زهرا بذرافکن- خبرنگار گروه فرهنگ: تنظیم‌گری در حوزه شبکه‌های نمایش خانگی و پلتفرم‌های مجوزدار آن از موضوعات موردبحث سال‌های اخیر است که تاکنون با رویکردی بر مبنای آزمون و خطا پیش رفته و نتیجه قابل‌قبولی چه برای مخاطب و چه برای تولیدکنندگان و مالکان این رسانه‌ها نداشته است. تنظیم‌گری در این حوزه میان سه نهاد وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان صداوسیمای ملی ایران و سازمان رسانه‌های صوت و تصویر فراگیر (ساترا) که خود زیرمجموعه‌ای از سازمان صداو سیماست تقسیم شده است.

یک مویز و سه قلندر

آگاه: تقسیم وظایف در این زمینه نیز محل مجادله است و هرازچندگاهی موجب ایجاد اختلاف‌نظرهایی میان سه نهاد مذکور می‌شود. درنهایت خروجی ناشی از این مجادله در زمینه قانون‌گذاری و تنظیم‌گری در مدیومی نمایشی بیش از همه به مخاطب این مدیوم زیان می‌زند و مانع احقاق حقوق او در این زمینه می‌شود؛ ازاین‌رو در آسیب‌شناسی نحوه تنظیم‌گری فعلی در این صنعت به متن یکی از نشست‌های تخصصی در این حوزه رجوع کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید.

موضوع نشست بررسی فرآیند تنظیم‌گری در شبکه‌های نمایش خانگی از منظر مخاطب و باید و نبایدهای تنظیم‌گری در شبکه نمایش خانگی، آسیب‌شناسی با درنظرگیری حقوق مخاطب است. 

