۶ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۲:۰۳
کد خبر: ۵٬۵۶۵

روز بیست‌ویکم ماه محرم مصادف است با روزی که در سال۶۱ هجری قمری پس از گذشت چند روز از شهادت امام حسین(ع) و یاران آن حضرت، بدن خدمتکار امام حسین(ع) به نام «جون» توسط گروهی که برای دفن پیکر شهدا در صحرای کربلا حاضر شده بودند دفن شد.

امروز بر اسرای کربلا چه گذشت؟

آگاه: در رخداد روز بیست‌ویکم محرم سال۶۱ قمری پیرامون واقعه کربلا در این‌باره می‌خوانیم:
بعد از ۱۰روز از واقعه عاشورا جمعی از قبیله «بنی‌اسد» بدن شریف «جون» غلام ابوذر غفاری را پیدا کردند، درحالی‌که صورتش نورانی و بدنش معطر بود و سپس او را دفن کردند. جون کسی بود که امیرالمومنین(ع) او را به ۱۵۰دینار خرید و به ابوذر بخشید. 
هنگامی که ابوذر را به منطقه «ربذه» تبعید کردند، این غلام برای کمک به او به آنجا رفت و بعد از رحلت جناب ابوذر به مدینه مراجعت کرد و در خدمت امیرالمومنین(ع) بود تا بعد از شهادت آن حضرت به خدمت امام مجتبی(ع) و سپس به خدمت امام حسین(ع) رسید و همراه آن حضرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا آمد.
 هنگامی که جنگ در روز عاشورا شدت گرفت، او خدمت امام حسین(ع) آمد و برای میدان رفتن و دفاع از حریم ولایت و امامت اجازه خواست. حضرت فرمودند: در این سفر به امید عافیت و سلامتی همراه ما بودی، اکنون خویشتن را به‌خاطر ما مبتلا مساز.
 جون خود را بر قدم‌های مبارک امام حسین(ع) انداخت و بوسید و گفت: ای پسر رسول خدا، هنگامی که شما در راحتی و آسایش بودید من کاسه‌لیس شما بودم و حال که به بلا گرفتار هستید شما را رها کنم؟ جون با خود فکر کرد: من کجا و این خاندان کجا؟! بنابراین گفت: آقای من، بوی من بد است و شرافت خانوادگی هم ندارم و نیز رنگ من سیاه است. یا اباعبدالله، لطف فرموده مرا بهشتی نمایید تا بویم خوش گردد و شرافت خانوادگی به دست آورم و روسفید شوم.
 نه آقای من، از شما جدا نمی‌شوم تا خون سیاه من با خون شما مخلوط گردد. جون می‌گفت و گریه می‌کرد به‌حدی که امام حسین(ع) گریستند و اجازه دادند.
 با آنکه جون پیرمردی ۹۰ساله بود، ولی بچه‌ها در حرم با او انس فراوانی داشتند. او به کنار خیمه‌ها برای خداحافظی و طلب حلالیت آمد که صدای گریه اطفال بلند شد و اطراف او را گرفتند. هر یک را به زبانی ساکت کرد و به خیمه‌ها فرستاد و مانند شیری غضبناک روی به آن قوم ناپاک کرد. او جنگ نمایانی کرد، تا آنکه اطراف او را گرفتند و زخم‌های فراوانی به او وارد کردند.
هنگامی که روی زمین افتاد، امام‌حسین(ع) سر او را به دامن گرفت و بلند بلند گریست و دست مبارک خود را بر سر و صورت جون کشید و فرمود: «بارالها، رویش را سفید و بویش را خوش فرما و با خاندان عصمت (ع) محشورش نما.»
از برکت دعای حضرت، روی غلام مانند ماه تمام درخشیدن گرفت و بوی عطر از وی به مشام رسید. چنان‌که وقتی بدن او را بعد از ۱۰روز پیدا کردند، صورتش منور و بویش معطر بود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.