آگاه:
حامد عسکری، شاعر:
خرابیم سید، این پریشانگوییها را ببخش
هزار جاشو در سرم دمام میزنند، هزار مرد بلوچ چوچاپ میکنند، هزار عاشیق ترکمن رقص خنجر... من لالم، سرانگشتهایم صفر کلوین است... آنقدر یخ که عرضه ندارد پلاسمای زیر گلس گوشی را گرم کند. بشود: «س» بشود: «ی» بشود: «د». کمرم شکسته مثل همین دال... سنگینم شبیه روضههای گودال... گنگ خوابدیدهام، لالم و هزار بار لعنت میفرستم به ذهن جزیینگرم: به آن لباده معمولا سرمهای... و پهنای سینهای که انگار هزار به آن دستهای کپل، به آن انگشترها و آن تلفظ دلبرانه «ر» که نمیشود نوشتش و فقط مهدی همت میتواند خوب تقلیدش کند و ضعف کند دلمان...
لعنت به دقتم به آن عینک درآوردن و آن تک «بشکن» معروف... آن گوشه داخلی چشم، را فشردن و کیفور شدن، میبینید آقا سید؟ لاطائلات میریسم عین چی... ما ایرانیها وقت رفتن بعضیها میگوییم: خدابیامرز راحت شد... راحت هم خرجش میکنیم. ولی شما راحت شدید، خدا گلدانتان را عوض کرد... خاکتان را عوض کرد، حالا یک شب آن انگشتهای کپل خاک از موهای گوریده دخترکی در غزه میگیرد و در ادلب بند یک لنگه کفش دهسالگی سمیر را ببندد و برای آن پای روی مین جاماندهاش آه بکشی... شما آن طرف دستتان بازتر است... بیدربان و حاجب و محافظ میشود با شما چای نوشید و گپ زد و شعر خواند...
ما هنوز ساکنان غارهای تاریک و مرطوبیم... و این صفحات گوشهای از دیوار همان غار... بعدها نوادگانمان این خطخطیها را میدهند به هوش مصنوعی و او ترجمه خواهد کرد: مردی بوده چهل و چندساله، در سوگ مردی شصتوسهساله، چندمین مرد شصتوسهساله... اسم مرد: سیدهسننسرولاح!!! بوده و بزرگ بوده و عمیق بوده، هیرو بوده، قهرمان بوده، بطل بوده، استرانگمن بوده، عزیز بوده، عزیز بوده و «ر» ش میزده در سرزمینی به نام لوبنان!!
خرابیم سید، این پریشانگوییها را ببخش...
برای اسماعیل نوشته بودم:
قبل آن نام مبارک بنویسید: شهید...
مصرع دومش مانده بود و حالا باید بگویم:
وعده نصر خدا بود، به آن وعده رسید...
پلک که روی هم میگذارم پشت پلکهایم نشستهاید و لبخند میزنید و زمزمه میکنید:
تا خدا هست و بال پروازی
بامهای یخی خداحافظ...
آسمان نوشجانتان...
ما زمینیها را
سیدعباس صالحی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی:
دیر نیست صبحی که تحقق وعده الهی را نظاره میکنیم
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با صدور پیامی شهادت سیدحسن نصرالله را تبریک و تسلیت گفت.
مشروح متن این پیام را در ادامه میخوانید:
وَلا تَحسَبَن الذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبهِم یُرزَقون
مبارز نستوه و خستگیناپذیر، سید مقاومت و نماد ایستادگی در برابر ستم دیرپای رژیم جنایتکار صهیونیستی، جناب سیدحسن نصرالله- رضوانالله علیه- پس از دههها مبارزه و سالها رهبری مکتب رهاییبخش مقاومت، سرانجام به فیض عظیم شهادت نائل گشت و به خیل پرشمار یاران عزیزش پیوست.
