دکتر بهرام بیات، عضو هیات‌علمی دانشگاه دفاع ملی و جامعه‌شناس برجسته معتقد است مهم‌ترین چالش پیش روی دولت جدید در حوزه اجتماعی مسئله سرمایه اجتماعی است که نباید به‌راحتی دولت جدید از کنار آن بگذرد.

آگاه: در حوزه مسائل اجتماعی مهم‌ترین مسئله‌ای که دولت جدید پیش رو دارد چیست و اولویت با کدام‌یک از این موضوعات است؟
یکی از مسائلی که به‌نوعی کشور را تهدید می‌کند و دولت جدید هم در دل آن شکل گرفت، بحث سرمایه اجتماعی است. درواقع ما نتیجه عملی و آشکار وجود سرمایه اجتماعی را در مشارکت‌ها به‌ویژه در مشارکت مجلس با یک کنش معنی‌دار عدم مشارکت می‌بینیم؛ یعنی بحث ما در برآوردها و سنجش‌هایمان این است که مردم چقدر و چگونه مشارکت می‌کنند و به چه کسی و چه چیزی رأی می‌دهند. این در صورتی است که این طیف یعنی کسانی که کنش مشارکتی انجام می‌دهند، اکثریت یا بخش قابل‌توجهی باشند که متاسفانه این هم به اقلیت رسید و از طرفی ما در جامعه ایرانی با یک مسئله جدید مواجه شدیم و آن کنش عدم مشارکت بود که معنی‌دار شد. درحال‌حاضر به‌جای اینکه بررسی کنیم مشارکت چیست و مردم چطور شرکت می‌کنند باید بررسی کنیم این کنش عدم مشارکت چه معنا و مفهومی در نظام سیاسی-اجتماعی دارد. مسلما سطح بعدی این مشارکت در مفهوم کلان که در جامعه‌شناسی به آن «مشارکت تعمیم‌یافته» می‌گوییم، مشارکت نسبت‌به دولت و حاکمیت است. در چنین شرایطی با دولتی مواجهیم که به هرچه تابه‌حال گفته اعتمادی نیست و اطلاعات و آگاهی از این دولت در سطح جامعه وجود ندارد و نتیجه این دو، مشارکت پایین می‌شود که خوشبختانه رویکرد و شعارهای آقای پزشکیان و مجموعه عواملی دست‌به‌دست هم دادند و این ابر مسئله تقریبا تا حدودی با مشارکت ۴۹درصدی جبران شد؛ بنابراین بحث جدی دولت جدید درواقع مسئله سرمایه اجتماعی، تحلیل و علت‌یابی این مشارکت و عدم مشارکت و بحث اعتمادافزایی است که زمینه‌های آن در جامعه پیدا شده و امیدواریم دولت موفق شود در این زمینه فضایی را باز کند و تصورم بر این است که امید می‌رود با کنش کلان آقای دکتر پزشکیان در مواجهه‌ای که با مجلس کرد و رأی بی‌سابقه را برای همه اعضای کابینه گرفت بتوانیم سرمایه اجتماعی را تا حدودی ترمیم کنیم.