نگاهی بر جوانب سلبی تنظیم‌گری در ایران
مصطفی قاسمیان، روزنامه‌نگار: در همه جوامع و کشورها وفور جمعیت‌هایی هست که با نظام هنجاری یا سیاسی مسلط بیگانه‌اند و ارتباط موثر و سیالی ندارند. قدرت در هر جامعه‌ای یک وجه سخت هم دارد. یکی از مسائل مهم فراهم کردن منابع و مواهب موجود اعم از فرصت‌های سیاسی و زمینه‌های عدالت اقتصادی در جامعه به شیوه‌ای است که بخش مذکور جامعه آسیب کمتری بخورد. این همان روی سخت و سلبی تنظیم‌گری است. تا اواسط دهه ۹۰ قشر خاکستری جامعه تجسد و حضور جدی در عرصه‌های اجتماعی داشت و این گروه قابل تشخیص و شناسایی بود. می‌توانستیم دفاعیات و نظریات آنها را در شبکه‌های اجتماعی و عرصه‌های مجازی دیگر رهگیری کنیم. در آن دوره قطبیت جناحی کشور قابل شناسایی بود. از آن زمان تا کنون وضعیت به گونه‌ای تغییر کرده است که عده کثیری از مردم متعلق و متصل به هیچ‌کدام از جناح‌های اصلی کشور یعنی اصول‌گرایی و اصلاح‌طلبی نیستند. مانوئل کاستلز، جامعه‌شناس و نظریه‌پرداز اسپانیایی که در سال‌های اخیر آثارش در ایران خیلی ترجمه و خوانده می‌شود، می‌گوید اصلی‌ترین بحران امروز بحران اعتماد است. این سخن منحصر و محدود به یک کشور نیست. او در ادامه اشاره می‌کند که شبکه‌های اجتماعی طی فرآیندی از همه‌چیز و همه‌کس مرجعیت‌زدایی می‌کند. بعد از سال‌های میانی دهه۹۰ و به‌ویژه بعد از مسدودسازی تلگرام و پس از آن مسدودسازی اینستاگرام، ارتباط بخش خاکستری جامعه با رسانه‌های رسمی قطع شد؛ یعنی درباره ساکنان شهر تهران شاید بتوان گفت که این گروه تنها رسانه‌ای که مخاطب آن هستند بیلبوردهای شهر است. از طرفی ارتباط دولت و حاکمیت با این قشر قطع شده و دیگر نمی‌توان دایره عقاید، باورها و رفتارهای رسانه‌ای آنها را به‌خوبی شناخت و با آن ارتباط برقرار کرد. 
این قشر هنوز مخاطب یکی از رسانه‌های رسمی داخلی هست و آن هم شبکه نمایش خانگی است. این گروه کاری با سیاست‌ها و ارتباطات مالکان این رسانه ندارد، چراکه برای او تنها کارکرد سرگرمی و مصرف رسانه‌ای دارد. عینیت این امر اگر در عرصه‌های اجتماعی و سیاسی دیگر نمودی نداشت در نظرات شبکه نمایش خانگی دیده می‌شد. بعد از آنکه خط تماس قدرت سیاسی با پلتفرم‌های اجتماعی خارجی با مسدودسازی آنها بسته شد، پلتفرم‌های خصوصی شبکه‌های نمایش خانگی این خط تماس را در دست گرفتند. علت هم برمی‌گردد به اینکه این مدیوم نمایشی، با هر جزئیات و ویژگی‌هایی، ایران را نشان می‌داد. این موضوع به قبل از تنظیم‌گری سازمان تنطیم مقررات رسانه‌های صوت و تصویر فراگیر برمی‌گردد. آغازبه‌کار ساترا، پایانی بود بر ارتباط این گروه خاکستری با نهاد قدرت در جمهوری اسلامی ایران از طریقی که گفته شد. جمعیت مورد بحث متوجه شد که رسانه و محتوایی که در دسترس داشت حالا مورد تنظیم و ممیزی مستقیم قرار گرفته و این وجه سلبی تنظیم‌گری در این فضاست. 
تهدید تنظیم‌گری جایی برجسته می‌شود که علیه جمهوریت و دقیقا برای انتفاع قدرت سیاسی جهت بگیرد. کارکرد اصلی تنظیم‌گری حفظ و جهت‌دهی صحیح به منافع ملی است و نه ایجاد محدودیت و انحصار برای مخاطب. به‌ویژه در زمانه فعلی که شهروندان در هر جغرافیایی از جهان، با رسانه‌های رسمی ارتباطی از آن نوعی را که در دوره‌های پیش با حاکمیت و رسانه‌های آن داشت از دست داده است. در دوره فعلی در بیشتر دولت-ملت‌ها ما شکافی را میان مردم و جریان‌های سیاسی می‌بینیم به این معنا که مردم نسبت به فعل و انفعالات سیاسی کشور بی‌اعتنا شده‌اند. درواقع فضای پلتفرم‌های نمایشی خصوصی باید جایی باشد که جمعیت مخاطب خاکستری یا بی‌اعتنا نسبت‌به جریان‌های سیاسی آنجا بتوانند هنجارهای خودشان را عرضه کنند. پلتفرم‌های نمایش خانگی می‌تواند جایی باشد که مخاطب خودش را ابراز کند و قابل شناسایی ازلحاظ هویت فرهنگی شود. اگر این محل هم محدود شده و از دسترس مخاطب خارج شود، وجه سلبی تنظیم‌گری خودش را به شکلی منفی نشان می‌دهد.  درباره این رسانه‌ها کنش و تعامل الزاما از نوعی که ما در جهان واقع یا در شبکه‌های اجتماعی داریم نیست و به نحو دیگری معنا پیدا می‌کند. مخاطب همین که سریالی را خریداری کند و آن را تماشا کند کنش معناداری انجام داده و به‌نوعی با سازنده یا صاحب رسانه تعامل مثبت و فعالی کرده است. درواقع درحال‌حاضر دیگر رسانه سرد یا رسانه یکسویه وجود ندارد. 