آن شهید جاوید، با تاسی گرفتن از مکتب ایثار و شهادت و تحت تاثیر مکتب دورانساز بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی، حضرت امام خمینی(ره)، بار سنگین مقاومت در برابر افزونخواهی دژخیمان اشغالگر را سالهای متمادی به دوش کشید و در این راه پرتلاطم، هرگز خم به ابرو نیاورد.
بیشک راه او که امروز به یک مکتب انسانساز و نقطه رهاییبخش مردم بیپناه و پناهگاه زنان و کودکان آواره غزه، فلسطین و لبنان تبدیل شده است، با شتاب افزونتر و گامهای استوارتر، از سوی مبارزان جانبرکف حزبالله و نیروهای مقاومت در سراسر منطقه پیموده خواهد شد و دیر نیست صبحی که تحقق وعده الهی در ریشهکنشدن ستمکاران و کوتاهشدن دست مستبدان و حامیان وجدانستیزشان را نظاره کنیم.
اینجانب ضمن تبریک و تسلیت شهادت این مبارز مقاوم کمنظیر به محضر حضرت ولیعصر(روحی فداه)، رهبر انقلاب اسلامی(مدظلهالعالی)، خانواده معزز شهید نصرالله بهویژه همسر مکرمه و فرزندان مقاوم ایشان و همه مبارزان و مجاهدان فیسبیلالله در رزمگاه مقاومت در برابر صهیونیستها، از درگاه ایزد متعال برای آن شهید عزیز علو درجات در اعلیعلیین و حسن فرجام و پیروزی نهایی برای پویندگان این مسیر روشن خواستارم.
مسعود معینیپور، رییس کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی:
راهی که شهید میگشاید نویدبخش فتحی نزدیک است
معینیپور، رییس کتابخانه، موزه و مرکز اسناد مجلس شورای اسلامی در پیامی شهادت سید حسن نصرالله را تسلیت گفت.
مشروح متن این پیام بهاینترتیب است:
منَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَی نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَمَا بَدَلُوا تَبْدِیلًا
(سوره احزاب ۲۳)
خدای سبحان اعطای مقام شهادت که ایستادگی در راه بندگی و وفای به پیمان الهی تا پای جان است را نصیب مجاهدین نستوه و استوار درگاهش میکند. راهی که شهید در ملکوت عالم میگشاید نویدبخش فتحی نزدیک است بر رهروان راه حق و شهادت، نه پایان؛ بلکه آغاز فتحالفتوح اهل ایمان است.
شهادت سید مقاومت، فرمانده حکیم و شجاع، حجتالاسلاموالمسلمین سید حسن نصرالله به دست رژیم منحوس صهیونیستی را به محضر ولیعصر ارواحنا له الفداء، رهبر حکیم انقلاب دام ظله و امت شریف مسلمان تبریک و تسلیت عرض میکنم.
طریق مقاومت قرنهاست مجاهدان نستوه را به خود دیده، این طریق تا ظهور حضرت حجت عجلاللهتعالیفرجهالشریف ادامه دارد و شهادت عاقبت جهاد خالصانه است.
اللهُم إِنا نَشْکو إِلَیْک فَقْدَ نَبِینَا وَ غَیْبَهَ وَلِینَا وَ کثْرَهَ عَدُونَا وَ قِلهَ عَدَدِنَا وَ شِدهَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزمَانِ عَلَیْنَا
رجبیدوانی، رییس بنیاد ایرانشناسی:
برای سید حسن نصرالله مرگ در بستر زیبنده نبود
محمدحسین رجبیدوانی، رییس بنیاد ایرانشناسی با صدور پیامی شهادت سید شهیدان مقاومت و اسوه شجاعت و مجاهدت شهید سید حسن نصرالله را تسلیت گفت. در این پیام آمده است:
سید و سالار مقاومت اسلامی، اسطوره جهاد خستگیناپذیر مظلومان و مستضعفان، سلالةالزهرا (سلاماللهعلیها) سید حسن نصرالله پس از عمری درخشان و سراسر مبارزه با استکبار و رژیم خونخوار صهیونیستی به شهادت رسید و به اجداد طیبین و طاهرینش پیوست. رژیم سفاک غاصب فلسطین، پس از یکسال کشتار و نسلکشی و تخریب دیوانهوار در غزه با حمایت همهجانبه سردمداران دیوسیرت آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان، و در ادامه زیر پانهادن همه مرزهای شرف و انسانیت و حتی قوانین بینالمللی خودساخته قدرتهای زورگو، و در پی چندین ماه تجاوز و جنایت در لبنان، با دهها تن بمبهای اهدایی آمریکای جنایتکار، مقر حزبالله سرافراز را هدف قرار داد و سید جلیلالقدر مقاومت را به شهادت رسانید.
