آگاه: تهران برای جریانهای سیاسی، مثل غنیمت و امتیازی است که حکم سنگر و پایگاه آن جریان در فرآیند اداره کشور را دارد. همچنان که در هر دورهای برای مدیران آن نه زمینهای برای خدمت که سکویی برای پرش مدیریتی است؛ بنابراین اقداماتی در آن صورت میگیرد که دو جنبه را دربربگیرد؛ حداکثر درآمدزایی برای انجام کارهایی با حداکثر نمود ظاهری. یکی از این کارهای پرجلوه، ساختوساز و تعریف و آغاز پروژههای عمرانی است. بهطوریکه هر چقدر هم بودجه عمرانی مصوب این کلانشهر کاهش پیدا میکند، با وصل شدن به زمین و آسمان از این شهر پول میکنند تا صرف نمایشهای مدیریتی خود کنند. یکی از منابع گویا لایزال درآمد برای شهرداری پایتخت در دورههای مختلف، فروش تراکم و ساختن بهشتی برای سودجویان و دلالان مسکن است؛ اقدامی که آغازی برای یک سلسله ماجرا برای تهران است. نخستین تهدیدی که برای منابع زیستی این شهر به شمار میرود، بهطوریکه رییسجمهور نیز در جلسه معارفه وزیر راهوشهرسازی دولت چهاردهم دغدغه اجرایی خود در این رابطه را اینطور بیان کرد: «توسعه تهران با کدام منابع؟ آبش را از کجا میآوریم؟»
به قول برخی جامعهشناسان «آبش را از کجا میآوریم؟» یک سوال تمدنی و از کلیدیترین سوالاتی است که رییسجمهور برای هر سیاست و طرحی باید بپرسد و حامیان طرحها و سیاستها را وادار به پاسخگویی کند. درحالحاضر فشار آب در تهران بدون پمپ و مخزن جوابگوی تراکم ساختمانها و جمعیت نیست. این مسئله را اداره آب و فاضلاب در سالهای اخیر روشن و شفاف بیان کرده و میکند. کافی است بابت کاهش فشار منجر به قطع آب با این اداره تماس بگیرید و همین پاسخ را بشنوید.
بارگذاری جمعیت به هر قیمتی
حالا این وضع در مناطقی که تراکم جمعیت و ساختمان بیشتر باشد به مراتب شدیدتر است. این مناطق اغلب مناطق کمتربرخوردار بافت فرسوده است که شهرداریها در دورههای مختلف به نام نوسازی بافت فرسوده به هر قطعه زمین حتی زیر ۱۰۰مترمربع در هر گوشه و کوچه بنبستی جواز ساخت چهار طبقه داده و بار جمعیت منطقه را بالا بردهاند. بهعنوان نمونه در منطقه۷، در کوچههایی با عرض یک متر هم جواز ساختمانهای بلندمرتبه چهار و هشتواحدی دادهاند و علاوهبر بهوجود آوردن مسئله تامین پارکینگ و چالش مداوم جای پارک خودرو، برای آسانتر کردن دسترسی خدمات شهری و اجتماعی به این خانهها، خانههای نبش کوچههای بنبست را وادار به عقبنشینی میکنند. درعینحال بهخاطر خدمات شهری و اجتماعی پایین، قیمت منطقه به تناسب کل شهر بالا نرفته و درنتیجه به مناطق دردسترس، مهاجرپذیر و مستاجرفیل تبدیل شده است که جدا از برهمزدن بافت محلهای و بومی منطقه، امنیت محله را با چالش مواجه کرده است. بهصورتیکه این مناطق به مسافرخانههای بزرگ تبدیل شدهاند. حالا با این شرایط تامین آب و حداقلهای زندگی در این مناطق هم با چالش مواجه شده است و کسی هم پاسخگوی این شرایط نیست. مضاف بر اینکه در این مناطق خانههای حیاطدار بهعنوان طعمههای دلالی و بساز و بفروشها تبدیل شدهاند.
ساختوساز روی گسل
تمام این اتفاقات در زیر سایه هشدارهای نهادهای رسمی و غیررسمی رخ می دهد؛ بهطوریکه بیش از یک سال از هشدار مرکز پژوهشهای مجلس نسبتبه سقوط کیفیت زندگی در تهران میگذرد. این در حالی است که نگاهی به آمار زلزلههای بزرگ ۱۹۹۰ تا ۲۰۲۲ در دنیا نشان میدهد، ایران سومین کشور زلزلهخیز جهان است و در بین شهرهای ایران، تهران وضعیت فوقبحرانی دارد. بر اساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در کل کشور تنها ۲۰درصد ساختمانها بیش از پنجطبقه هستند اما این نسبت در تهران به ۹۵درصد میرسد. با درنظرگرفتن این نسبت بیش از ۷۵کیلومترمربع از مساحت تهران را حریم گسلهای اصلی و فرعی دربرمیگیرد. بهتازگی علی بیتاللهی، رییس بخش زلزلهشناسی مرکز تحقیقات راه، مسکن و شهرسازی به استناد گزارش مرکز پژوهشهای مجلس، اعلام کرد از حدود هزار برج بالای ۱۲طبقه در تهران نزدیک به ۱۰۰برج بلندمرتبه دقیقا روی گسل فعال ساخته شدهاند. همچنین دادهکاوی مطالعات انجامشده نشان میدهد با تداوم تراکمفروشیهای مازاد کمیسیون ماده۵ شهرداری و گسترش برجسازی و بارگذاری تراکمی در حریم گسلهای تهران، در صورت وقوع زلزله باید منتظر فاجعهای غیرقابل جبران باشیم. فریبرز ناطق اللهی، استاد مهندسی سازه پژوهشگاه بینالمللی زلزله این فاجعه را تصویری آخرالزمانی تعبیر میکند.