تقلیل کارکرد تنظیم‌گری
ضعف ما در حفظ ارتباط مخاطب با تولیدات داخلی و گرایش مخاطب به فیلم و سریال‌های خارجی است که ساترا هم به آن ورود کرده و شبکه‌های نمایش خانگی هم آن را پوشش می‌دهند ولی می‌دانیم که مخاطب این محتوا آن را بدون سانسور و حذفیات می‌خواهد. از طرفی ضعف یا ویژگی فعلی مخاطب فارسی‌زبان هم در زبان مقصد فیلم و سریال‌های محبوب و موردتوجه نسل‌های جدید است که باعث می‌شود هنوز هم به محتواهای داخلی اقبال داشته باشد و در تماشا و خرید یا تهیه فیلم و سریال‌های خارجی محدودیت‌های دوبله یا زیرنویس فارسی را داشته باشد. این ویژگی مخاطب اگر در آینده تغییر کند با این شرایط تنظیم‌گری دیگر نمی‌توان او را محدود به محتواهای فارسی رسانه‌های داخلی نگه داشت. او خودش به دنبال محتوا می‌رود و آنچه را دلش می‌خواهد دنبال می‌کند. 
در سال‌های اخیر، تنظیم‌گری به ممیزی تقلیل یافته است. درواقع نهاد تنظیم‌گر هم وظایف خودش را تنها در همین حیطه می‌بیند و واکنشی نسبت‌به دیگر موارد که در ذیل کارکرد او تعریف شده است، ندارد. درواقع حقوق مخاطب تنها در کنترل‌گری در زمینه محتوای سریال‌ها خلاصه می‌شود و به‌عنوان مثال، تنظیم‌گر کاری با نیمه‌کاره ماندن انتشار یک سریال بدون هیچ توضیحی ازسوی تولیدکننده و پلتفرم ندارد و اقدام به مطالبه قانونی برای حفظ حقوق مخاطب نمی‌کند. در شرایط فعلی، ساترا عملکردی بر مبنای حمایت از حقوق مصرف‌کننده ندارد و بیشتر نهادی شده است برای حمایت از حقوق خودش یا نهاد ایجادکننده خودش. در واقع حرکت رفتاری نهاد تنظیم‌گر به‌سوی محدود کردن مخاطب، بیشتر موجب قوت گرفتن پلتفرم نمایشی شده و ارتباط آن را از تعاملی سالم به‌سوی ارتباطی یکسویه و عمودی با مخاطب می‌برد و به‌مرور هم دچار ریزش مخاطب می‌شود. 
محمد رستم‌پور، مدیرکل پژوهش خبرگزاری ایرنا: برای صحبت درباره اصول تنظیم‌گری ابتدا به جمله‌ای از امیرالمومنین (ع) استناد می‌کنم: از ایشان می‌پرسند عدالت بهتر است یا جود؟ او می‌فرماید: عدالت، عدالت کارها را به سرانجام و استواری می‌رساند اما جود کارها را از جای اصلی خودش خارج می‌کند. زمانی که نهاد تنظیم‌گر قوانینی وضع می‌کند که قابلیت اجرا ندارد و محل اجماع نیست، درنهایت موجب عدول پلتفرم‌ها از قانون می‌شود و از سوی دیگر، نهاد تنظیم‌گر که به این موضوع واقف است برای سرانجام گرفتن کار ناچار می‌شود رویکردی آشتی‌جویانه در پیش گیرد و به‌اصطلاح ریش‌سفیدی کند. درواقع اینجا همان رفتار بخشش‌گرایانه یا جود اتفاق می‌افتد. 
نفس اصل تنظیم‌گری در ایران مورد توافق و اجماع بازیگران اصلی رسانه است. زمانی که قواعد و هنجارهای نهاد تنظیم‌گر به‌مثابه قانون نیست و کارکرد قانون‌گرایانه ندارد، درنهایت نیز حقوق دو طرف لحاظ نمی‌شود. همانطور که می‌بینید، تولیدکننده‌ها و پلتفرم‌ها از قوانین عدول می‌کنند و با آنها برابر قانون برخورد نمی‌شود. در واقع موضوع در تنظیم‌گری، حل و فصل معضلات و مسائل نیست، چون این شیوه حل کردن موقت و محدود به بازه‌ها یا موضوعات خاص است و در درازمدت منجر به بحران می‌شود. 

نظام ارزیابی آثار
یک موضوع در تولیدات شبکه نمایش خانگی، نداشتن رتبه‌بندی و دسته‌بندی در محصولات است. یعنی هیچ نظام امتیازی برای تفکیک ارزش محصولات تولیدی برای مخاطب وجود ندارد. ارزش آثار ازلحاظ سرگرمی‌محور بودن صرف، واقع‌گرا بودن و دیگر معیارها شفاف نیست. این مورد در بیشتر مدیوم‌های سینمایی شناخته‌شده دنیا وجود دارد و از این رو قدرت انتخاب و تصمیم‌گیری مخاطب بیشتر می‌شود. 
مصوبات نهادهای قانون‌گذار این حوزه یعنی شورای عالی انقلاب فرهنگی یا شورای ملی فضای مجازی نیز ضمانت اجرایی ندارند و به همین خاطر قوانینی که وضع می‌کنند در سطح مصوبه‌ای بدون ضمانت اجرایی می‌ماند و درنهایت با سلیقه مسئولان وقت به اجرا می‌رسد یا حذف می‌شود. 