شهید والامقام سید حسن نصرالله که سلام خدا و انبیا و ملائک و اولیای الهی بر او باد، به آرزوی دیرین خود رسید و همراه با شهیدان بلندآوازه جبهه مقاومت حاج رضوانها، حاجقاسمها، ابومهدیها و اسماعیل هنیهها به لقای خدای خویش شتافت. برای سید حسن نصرالله مرگ در بستر زیبنده نبود، او که خود ابوالشهید بود، باید مزد مجاهدتهای سراسر اخلاص خویش را با شهادت دریافت میکرد.
بنیاد ایرانشناسی شهادت این بزرگمرد رهرو صدیق راه حضرت سیدالشهدا (سلاماللهعلیه) را به ساحت مقدس حضرت ولیعصر (ارواحنا فداه و عجلالله تعالی فرجه) و نایب آن حضرت، آیتاللهالعظمی خامنهای مدظلهالعالی و جبهه مقاومت در سراسر جهان بهویژه شیعیان مظلوم لبنان تبریک و تسلیت عرض میکند. از خداوند جبار منتقم، تحقق وعده قطعی او «وَقَضَیْنَا إِلَی بَنِی إسْرائِیلَ فِی الْکِتَابِ لَتُفْسِدُنَ فِی الأرْضِ مَرَتَیْنِ وَلَتَعْلُنَ عُلُوًا کَبِیرًا -۴- فَإِذَا جَاءَ وَعْدُ أُولَاهُمَا بَعَثْنَا عَلَیْکُمْ عِبَادًا لَنَا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجَاسُوا خِلَالَ الدِیَارِ وَکَانَ وَعْدًا مَفْعُولًا -٥-» را بهزودی زود و به دست بندگان باصلابت و با ایمانش، مسالت داریم.»
از مسئولان کشوری و لشکری مجدانه درخواست میکنم بر مبنای فرمان رهبر انقلاب اسلامی و فرماندهی کل قوا که ایستادن در کنار مردم لبنان و حزبالله سرافراز و یاری آنان در رویارویی با رژیم غاصب و ظالم را بر همه مسلمانان «فرض» دانستهاند، ترتیبی اتخاذ کنند تا این مهم از ایران اسلامی محقق شود.
داوود میرباقری، کارگردان سینما و تلویزیون:
نوشیدن شربت اینچنین شهادتی گوارای وجودش باد
داوود میرباقری، کارگردان سینما و تلویزیون که این روزها سریال «سلمان فارسی» را در دست ساخت دارد در پی شهادت سیدحسن نصرالله با آوردن شعری از شفیعی کدکنی از ویژگیهای دبیرکل حزبالله لبنان نوشت.
در متن یادداشت آمده است:
گفتمش: خالیست شهر از عاشقان
وینجا نماند مرد راهی تا هوای کوی یاران بایدش
گفت: چون روح بهاران آید از اقصای شهر
مردها جوشد ز خاک، آنسان که از باران گیاه
و آنچه میباید کنون صبر مردان و دل امیدواران بایدش (استاد شفیعی کدکنی)
خبر شهادت سید دوستداشتنی جبهه مقاومت، ناگهانی و بسیار دردناک بود. روح بلند سردار معرکههای نبرد با دشمنترین دشمنان انسانیت، محبوب قلوب همه آزادگان، سید حسن نصرالله با سیمرغ شهادت به قاف عشق محبوب ابدی و ازلی پرواز کرد و در قرب اجداد طاهرینش آرام گرفت.