در حوزه آسیب‌های اجتماعی درحال‌حاضر محوری‌ترین و مهم‌ترین مسئله ما چیست؟
من ازلحاظ کارکردی بین جرم و آسیب تفاوت قائل می‌شوم. آسیب حتما ناشی از کژکارکردی یک نظام است؛ مثلا اگر نظام اقتصادی نتواند برای افراد نیازمندی‌های اقتصادی مثل شغل تامین کند ما با آسیبی تحت عنوان بیکاری مواجه می‌شویم. اولین ویژگی آسیب این است که حتما کج کارکردی یک نهاد آن را ایجاد می‌کند، دوم این است که آسیب یک مسئله جرم‌انگاری یا بحث قانونی نیست یعنی نمی‌توانید کسی را که بیکار است بازخواست کنید، چون خودش مقصر نیست ولی در بحث جرم اینطور نیست. حال اگر کسی که بیکار است سرقت انجام داد، این آسیب به جرم تبدیل شده و قانون اجازه می‌دهد او را دستگیر کنید؛ پس بنابراین من اینطور به آسیب‌ها نگاه می‌کنم و همچنان که گفتم بزرگ‌ترین یا اَبَرآسیبی که ما امروز با آن مواجه هستیم، بیکاری است. بیکاری فقط نداشتن شغل نیست، بلکه سطوح مختلف دارد. اگر بیکاری را حذف کنیم و بخش قابل‌توجهی از افراد به کاری سودمند مشغول شوند که زمینه آن هم در کشور وجود دارد، بلافاصله وارد مباحث دیگر مثل مسکن می‌شویم. کسی در اینکه مسکن ندارد، مقصر نیست. این آسیب است نه جرم ولی کسی که دخل و خرجش با هم جور درنیاید ممکن است مثلا رشوه بگیرد یا سرقت کند. این جرم است پس بحث بیکاری در سطوح و وجوه مختلفش بزرگ‌ترین آسیب فراروی دولت است و ما حداقل در این دو دهه اخیر نتوانسته‌ایم آنطور که باید و شاید ورودی و خروجی‌ها را تنظیم کنیم، یعنی به تعدادی که متقاضی وارد عرصه کار می‌شود شغل ایجاد کنیم. کارهایی هم که ایجاد کرده‌ایم موقت و نامتناسب هستند و سومین نکته این است که این مشاغل، حداقل‌ها را هم پوشش نمی‌دهند.
در حوزه تحولات و تغییرات اجتماعی مهم‌ترین مسئله پیش روی دولت چیست؟
شما علائم آنچه در سیاست داخلی مبنای تغییر است را می‌بینید که من اسمش را «چرخش قهرمانانه» گذاشته‌ام. یعنی الزامات و ساختارهایی در کشور ایجاد شده و یک‌سری اجبارهای اجتماعی باعث شده که به‌رغم اینکه رویکرد مجلس مخالف تفکرات رییس‌جمهوری است، وقتی به این شکل قاطعانه نظر می‌دهد بیانگر این مسئله است که در جامعه ازلحاظ تغییرات، چرخشی به‌سمت عقلانیت صورت گرفته است. آن اصلاح‌طلبی افراطی و اصول‌گرایی انحرافی کنار می‌رود و به یک عقلانیت متوسط‌گرا نزدیک می‌شوید که نمایندگی این عقلانیت متوسط‌گرا را هم در مجلس و هم در کابینه دارید. این نشان می‌دهد که در کشور تغییرات گفتمانی ایجاد شده که در ذهنیت روانشناختی مردم شکل گرفته است. اینکه مردم کدام شکل از دینداری، سبک زندگی یا ذائقه‌های فرهنگی را برمی‌تابند و می‌خواهند، نشان می‌دهد که ما بخواهیم یا نخواهیم، عقلانیت بایستی به‌سمت مدارای اجتماعی برود. چرخش قهرمانانه یعنی ما از یک‌سری الگوهای متصلب سخت به سمت‌وسوی مدارای اجتماعی برویم که مجلس علی‌رغم میل باطنی‌اش مجبور شد حد اعلای آن را در مورد کابینه انجام دهد. به همین شکل دولت بایستی این مدارا را با حوزه‌های مختلف مردم داشته باشد و نشانه‌های این تغییر را می‌بینید و تصور من این است که ما داریم یک چنین چرخش عاقلانه قهرمانانه‌ای را از حیث تغییرات و تحولات اجتماعی با پوست و خون حس می‌کنیم.