تعدیل نگاه حاکمیتی
مجمع رصتا نهادی است که از رسانه‌های دارای مجوز از ساترا تشکیل شده است. این مجمع در سال‌های اخیر با هدف تعامل بیشتر بین فعالان این صنعت و تنظیم‌گران آن ایجاد شد تا درنهایت سلامت و پایداری بیشتری را در خروجی صنعت صوت و تصویر فراگیر فراهم کند. در ابتدای زمان ایجاد و تاسیس، این مجمع یک پیش‌نویس قانونی تدوین و منتشر کرد که مورد اجماع صنف نمایش خانگی با حضور بازیگران اصلی این صنف بود. این اقدام، امری مفید و مقبول در حوزه تدوین قانون برای رسانه است، چراکه قوانین و هنجارهایی که تعیین می‌شود از محل اجماع بازیگران و تولیدکنندگان اصلی این صنعت است؛ بنابراین در نهایت بازدارنده و مورد قبول اهالی این صنعت خواهد بود. 
درنهایت در نظام تنظیم‌گری شبکه‌های نمایش خانگی باتوجه‌به اینکه از متغیرهای زیادی اثر می‌پذیرد و طی بازه‌های زمانی کوتاه، حتی در اثر محتوای تولیداتش می‌تواند جریان‌ساز شود، می‌بایست بیش از این با زبان آمار و پژوهش‌های انجام‌شده صحبت کرد و داده‌ها را دخیل کرد. از سوی دیگر، بخش اعظمی از تنظیم‌گری در این زمینه دستخوش اجرا یا نادیده‌انگاری قوانین به شکلی سلیقه‌ای است که این خود محل بحث است و نیاز به بررسی ریشه‌ای در منبع قانون‌گذاری آن دارد. 

رسانه ملی و تنظیم‌گری

 درحال‌حاضر در کشور مطابق آمار، چیزی بیش از ۴۴درصد مخاطبان، بیننده ثابت رسانه ملی و برنامه‌های تلویزیونی هستند. این در حالی است که تنها حدود ۶درصد از مردم مخاطب شبکه‌های نمایش خانگی هستند. همین آمار برای آنکه اثبات شود که شبکه نمایش خانگی اصلا رقیب صداوسیما نیست و تهدیدی برای او محسوب نمی‌شود کافی است. درعین‌حال صداوسیما شبکه نمایش خانگی را به‌مثابه رقیب می‌پندارد و در تنظیم‌گری آن خود را موظف و مسئول می‌شمرد. درحالی‌که این کارکرد برای قانون است و نه تنظیم‌گر، یعنی این خود قانون است که بازدارندگی ایجاد می‌کند و نه قانون‌گذار یا تنظیم‌گر. چنین رویکردی زمانی حاکم می‌شود که نظرات اشخاص در صدر اهمیت و قدرت باشد و نه نظرات کارشناسی، چراکه برای اعمال نظرات و دیدگاه‌های کارشناسی و تخصصی ما ظرفیت‌های پژوهشی و علمی موردنیاز را داریم. مرکز پژوهش‌های صداوسیما از مراکز پژوهشی بی‌بدیل در دنیاست که از نتایج و داده‌های آن به‌خوبی می‌توان مخاطب را شناخت و قوانین را مطابق با آن تنظیم کرد. 
بااین‌حال، در سال اخیر، آمار بینندگان و مخاطب سریال‌های تلویزیونی و شبکه‌های نمایش خانگی تقریبا با هم برابر شده است. از طرفی، قابل بررسی است که علت چیست. آیا مخاطب شبکه‌های نمایش خانگی رشد کرده یا آنکه مخاطب سریال‌های تلویزیونی چنین افتی را تجربه کرده است. با بررسی دقیق‌تر می‌توان به این نتیجه رسید که در مدت اخیر تولیدات تلویزیونی از لحاظ کیفیت دچار ضعف و افت شده است. نمونه آن را می‌توان در رفتاری یافت که با سریال «سرزمین مادری» شد. درحال‌حاضر رقمی بین ۱۰ تا ۲۰درصد از جمعیت در شبکه‌های نمایش خانگی اشتراک خریداری کرده‌اند که این عدد باز هم قابل مقایسه با میزان بیننده‌های تلویزیون نیست. اگر فرض را بر این بگیریم که تلویزیون و شبکه‌های نمایش خانگی به میزان یکسانی مخاطب دارند و با هم رقابت می‌کنند، باز هم عقلانی و منطقی نیست که تنظیم‌گری و کنترل‌گری اجرای قوانین این حوزه برعهده صداوسیما باشد. درواقع درحال‌حاضر بیش از قبل به نظر می‌آید که صداوسیما نهاد مناسبی برای تنظیم‌گری در این زمینه نیست و این امر باید به دست نهادی دولتی و حاکمیتی اما فراسازمانی محول شود. در بسیاری از کشورهای دیگر همچنین روندی برای انجام فرآیند تنظیم بر تلویزیون‌های نمایش خانگی برنامه‌ریزی و اجرا می‌شود. 

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.