هرگز مرگ در بستر برای چون اویی که تمام لحظههای حیات طیبهاش در گرماگرم مبارزه با ظلم صهیونیستهای نژادپرست و در دفاع از حقانیت فلسطینیان و نیز دفاع از استقلال و وحدت ملت لبنان بود، نبود و سرانجام هم به دست اشقی الاشقیای زمانه، رژیم سفاک و کودککش اسرائیل که مورد حمایت وقیحانه و همهجانبه و بیقیدوشرط مدعیان صلح و حقوق بشر است، به فیض شهادت رسید.نوشیدن شربت اینچنین شهادتی گوارای وجودش باد. شهادت سیدالشهدای جبهه مقاومت سید حسن نصرالله را به همه آزادگان تبریک و تسلیت میگویم و از درگاه خداوند برای روح بلند او و یاران شهیدش علو درجات و تداوم راه پرافتخارش را مسالت دارم.
علیرضا قزوه
پر است عکس تو در گوشه گوشه دل ما
شبیه محشر کبری شدهست منزل ما
چه نالهها که سوی عرش میرود بی تو
چه شعلهها که نهان است خفته در دل ما
خبر رسیده که با ضرب شست تو چندیست
که تیر ترس نشسته به چشم قاتل ما
ز خون سید منصور آب خورد این کشت
که غیر نصر من الله نیست حاصل ما
قسم به خون شما زهرچشم میگیریم
هزار مرتبه از دشمنان غافل ما
کنار نام تو تا صبح گریه خواهم کرد
نمیرود به خدا یاد خوبت از دل ما
به الهوف قسم نام ماهتابی تو
شدهست عطر ابوالفضل در مقاتل ما
نغمه مستشار نظامی
دلی که بر ندارد چشم از آن دلخواه، پیروز است
قدم تا پایمردی میکند در راه پیروز است
زمان پلکی زد و بانگ رحیل آمد سواران را
هر آنکس زنده شد زین فرصت کوتاه، پیروز است
بهجز صبح وصال دوست، فتحی نیست در عالم
دلت گر شعلهور شد در شهادتگاه، پیروز است
بکش ما را، که ما را زندهتر کردهست مرگ آری
بترس از داغ غزه، اشک لبنان، آه پیروز است!
جهان روشن شد از نور شهادت، جاء نصرالله
که باشم من؟! خدا فرموده حزبالله پیروز است
اعظم سعادتمند
آرام از سواحل بیروت رد شدی
بیاختیار باعث این جزر و مد شدی
دریا نداشت طاقت دیدار با تو را
رودی که رو به سوی فلک میرود، شدی
آنسان در انفجار شکفتی که گفتهاند
خورشیدهای شعلهور بیعدد شدی
سرخوش میان خیل شهیدان نشستهای
اما دلیل این غم بیحصر و حد شدی
از ما هم ای طنین گل سرخ! یاد کن
در نزد او که عاشقیاش را بلد شدی
میلاد عرفان پور
چه دارد میشود؟ ای داد از این پاییز! نصرالله!
خودت تکذیب کن اخبار را! برخیز! نصرالله!
خبر، از انفجار قلبها و خانهها دادند
خبر، بمب است و ویران کرده ما را نیز، نصرالله!
پسِ آن دودها ما «جاءَ نصرالله» میگفتیم
که ما را جز قنوتی نیست دستآویز، نصرالله!
لبی واکن جهان ماندهست دلتنگ رجزهایت
مپرس از کاسه صبری که شد لبریز، نصرالله!
بگو از مرکز فرماندهی از آسمان با ما
چه خواهی کرد با اهریمن خونریز، نصرالله
حسین آمد به بالین تو این ساعت گوارایت
تو و دیدار یار و گریه یکریز، نصرالله
خودت را سالها مجبور قید زیستن کردی!
چه شد یکسو نهادی جامه پرهیز، نصرالله!
