آگاه: هرساله در ایران و سایر کشورهای دنیا همزمان با این مناسبت نشستها و همایشها و جلسات مختلفی با موضوع فلسفه برگزار میشود. خوشبختانه در ایران هم این مناسبت خیلی پررونق برگزار میشود و فلاسفه کشورمان هرساله به این بهانه دور هم جمع میشوند و به مهمترین مسائل روز از دریچه فلسفی مینگرند.
اما اگر به دنبال آموختن فلسفه هستید توصیههای ابراهیمیدینانی را بخوانید؛ این چهره ماندگار فلسفه سرکلاسهای درس خود هم از این اصول برای آموختن فلسفه استفاده میکند:
۱.طرح مسئله کنید
طرح مسئله به این معناست که فرد را مستقیما با مشکل فلسفی مواجه کنیم و آن مسئله را به بخشی از دغدغههای فکری وی مبدل سازیم. اگر به درستی طرح مسئله نشود، مسئلهای بسیار مهم و اساسی، ساده و سطحی جلوه خواهد کرد و به تبع آن با راه حلی غلط، به راحتی حل خواهد شد.
۲. انتظار خود را از فلسفه تغییر دهید
همه از فلسفه به دنبال آخرین حرف میگردند، ولی مگر آخرین حرف وجود دارد؟! اگر انتظار داشته باشیم که لقمه جویدهشده فلسفه را به صورت کپسول در اختیار ما قرار دهند، هرگز فیلسوف نخواهیم شد. اگر ذهن شما طالب جزمیت و آرامشی مطلق است، دلیلی ندارد که فلسفه بخوانید، اما اگر فلسفه میخواهید، انتظار خود را از آن تصحیح کنید.
۳. مسئولیت سخنان خود را بر عهده بگیرید
اگر فلسفه به درستی خوانده شود، درصد بسیار ناچیزی از حافظه ما را اشغال میکند. چرا که ماهیت فلسفه، فهمیدنی است و نه حفظکردنی. اگر آنچه میخوانیم را اول بفهمیم و سپس رد یا قبول کنیم، آن مطلب از آن ما خواهد شد و دیگر حتی نیازمند آن نیستیم تا به خاطر آوریم که آن را در کجا خواندهایم؛ زیرا اکنون با دلایلی که در دست داریم، یا از طرفداران آن عقیدهایم یا از مخالفان آن و میتوانیم در آن زمینه اظهار نظر کنیم. اما اگر آنچه را میخوانیم تنها حفظ کنیم، مانند آن است که در پشت سر بزرگان فلسفه مخفی شده باشیم و بدون آنکه مسئولیت نظرات اشتباه آنان را برعهده بگیریم، خود را تنها در محسنات سخنان آنها شریک بدانیم. چنین عملی بیشتر به سیاست شباهت دارد تا به فلسفه.
۴. دغدغههای اصلی فیلسوفان را بیابید
این نکته را نباید فراموش کرد که هیچ نظریه فلسفی، بدون وجود یک دغدغه فکری مطرح نشده است. ابتدا باید دغدغه آن فیلسوف را کشف کرد و با وی در آن معضل همفکری و همدردی کرد و آنگاه راهحل وی را برای خروج از آن معضل مورد بررسی قرار داد.
در بسیاری از موارد، پس از طی این فرآیند، راهحلی که تاکنون به آن توجهی نداشتیم بسیار معقول و ارزشمند جلوه خواهد کرد، چراکه میفهمیم که فلان فیلسوف یا متکلّم نظریه عجیبی را مطرح کرده است، در مسیر فکری خویش با مشکل عجیبتری مواجه بوده و نهتنها چشم خود را بر آن مشکل نبسته است، بلکه مردانه ایستاده است و از آنچه در توان داشته، در حل آن دریغ نکرده است. آنگاه است که متوجه میشویم که او نهتنها نسبتبه کسانی که آن مشکل را جدی نگرفتهاند، بالاتر است، بلکه به دلیل آنکه کوشیده است تا آن را از جلوی راه متفکران دیگر بردارد، در خور ستایش و تقدیر به شمار میآید.
۵.کلاس فلسفه، کلاس بحث است
کلاس فلسفه، کلاسی نیست که مدرس، متکلّم وحده باشد و دیگران شنونده صرف. باید دیالوگها و محاورات افلاطونی را به صورت زنده در کلاسی اجرا کرد و دانشجویان را در بحث شریک کرد. گرچه این امر باعث میشود تا به علت محدود بودن واحدهای دانشگاهی و ساعات تدریس، دانشجو در طول ترم، تنها به چند بحث فلسفی مسلط شود و حیطه مطالعات وی محدود شود، اما میتوان این مشکل را نیز به چند روش برطرف کرد. یک راهحل آن است که کلاسهای فلسفه به دو دسته نظری و عملی تقسیم شوند و در کلاسهای عملی، به بحث جدی درخصوص چند مسئله فلسفی پرداخته شود.