از جهت نسل و اختلافات نسلی در عرصه اجتماعی چه موضوعی باید بیش از همه موردتوجه دولت قرار گیرد؟
موضوع نسلی خودش یکی از بحث‌هاست. مثلا ما در دو تا چهار دهه قبل در جامعه‌شناسی مفهومی تحت عنوان گسست نسلی داشتیم، یعنی نسل جدید با نسل قدیم به لحاظ مبانی به یک گسست رسیده‌اند. برخی از افراد آن را تفاوت نسلی نامیدند. امروز وقتی به این نسل نگاه می‌کنم، می‌بینم با یک مفهوم گمشدگی نسلی مواجهیم یعنی شما با نسلی روبه‌رو هستید که هوشمند است و درعین‌حال که از تمام ابزارهای مدرن استفاده می‌کند، موسیقی مدرن را گوش می‌دهد ولی درعین‌حال یک سری ملاحظات دارد و با همان شرایط خود مثلا در عزاداری امام حسین(ع) و اربعین هم شرکت می‌کند. هر کدام از این رفتارها متعلق به یک نسل بود اما این در یک نسل جمع شده یعنی آن نسل با مفهوم هویتی، مفهوم خود را از دست داده و ما با مفهوم جدیدی از نسل مواجهیم که تصور می‌کنم می‌تواند آن گسست‌ها را به‌نوعی حداقل ترمیم کند و التیام ببخشد و دولت بایستی در آموزش‌وپرورش و جامعه‌پذیری‌اش به این عنصر توجه کند که با نسلی مواجه است که این هویت‌ها در آن جمع شده است. ما با موجود و موجودیت جدیدی مواجهیم که مولتی آیدنتیتی است یعنی تمام هویت‌های گذشته و حتی آینده را در دل خود دارد؛ پس دولت و البته حکومت می‌بایست در مواجهه با آن بسیار هوشمندانه عمل کند که در این صورت این فرصت است ولی اگر در بر همان پاشنه قبلی بچرخد می‌تواند معضل و مشکل درست کند.

نقش مجلس و نهادهای دیگر یا قوه قضاییه در بازگشت این سرمایه اجتماعی چیست؟
سرمایه اجتماعی موضوعی با متغیرهای متعدد است. فقط هم مسئله دولت نیست، بلکه مسئله یک مجموعه نظام اجتماعی است. دولت در قدم اول نشان داد که این دغدغه را دارد ولی من می‌گویم این به‌نوعی اجباری است. یک نیروی اجتماعی نامرئی مجلس و دولت را وادار خواهد کرد که حتی اگر خودشان نخواهند، به این سمت بیایند یعنی به این تحولات و تغییرات اجتماعی تن دردهند. نباید آن الگوهای شکست‌خورده قبلی تکرار شود. اگر به این سمت نیایند خود اجبار اجتماعی آنها را می‌کشاند و می‌آورد ولی با هزینه؛ پس عاقلانه این است که خودشان پای کار بیایند و تصور می‌شود که همه به‌دنبال یک چنین تحول و تغییری بودند تا هر کس به‌نوعی به وظیفه خود عمل کند. در اینجا نظام رسانه‌ای، نظام اطلاع‌رسانی و نظام رسانه‌های جمعی-اجتماعی می‌توانند نقش بسیار قابل‌توجهی داشته باشند تا همه نیروهای اجتماعی را به انجام تغییرات و در انداختن طرح جدید وادار کنند. درواقع تصور من این است که عصاره مجموعه نیروهای اجتماعی ایران را در یک نیروی اجتماعی با محوریت آقای دکتر پزشکیان می‌بینیم که علی‌رغم ظاهر ساده نمایی که در برخورد با موضوعات به لحاظ اخلاقی و رفتاری داشت و به برخی مسائل حاشیه‌ای بی‌توجه بود، تابه‌حال به عنوان نماد یک نیروی متعادل اصلاح‌طلب-اصول‌گرا و حتی نه اصلاح‌طلب-اصول‌گراست و این را هم به‌نوعی بحث ساختاری می‌بینم که ساختار جامعه ایرانی بالاخره توانست ایشان را بیاورد و به‌عنوان نماد شروع فصل جدیدی از کنشگری سیاسی و اجتماعی ما خواهد بود که امیدواریم خداوند کمک کند تا آنچه خیر مردم است اتفاق بیفتد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.