از این پس، ضاحیه در حاشیه هرگز نخواهد ماند
که قلب ماست بیروت شهادتخیز، نصرالله!
مروری بر کتاب «نصرالله» نوشته محمدرضا زائری
روی پیشانیاش نوشته بودند: سفر
حانیه اخلاقی- خبرنگار فرهنگی: کتاب «نصرالله» مجموعه گفتوگوها و یادداشتهای اختصاصی حجتالاسلام محمدرضا زائری درباره زندگی سیدحسن نصرالله است که در سال۱۳۹۰ ازسوی انتشارات عماد فردا منتشر شده است. در ادامه بهمرور و معرفی این کتاب پرداختهایم.
جذابیت داستان عجیب شکلگیری و تولد گروه حزبالله لبنان، به عنوان ثمره باطراوت و حیاتبخش جمهوری اسلامی ایران انتها ندارد که متاسفانه ما در ادبیات پایداری و حتی ادبیات مقاومت آن را بهخوبی روایت نمیکنیم.
اگر از نسل جوان بپرسید «حزبالله» چیست؟ احتمالا آن را گروهی نظامی و چریکی تعریف میکنند که تمام هدفش جنگ است؛ این تعریف، تعریف خودشان نیست. تعریفی است که ما با روایتنکردن و خاموش ماندن و ادامهدادن به مارپیچ سکوت در زمینه ادبیات مقاومت به آنها دادهایم. مقصر آنها نیستند. مقصر ماییم با روایتهای نصفهنیمه و تکهپاره و کمجان و کمعمق که نهتنها حزبالله بلکه مظلومیت جبهه مقاومت و مردم فلسطین را هم تبیین نمیکنیم. روایتهای ما خام ما نده. آنها را نپختیم. به آنها نفس ندادیم و اجازه دادیم هرچه روایت میشود از رسانههای سعودی و صهیونیست، وارد ذهن، روان و اعتقاد نسل ما شود.
ما مقصریم اگر جوان ما امروز، این سید عزیز و شهید را نمیشناسد. نمیداند کیست... از کجا آمده... به کجا میرفته، مسیرش کجا بوده و چرا اینقدر بیتاب شهادت؟ او نمیداند و نمیفهمد چرا امروز، اسم شهید سید حسن نصرالله رمز پیروزی شده است. حالا وقت آن رسیده که کاستیهایمان را جبران کنیم. چگونه؟ با معرفی و حرکت به سمت ادبیات مقاومت و فلسطین که ادبیات پربار اما ناشناختهای است. ما یک جهاد تبیین بزرگ پیشرو داریم و جهادی است که تا به حد کافی انجام نشود بر گردن تکتک ما باقی خواهد ماند.
امروز در همین راستا، به معرفی یکی از کتابهای ناشناخته و پربار در زمینه ادبیات مقاومت و زندگینامه میپردازیم. کتابی که از اسم و جلد و رنگ و نویسندهاش، واضح پیداست درباره چه کسی است و میخواهد به ما چه بگوید. کتاب «نصرالله» نوشته محمدرضا زائری که انتشارات عماد فردا آن را منتشر کرده است.
اولین نکتهای که درباره این کتاب بسیار توجه مرا جلب کرد، سال انتشارش بود؛ سال هزار و سیصد و نود... ۱۰سال قبل؛ و نکته دیگر تعداد چاپهای کتاب بود. دو چاپ؛ ۱۰سال و دو چاپ و کتابی که بسیار غریبتر از آن چیزی است که ما فکر میکنیم... اگر اهل کتاب و پیگیر دنیای نشر باشید بهخوبی میدانید که ۱۰سال و دو چاپ یعنی نخواندنی؛ یعنی دور ریخته شده؛ با اینکه این کتاب گفتوگویی ناب و بسیار خواندنی است. اگر نظرات کسانی که این کتاب را خواندهاند را ببینید، این نکته را متوجه خواهید شد و من چقدر افسوس میخورم که ما امروز، زمانی که دیگر شهید سید حسن نصرالله میان ما نیست به یادش بیفتیم و از کنج کتابخانههایمان بیرونش بکشیم...