۶. در مورد مسائل، فکر کنید
لازم است تا علاوه بر افزایش محفوظات دانشجویان، آنها را به تعمق فراخواند. چنانکه گفته شد، کلاس فلسفه، کلاس بحث است؛ اما نه بحثی که هدف از آن پیروز شدن و آفرین شنیدن است، بلکه بحثی که با تعمق گام به گام همراه است.
۷. سخنان خود را در کمترین عبارات و به صورت گویا
و صریح بیان کنید
گرچه صریح بودن، گاه انسان را وسوسه میکند تا از واژههای متعارف فاصله بگیرد و اظهارنظرهای تندی در قبال یک نظریه بیان کند اما از اهمیت این امر، در عرصه فلسفه و بحث، چیزی نمیکاهد. اگر در کلاسهای دکتر دینانی شرکت کرده باشید، میبینید که از واژههایی استفاده میکند که با صراحت تمام انسان را مستقیما به قلب مطلب هدایت میکند. یکی از وظایف استاد این است که نگذارد بحث از مسیر اصلی خود خارج شود و به بیراهه برود؛ بنابراین باید در وقت صرفهجویی کرد و از حاشیهپردازی خودداری کرد.
۸. به لوازم سخنانتان توجه داشته باشید
هرچه میگوییم، لوازمی به همراه دارد. نمیتوان سخنی بر زبان آورد و نسبت به لوازم آن سخن بیتوجه بود. اندیشههای فلسفی چونان تار و پودهایی درهم تنیدهاند، به نحوی که اگر یکی از آنها را بکشیم، چندین مسئله دیگر نیز به همراه آن خواهد آمد. گاه برخی اندیشمندان، ازآنجاکه متوجه لوازم یک نظریه بودهاند، از ابتدا جلوی سرمنشأ را گرفتهاند و آن نظریه را ابراز نکرده یا آن را رد کردهاند و در مقابل آن موضع گرفتهاند. توجه داشتن به لوازم یک مطلب، یکی از مهمترین نکاتی است که باید در مباحث فلسفی به آن توجه داشت.
۹. خود را ملزم به استفاده از اصطلاحات فلسفی نکنید!
در بسیاری از موارد، لفظ، حجاب معنی است و فرد بدون آنکه به درستی، معنای آنچه را میگوید بداند، در پشت سر اصطلاحات سنگر میگیرد و به دفاع میپردازد، درحالیکه اگر از وی خواسته شود تا با زبانی عامیانه مراد خود را بیان کند، قادر به انجام چنین کاری نخواهد بود. این به آن دلیل است که بسیاری از افراد، بدون اندیشیدن و تعمق در معانی، به حفظکردن اصطلاحات روی آوردهاند و دیگر اصطلاحات برای آنها، بیانگر معانی نیست، بلکه عین معناست و لاجرم بدون استفاده از اصطلاحات، قادر به بیان مراد خود نیستند. به قول دکتر دینانی، خیلیها اصطلاحات زیادی حفظ کردهاند اما درک صحیحی از آنها ندارند.
۱۰. بهسرعت مبهوت نظرات جدید نشوید!
در فلسفه اگرچه دستهبندیهای نو ارائه میشود، اما باوجوداین، کمتر سخن نویی میتوان یافت. چنان که دکتر دینانی گفته است: همه فلسفهها به یک جا برمیگردند، منتها شکلهای متفاوت دارند. در این مطلب نباید دچار افراط و تفریط شد. افراط در آن، ما را به آنجا میرساند که نظر هیچ فیلسوف جدیدی را نمیپذیریم و آن را صرفا تکرار سخن گذشتگان به شمار میآوریم. اما تفریط در این اصل آن است که خود را یک سره در این میان از یاد ببریم و مسحور و مقهور سخنان افراد شویم. در این صورت هیچ گاه جرات ابراز عقیده و سخن گفتن نخواهیم داشت. باید میان این دو مرحله از افراط و تفریط حرکت کرد تا نه مقهور سخنان دیگران باشیم و گمان کنیم که آنها افرادی فوق بشری بودهاند که به چین نظریاتی دست یافتهاند و درنتیجه خود را بهطور کامل در مقابل آنها خلع سلاح کنیم و نه از آن طرف، قدر سخنان آنان را ندانیم و به ارزش افکارشان توجه نداشته باشیم. این امر خصوصا در مواجهه با نظرات فلسفه مغرب زمین حائزاهمیت است. چرا هنگامی که امثال سهروردی و دکارت هر دو جسم را همان «مقدار» میدانند، دانشجویان باید این سخن را از نظرات دکارت تلقی کنند و سالها بعد، اگر با سهروردی آشنا شدند نظر او را هم مشابه دکارت بدانند. درصورتیکه در حقیقت، این سخن دکارت غربی است که مشابه سخن سهروردی ماست! شاید در اینجا شائبه ملیتگرایی یا سنتگرایی به ذهن برسد اما ابراز این مطلب، تنها به معنای قطع نکردن ریشههای هویتی و فکری ماست تا به موجودی بیریشه و بیهویت که در سراسر عمر خود مبهوت «ایسمها» است، بدل نگردیم.
