۱۳ تیر ۱۴۰۳ - ۱۲:۲۱
کد خبر: ۴٬۸۸۵

کتاب «رئیسی عزیز» طی ۱۰ روز گذشته، پنج‌بار تجدید چاپ شده است. این اثر، اولین کتاب خاطرات رییس‌جمهور شهید، سید ابراهیم رئیسی است.

«رئیسی عزیز» در ایستگاه پنجم

آگاه: کتاب «رئیسی عزیز» از جمله تازه‌ترین آثار انتشارات حماسه یاران است که به مناسبت چهلمین روز شهادت رییس‌جمهور شهید، آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی، منتشر شده و در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفته است. کتاب حاضر همزمان با انتشار، با استقبال خوبی ازسوی مخاطبان مواجه شده؛ به‌طوری که در ۱۰روز گذشته، پنج‌بار تجدید چاپ شده است. رئیسی عزیز را می‌توان اولین کتاب خاطرات شهید رئیسی به شمار آورد که پس از شهادت وی منتشر شده است.
محمدصالح دهقانی، مدیر روابط عمومی انتشارات حماسه یاران، به جزئیات بیشتری از کتاب «رئیسی عزیز» اشاره کرد و گفت: با انتشار خبر تلخ سقوط بالگرد رییس‌جمهور شهید و همراهان ایشان در روز ۳۱اردیبهشت‌ماه، تصمیم بر این شد برای نشان دادن سبک زندگی و شیوه و منش رییس‌جمهور مکتبی و مردمی کشور، کتابی تدوین شود. هدف بر این بود که با انتشار این کتاب ضمن زنده نگاه داشتن یاد شهید آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی، در جهت انتخاب اصلح در انتخابات ریاست‌جمهوری نیز روشنگری کنیم. در واقع انتشارات قصد دارد در حد بضاعت خود وارد این عرصه شود. وی با بیان اینکه در این راستا بیش از ۱۰ نفر وارد این فعالیت جهادی شده و کمک کردند، ادامه داد: خانواده شهید که قطعا در آن هنگام شرایط صحبت کردن نداشتند و اعضای هیات دولت نیز در آن مقطع فرصت گفت‌وگو نداشتند؛ به همین دلیل مبنای کتاب بر خاطرات و صحبت‌هایی گذاشته شد که در آن ایام از رسانه ملی منتشر می‌شد. کتاب «رئیسی عزیز» در یک عملیات جهادی در حوزه تحقیق و پژوهش و در بخش نگارش، با همکاری ۱۰تن از نویسندگان تدوین شد.
در بخشی از این کتاب به روایت حجت‌الاسلام‌والمسلمین احمد مروی، تولیت آستان قدس رضوی، می‌خوانیم: سال‌های ۵۳_۵۴ وسط روضه چشمم افتاد به یک نوجوان حدودا ۱۵ساله. از دوروبری‌هایم پرسیدم: «ایشون کیه؟ اهل کجاست؟ توی جمع خراسانی‌ها چکار می‌کنه؟»
گفتند: «سیدابراهیم رئیسی، از بچه‌های مشهده.» رفاقتمان از همان موقع شکل گرفت؛ اما آنچه صمیمی‌اش کرد و ماندگار، فهمیدن یتیمی او بود. سعی می کردم به هر بهانه‌ای خودم را بهش نزدیک کنم. خیلی زود شدیم مثل دوتا برادر؛ درست سال‌هایی که من هم سایه پدر از سرم کم شده بود! آن روزها هم حجره‌ای بودیم توی مدرسه آیت‌الله بروجردی، پابه‌پای هم در اجتماعاتی که علیه رژیم پهلوی بود شرکت می‌کردیم و پیگیر تکثیر و پخش اعلامیه‌های مدرسه بودیم.
یک روز که ساواکی‌ها به حوزه آیت‌الله بروجردی یورش آوردند و مدرسه را بستند، ساکمان را برداشتیم و رفتیم خانه‌ای که یکی از علما برای طلبه‌ها اجاره کرده بود. سیدابراهیم وقتی خبر اهانت روزنامه اطلاعات به حضرت امام را شنید خون خونش را می‌خورد. می‌رفتیم خانه آیت‌الله گلپایگانی و مراجع دیگر. صبح خانه یکی از علما بودیم و شب خانه علمای دیگر....
ه یاران کتاب «رئیسی عزیز» را منتشر کرده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.