سقوط در اوج بحران
مطالعات مرکز پژوهش های مجلس که در تهیه اغلب گزارشهای رسانهای مورد استناد قرار میگیرد و بااینحال هرگز در تصمیمات راهبردی اداره شهر مورد اعتنا قرار نمیگیرند، حاکی از این هستند که کیفیت زندگی در تهران سقوط کرده و با سرعت زیاد بهسمت نقطه اوج بحران حرکت میکند. بررسی وضعیت شاخص سرریز جمعیت از ظرفیت سکونت در مناطق بیستودوگانه پایتخت که بهتازگی سنجش شده است، نشان میدهد کیفیت زندگی به واسطه اضافه بارگذاری نسبت به ظرفیت اقلیمی و زیستمحیطی مناطق مختلف تهران در ۱۸منطقه پایتخت که میزبان ۸۲درصد از جمعیت شهروندان است، بهشدت افت کرده است. این شاخص که از آن با عنوان «ظرفیت برد شهری» یاد شده و گویای فشار زیستمحیطی بر نقاط مختلف شهر است، کیفیت زندگی را در سه سطح کلی ایدهآل، متوسط و بحرانی تعریف کرده و به هر کدام یک مقدار عددی را نسبت داده است. سنجش صورتگرفته بر اساس پنج پارامتر کلیدی از جمله جمعیت، آلودگی هوا، وضعیت آب و منابع طبیعی قابل استفاده توسط شهروندان، وضعیت خدمات و امکانات شهری و میزان تابآوری تهران در برابر هر نوع حوادث طبیعی و غیرطبیعی و ۳۵پارامتر جزئی نشان میدهد کیفیت زندگی در تهران در فاز بحران است و میرود که به نقطه اوج بحران برسد.
مرکز پژوهشهای مجلس همچنین در گزارشهای خود تصریح می کند که سقوط کیفیت زندگی در تهران به شکل صعود عدد مربوط به شاخص فشار زیستمحیطی منعکس شده است. مقدار۱۰ برای این شاخص بهعنوان حد مطلوب تعریف شده و نقطه بحران نیز شاخص۵۰۰ است. در عینحال اعداد میانه این طیف در سه بازه فشار کم و متوسط (تا ۲۰۰)، فشار زیاد (۲۰۰ تا ۳۰۰) و فشار خیلی زیاد (۳۰۰ تا ۵۰۰) دستهبندی شده است. اما بررسی فشار زیستمحیطی به تفکیک ۲۲منطقه تهران نشان میدهد با وجود توسعه فیزیکی شهر تهران طی دهههای اخیر، وضعیت کیفیت زندگی بدتر شده است. میانگین شاخص کیفیت زندگی از لحاظ فشار زیستمحیطی وارد بر مناطق مختلف شهر تهران ۳۲۳واحد است که این موضوع نشان میدهد همین حالا وضعیت میانگین شهر بسیار بد و بحرانی است. در این گزارش تنها وضعیت چهار منطقه واقع در محدوده غربی تهران شامل مناطق ۲، ۵، ۲۱ و ۲۲ نسبت به میانگین شهر بهتر گزارش شده است، با این حال شاخص مربوط به فشار زیستمحیطی در این چهار منطقه نیز بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ بوده و این یعنی خبری از مطلوبیت زیست شهری در این مناطق نیست، بلکه تنها به شکل نسبی و به واسطه وضعیت شاخصهایی مثل تراکم جمعیت - که بهدلیل شکلگیری کانونهای جمعیتی در این محدوده از تهران با تاخر زمانی نسبت به سایر مناطق از تراکم کمتری برخوردار است - اوضاع آنها اندکی بهتر گزارش شده است. این گزارش نشان میدهد نهتنها به لحاظ ظرفیت برد شهری و فشار زیستمحیطی هیچ منطقهای از تهران وضعیت مطلوب ندارد، بلکه حتی هیچ منطقهای وضعیت متوسط با شاخص تا ۲۰۰ نداشته است.