۱۱. مسائل را تحلیل کنید
یکی از کلیدیترین و متداولترین روشهای دکتر دینانی، این است که رابطه میان دو مفهوم را مورد بحث و ارزیابی قرار میدهد. در یکی از این روشهای تحلیل، معمولا شنیده میشود که میگویند: آیا الف ناشی از ب است و یا آنکه ب از الف پدید آمده است؟ به عنوان مثال، در بررسی رابطه ایمان و عقل میپرسد: آیا باید به عقل ایمان آورد یا آنکه به ایمان نگاه عقلانی داشت؟ یا در جای دیگر میپرسد: آیا میاندیشم پس هستم یا آنکه هستم، پس میاندیشم؟
۱۲. ارزش فیلسوفان را بدانیم
افکار هریک از فلاسفه از جهتی خاص دارای اهمیت است.
۱۳. معیار حقیقی، تنها عقل است
در کلاس فلسفه و شاید در تمام زندگی، معیار حقیقی، عقل است. در کلاس فلسفه جایی برای مشهورات و مقبولات و نظایر آنها وجود ندارد. بدین دلیل است که استاد، در کلاسهای خود، گاه به این سخن غزالی اشاره میکند که گفته است: پس اگر درحالیکه میدانم ۱۰ بیشتر از سه است، کسی به من بگوید: نه، بلکه سه بیشتر از ۱۰ است و بگوید که دلیل من این است که این عصا را اژدها خواهم کرد و این کار را انجام دهد و این امر را به چشم خود مشاهده کنم، هرگز به سبب این امر در معرفت اولیه خود از اینکه ۱۰ بیشتر از سه است شک نخواهم کرد و تنها از قدرت او بر نحوه تبدیل عصا به اژدها، تعجب خواهم کرد! اما در آنچه دانستهام، شک نخواهم کرد.
در فلسفه، جایی برای عرفانزدگی و دکانداران مریدپرور وجود ندارد. فیلسوف، مرید عقل است و سخنان خود را به پیشگاه او عرضه میکند و در این امر هیچ روش دیگری را برنمیتابد؛ البته این سخن به معنای مخالفت با عرفان حقیقی نیست، چراکه عرفان حقیقی نیز امری عقلانی است، بلکه مراد، مبارزه با خرافات و خوابنما شدن و سوءاستفاده از احساسات مردم است.
کسانی که سخنی را میپذیرند تنها بهدلیل آنکه فلان کس گفته است یا حتی فلسفه میخواند، زیرا فلان بزرگ، که به او علاقه دارند، فلسفه را دوست دارد! این افراد مسافران حقیقی این قطار نیستند و دیر یا زود از آن پیاده خواهند شد؛ بنابراین، در کلاس فلسفه، تنها معیار، عقل است.
فلسفه چیست و
به چه درد میخورد؟
نخستین بار سقراط واژه فلسفه به معنای «دوستدار دانایی» را به کار برد؛ بهطوریکه وقتی از او پرسیدند: «آیا تو فردی خِرَدمند هستی؟» وی پاسخ داد: «نه، اما خِرَددوست (Philosopher) هستم.» بنابراین واژه فیلسوف یعنی شخصی که دوستدار دانایی است و از این جهت مشخص میشود که فلسفه، دانشی است که با آگاهی و دانایی سروکار دارد؛ همانطور که کانت هم درباره چیستی فلسفه میگوید: «فلسفه آموزش اندیشیدن است، نه آموزش اندیشهها.»
به قول غلامحسین ابراهیمیدینانی، فیلسوف معاصر ایران که به واسطه روان و ساده صحبت کردن طرفداران بسیاری در میان مردم عادی هم دارد، فلسفه، عالم را تغییر نمیدهد اما رویت و نگاه شما را به جهان تغییر میدهد. فلسفه عالم را تغییر نمیدهد، بلکه نگاه عادتزده شما را تغییر میدهد تا بتوانید، تغییر عالم را ببینید و بفهمید. نظرسازی میکند.
یکبار از مرحوم کریم مجتهدی پرسیده بودند که فلسفه به چه دردی میخورد؟ ایشان گفته بود: باید توجه داشت که فلسفه به هیچ دردی نمی خورد ولی تعیین درد و مسأله، با فلسفه است. این تشخیص درد است که آینده را می سازد.
نظر شما