کتاب «نصرالله» در اصل مجموعه گفتوگویی مفصل و استخواندار محمدرضا زائری است با شهید سیدحسن نصرالله. این ظاهر کتاب است اما درحقیقت، این کتاب فراتر از گفتوگو است. کتاب چند بخش دارد که هرکدام از آنها دنیاییاست برای همقدم شدن با شهید نصرالله و فعالیتهای او؛ از مقدمه کتاب گرفته تا گفتوگوها و بخش پایانی کتاب که مزین است به خردهیادداشتهای پراکنده درباره زندگی شهید نصرالله که این بخش پایانی بهترین و شاعرانهترین بخش کتاب است و من نام آن را گذاشتهام شهید نصرالله در نگاه دیگران؛ من این کتاب را خواندم و سخت غمگین شدم که چرا اینقدر دیر؟ چرا نخوانده بودمش... من این کتاب را خواندم و شهید سید حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان را اینگونه شناختم که او هم از جنس ماست. مرد خانواده است. زن و بچه و نوه دارد و اجارهنشین است. اثاث منزل دارد و ملحفه و یخچال و گاز و تشکی که روی آن بنشیند و سجادهای که روی آن نماز بخواند. تلویزیون هم دارد برای اینکه برنامهها را تماشا کند. از بعضی برنامهها خوشش میآید و از بعضی نه؛ میگویند برنامه کودک را از همه بیشتر دوست دارد.
او هم مثل ما گاهی مجبور میشود آدمهایی که دوست ندارد را ببینید و ملاقات کند. او هم حرفهای سیاسی میزند. گاهی از کوره درمیرود و عصبانی میشود. او هم ماشین دارد. رانندگی بلد است اما پزشک منع کرده که رانندگی کند. او هم کتابخانه دارد و کلی کتابهای جورواجور؛ اهل مطالعه است و فرصتی زیاد برای نوشتن و خواندن اختصاص میدهد. او آدمیاست شبیه همه ما؛ زندگی معمولی دارد.
آدمیاست دقیقا مثل ما؛ از خودمان است. مگر مهم است که دبیر کل حزبالله لبنان است؟ او مهربان است و رحیم و بخشنده و معمولی؛ مثل تمام آدمهای عادی. او در نگاه دیگرانی که او را میشناختند دبیرکل حزبالله نبود. مردی بود که از فراسوی باورها میآمد. دوست داشت لب ساحل قدم بزند و برای فلسطین مرثیه آزادی بخواند. او دوستداشتنی بود و خوب؛ مردم درباره او همینطور فکر میکنند. اما او فقط یک فرق بزرگ با ما دارد و آن هم پیمانی است که آن را دائم با خود تکرار میکند: «این زندگی جهادی سخت است. تحملش برای هیچکس آسان نیست. اما اگر انسان هدفی بزرگ داشته باشد و برای آن تلاش کند، به هر زندگی سختی عادت خواهد کرد. خدا هم یاور و پشتیبان اوست.» این نگاهی است که کتاب «نصرالله» از این سید عزیز به ما میدهد و ما چقدر نیاز داشتیم این نگاه را خیلی قبلتر، زمانی که شهید در بین ما بود به جوانانمان انتقال دهیم. ما چقدر نیاز داشتیم درباره او بخوانیم و چقدر غریب راهیِ سفرش کردیم. این کتاب برای من غم داشت و معرفت و غربت؛اما حالا هم دیر نیست. او هنوز هم بین ماست. مگر نمیگویند که شهید زنده است؟ پس او هنوز هم بین ماست و هنوز هم برای شناختنش دیر نیست. هنوز هم میتوان حضور روحانی او را با الفت واژههای این کتاب احساس کرد و فرونریخت و ادامه داد. با این حال خواندن این کتاب، توصیه نیست. فکر میکنم واجب باشد شناختن شهید زمانه...
نظر شما