در همین رابطه مهمترین عامل وضعیت بحرانی محیطزیست تهران و فشاری که شهر و شهروندان متحمل میشوند در این گزارش بارگذاری یا همان ساختوساز و توسعه فیزیک نامتناسب با ظرفیت شهر معرفی شده است. به اعتقاد کارشناسان، تهران ظرفیت پذیرش بیش از هفتمیلیون نفر جمعیت را در خود ندارد. اما برآوردهای غیررسمی نشان میدهد این شهر تا ۱۷میلیون نفر را نیز در خود جای داده است که با احتساب ساخت سالانه ۱۵۰هزار واحد مسکونی جدید که در افق مدیریت شهری قرار دارد، این رقم بالاتر نیز خواهد رفت.
افق تار ۱۴۱۰
از دیگر سو، محمد حقانی، رییس اسبق کمیسیون محیطزیست و خدمات شهری شورای شهر تهران در دوره چهارم که حدود نیمقرن تجربه حضور در مدیریت شهری را دارد از روزهایی سخن میگوید که اداره آب منطقهای ناگزیر بود با پمپ بخشی از آب زیرزمین تهران را تخلیه کند و سطح آن را پایین بیاورد تا به زیرزمین خانهها نفوذ نکند اما اکنون دیگر به واسطه حجم بالای حفاری در تهران، حتی با نفوذ به عمق ۷۰ تا ۸۰مترمربعی زیر زمین نیز اثری از آب نیست. او با تاکید بر خشک شدن عمده قنوات تهران و ازبینرفتن آبخوانهای زیرزمینی این شهر، وضعیت کنونی را نتیجه ساختوساز بیرویه توصیف میکند و به رسانهها میگوید: زمانی در دهه۷۰ تهران هر زمین خالی و بلاصاحبی در اختیار مدیریت شهری قرار میگرفت، در آنجا درختکاری میشد. اما اکنون حتی در معدود زمینهای خالی باقیمانده هم که حکم اراضی ذخیره برای تهران را دارد، فقط ساختوساز صورت میگیرد؛ بنابراین با این نحوه اداره شهر هیچ نقطه امیدی درباره آینده شهر نمیبینم؛ مگر اینکه سیاستهای غلط بهکلی کنار گذاشته شود و مدیران شهری درصدد ترمیم وضع نامطلوب فعلی بربیایند. وی با اشاره به نابودی باغات شهر تهران و سبز شدن ساختمانهای بلند در آنها میافزاید: اکنون مدیریت شهری دوباره از برجباغها سخن به میان میآورد و معتقدند باید فکری برای نارضایتی مالکان باغات کنند. این درحالی است که وظیفه اصلی مدیریت شهری ترجیح منافع جمعی به منافع خصوصی است و عجیب است که اراده بر باز شدن راه نادرست اما مسدودشده قبلی در حوزه ساختوساز در اراضی مشجر شهر باشد. حقانی معتقد است باوجود این احوال ناخوش در پایتخت، پروژههای خانهسازی انبوه مثل ساخت سالانه ۱۵۰ تا ۱۸۰هزار واحد مسکونی در تهران طی چهار سال و شهرکسازیهای اخیری که مجوزهای آن صادر شده و کلید خورده است، تهران در سال۱۴۱۰ قطعا دیگر جای زندگی نیست؛ کمااینکه همین حالا حتی یافتن یک توقفگاه حاشیهای در بسیاری از خیابانها ناممکن شده است و افزایش جمعیتپذیری تهران میتواند وضعیت اشباع شده تهران را به مراتب بدتر کند. او با اشاره به وجود دو تا سهمیلیون نفر حاشیهنشین و بدمسکن در تهران ادامه میدهد: خانههایی که در قالب این پروژهها ساخته میشود نسبتی با استطاعت پرداخت این اقشار ندارد و نمیتواند مسئله مسکن را برای پایتختنشینهای بدمسکن حل کند؛ بنابراین مدیران شهری باید با علم به این موضوع در برنامههای خود در حوزه بارگذاری بازنگری کنند. مدیرانی که بدون رعایت شرایط مصوب احیای بافت فرسوده مثل نقل و نبات جواز ساختوساز میدهند و برای پر کردن کارنامه کاریشان و ارائه آمار بازسازی بافت فرسوده آسانگیری کردهاند، هیچ پاسخی برای نیازهای زیستی و امنیتی بار جمعیتی تحمیلی به این مناطق پیشبینی نکردهاند. به عنوان نمونه، رفع ویژگی ریزدانگی ازجمله ویژگیهای بافت فرسوده و ناپایدار است که اغلب در بازسازیهای کذایی رفع نمیشوند. همچنان که یک زمین ۸۰متری با چهار تا پنج نفر ساکن تبدیل به چهار واحد ۴۲، ۴۳ شده که در هر واحد حداقل دو تا سه نفر ساکناند. ۱۲نفری که به آب، برق و خدمات شهری و امنیت محلهای نیاز دارند. این غیر از شرایط زیست مناسب برای افزایش جمعیت و فرزندآوری است و این قصه سر دراز دارد.
نظر شما