه می‌آیم و در غرفه می‌مانم تا بتوانم با مخاطبم ارتباط بگیرم و او را بشناسم و اگر متوجه شوم که خواننده یکی از کتاب‌هایم فقط افراد مذهبی‌اند، کتاب را می‌بوسم و کنار می‌گذارم. حقیقت این است که از نظر من جذب مخاطبی که مثل من فکر می‌کند کار باارزشی نیست. آنها از قبل مانند من فکر می‌کنند و به این مسائل معتقدند. من زمانی به این باور می‌رسم که مسیرم را درست انتخاب کرده‌ام و جلو می‌روم که خواننده‌هایی از گروه‌های دیگر را علاقه‌مند به کتاب‌هایم ببینم. ضمن این، من گروه مقابلی هم نمی‌بینم و فکر می‌کنم ما همه کنار هم هستیم و نه مقابل هم. راستش را بخواهید تنها دلیل اینکه من نوشتن رمان‌هایم را ادامه دادم، بعد از احساس دینی که به شهدا و به خاکم دارم فارغ از موضع‌های سیاسی، این است که مخاطب‌هایی را می‌بینم که با افکار و عقاید و ظاهری متفاوت کتاب‌های من را دنبال می‌کنند و با من ارتباط می‌گیرند. 

من فکر می‌کنم طیف مخاطب نوجوان کاملا پذیرای روایتی است که استدلال و منطق قابل اتکایی ارائه کند و اگر منبع این منطق روایی درست، ما باشیم برایش تفاوتی نمی‌کند و عنادی با آن ندارد؛ چراکه در جست‌وجوی حقیقت است و نه جبهه سیاسی خاصی. من دوست دارم در عین تمام تفاوت‌هایی که داریم کنار هم باشیم و یک هدف مقدس داشته باشیم و آن هم خاک ما باشد. 

استقبال و همراهی مخاطب نسبت‌به کتاب‌هایتان تا امروز چطور بوده است؟

استقبال بسیار خوب بوده است، خدا را شکر می‌کنم. در تمام این سه سال که نمایشگاه آمده‌ام اقبال خوبی ازسوی مخاطب به کتاب‌های من شده و تجدیدچاپ‌های موفق و مکرری هم تا به امروز داشته است. 

از کتاب جدیدتان چطور استقبال شد؟

چهار روز از رونمایی کتاب تازه گذشته است و بسیاری کتاب را خریده و خوانده‌اند و از من سراغ جلد بعدی را می‌گیرند. قصه‌های امنیتی کشش خوبی دارند و ظرفیت روایی و ادبی‌شان بکر مانده است. برخی هم که وارد این حوزه می‌شوند به‌قدری گل‌درشت و شعاری به آن می‌پردازند که تصویر خروجی، شخصیتی است که اصلا باورپذیر نیست. من خاطرم هست که یکی از همسران شهدای امنیتی می‌گفتند که من همسرم را به‌سختی برای نماز صبح بیدار می‌کردم، آنقدر که خسته بودند. تلاش من بر این بود که از آن وجوه شعاری پرهیز کنم و پرسوناژی بر مبنای واقعیت ارائه کنم. آدم‌های امنیتی در داستان‌های من ممکن است سیگار بکشند، ممکن است به صدای خواننده زن گوش دهند و بسیاری جزئیات دیگر که واقعی است. فکر می‌کنم همین جزئیات و ظرایف است که باعث می‌شود خوانندگان مشتاق‌تر و علاقه‌مندتر شوند و بیشتر ارتباط بگیرند. 

با این ویژگی‌ها مشکل ممیزی برای کتاب پیش نیامد؟

نه مشکلی نبود، چون دلیلی نداشت که مشکلی پیش بیاید. من فکر می‌کنم در این مورد مشکل ممیزی برای داستان‌هایی پیش می‌آید که حرف‌های گل‌درشت و از نوع افراط و تفریط می‌زنند. بیان واقعیت‌ها از یک آدم با تمام وجوه و جوانبی که دارد چیز عجیبی نیست که کسی بخواهد به آن خرده‌ای بگیرد. من سعی کردم از دیدگاه‌های صفر و صدی و مطلق‌گرایانه فاصله بگیرم و براساس آنچه هست، بنویسم. 

فکر می‌کنید جلد بعدی کتاب به نمایشگاه سال آینده می‌رسد؟

من خیلی دوست دارم و به خدا پناه می‌برم که ان‌شاءالله محقق شود.

اگر نکته‌ای هست که مایل‌اید اضافه کنید، ما در خدمت و شنواییم.

نکته اینکه سیگار نکشید! (با خنده) دلیلش را مخاطبانم می‌دانند. روی جلد کتاب عکس سیگار خورده است و قهرمان‌های قصه هم زیاد سیگار می‌کشند. من چند وقت پیش در همین رابطه و به زبان طنز گفتم قرار بود ارتش چریکی تربیت کنم اما آخرش یک ارتش سیگاری روی دستم ماند. 

معلوم است که به‌خوبی مخاطب را رصد می‌کنید و از احوالشان خبر دارید.

سعی می‌کنم که در ارتباط بمانم و از مخاطبم فاصله نگیرم. این امر موجب می‌شود که بتوانم قصه بعدی را دقیق‌تر و مطابق با ذائقه خواننده بنویسم. 

بیشتر مخاطبانتان از چه قشر و گروهی‌اند؟

یک گروه خاص و غالب در مخاطبان کتاب ندیده‌ام. از نوجوان تا بزرگسال در خواننده‌های کتاب‌هایم است. 

نوجوان هم می‌تواند کتاب را بخواند؟

بله، حتی در شهر مشهد برای درس‌های فنی‌وحرفه‌ای از یک یا دو جلد از کتاب‌های من استفاده کرده‌اند و گویا موفق هم بوده است. خودم هم خیلی از همین دانش‌آموزان بازخوردهای خوب و مثبتی گرفته‌ام و با آنها در ارتباط هستم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.