آگاه: بسیاری از هزینههایی که ما در طول سه دهه گذشته پرداختهایم، در راه دستیابی و ساختن این ساختار بینظیر و پویا بوده است. بدیهی است که هر جامعه و مکتب فکری بر پایه یک سلسله علوم و دانشها و با معیارهای معرفتی خاصی شکل میگیرد و با لحاظ کردن آنهاست که ساختار نظری آن قوام مییابد. لازمه ساختن یک جامعه اسلامی به معنای واقعی کلمه نیز این است که علوم و دانشها در آن نسبتی با اسلام داشته باشند و مبانی آن در ذهن اندیشمندان غیرمسلمان که در یک جامعه غیردینی زندگی میکنند، ساخته و پرداخته نشده باشد.
این امر نیز با همت حوزه و دانشگاه اتفاق میافتد. اولین سطحی که بهطور جدی باید روی آن کار شود، این است که حوزه و دانشگاه باید به این باور برسند که هدفی واحد و مشترک دارند؛ یعنی ساختن یک جامعه نمونه و آرمانی اسلامی که برای همه مردم دنیا به الگویی بیبدیل تبدیل شود. همان مسئلهای که رهبر انقلاب نیز در سالهای گذشته به آن اشاره کردند:
«وحدت حوزه و دانشگاه، یعنی وحدت در هدف. هدف این است که همه بهسمت ایجاد یک جامعه اسلامی پیشرفته مستقل، جامعه امام(ره)، جامعه پیشاهنگ، جامعه الگو، ملت شاهد -ملتی که مردم با نگاه به او جرأت پیدا کنند تا تحول را در ذهن خودشان بگذرانند و در علمشان پیاده کنند- حرکت کنند. در راه ایجاد چنین کشور، جامعه و ملتی، علاجی جز این نیست که دانشجو و طلبه، حوزه و دانشگاه، روحانی و روشنفکر تحصیلکرده، در کنار هم، دوش به دوش هم و با هم، به سمت یک هدف حرکت کنند؛ بدون این نمیشود...» (سخنرانی در جمع کثیری از دانشگاهیان و طلاب حوزه علمیه قم ۲۹/۹/۱۳۶۸)
علاوهبر این جامعه، مصرفکننده کالاهای اندیشهای و فکری حوزه و دانشگاه است؛ زیرا هر دو نهاد، در مقام تربیت و تولید متخصص هستند. بنا به باور بسیاری از کارشناسان، از زمینههای اصلی پیشرفت جامعه ایرانی، پیوند واقعی نخبگان این دو عرصه است که هم قابلیتها و ظرفیتهای ایشان را هویدا میسازد و هم اهداف حکومت اسلامی را برآورده میکند.
متاسفانه بعد از پیدایش دانشگاه در تاریخ معاصر کشور ما سعی شد این دو مرکز علمی هرچه بیشتر در مقابل هم قرار بگیرند. در طول سالهای بعد از آن نیز، بهتدریج دانشآموختگان در غرب یا دانشجویان فارغالتحصیل از دانشگاههای مبتنی بر تفکر غربی، زمام امور جامعه را به دست گرفته و عهدهدار مسئولیتهای کلیدی میشدند. این افراد بهدلیل تربیت یافتن در نظام آموزشی غربی و ضددینی، هیچ دغدغهای نسبتبه اصالتهای مذهبی و سنتی نداشتند.
این روند بهنوعی ساختار اداری و قانونی کشور را نیز تحتتاثیر قرار داده بود؛ به این معنا که قوانین و شیوههای اجرایی نیز تقلید از غرب و با فرهنگ ملی و مذهبی ما بیگانه بود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، علیرغم تحولات عظیمی که در عرصههای مختلف رخ داد اما هنوز برخی از تبعات این ساختارهای تقلیدی در درون کشور احساس میشود؛ لذا پیوند حوزه و دانشگاه در راستای بازتولید و عرضه تئوریهای بومی در برخی از این زمینهها بسیار مهم و حیاتی است. درواقع، یکی از جنبههای مهم تاثیر وحدت واقعی این دو نهاد بر سایر نهادهای اجتماعی، سیاسی، اداری و... این است که وقتی کارگزاران و مردم مطمئن باشند نظریه علمیای که قرار است مبنای تصمیمگیری و اجرا در آن سازمان مذکور و کشور قرار بگیرد، هم کارشناسی شده و هم مطابق با دستورات اسلام است، با آسودگیخاطر به آن عمل میکنند و میدانند که آنها را به مقصود واقعی خواهد رساند. از نظر واقعی و علمی هم، وقتی این روال صحیح طی شود، حاصل کار، مردم را به هدفی که میخواهند یعنی جامعه نمونه و پیشرفته اسلامی میرساند.
نباید از این نکته هم غفلت ورزید که بعد از انقلاب شاهد شکلگیری بعضی از جلوههای موفق این اتحاد بودهایم ولی این روند هماهنگ، سازمانیافته و مستمر نبوده است؛ برای مثال، در متون آموزشی دانشگاهی، تغییرات عمدهای ایجاد و باعث شد مبادله استاد و پژوهش بین دو نهاد، شکل عینی و جدی پیدا کند. در کنار آن، نهادهای آموزشیای در تهران و قم پدید آمد که تلفیقی از نظام آموزشی حوزه و دانشگاه محسوب شده و توانست دانشآموختگان موفقی نیز تربیت کند.
علاوهبر این، فعالیتهای پژوهشی بسیاری هم بین نخبگان حوزه و دانشگاه برای تولید علم بومی و اسلامی صورت گرفت اما همه این تلاشها براساس یک جریان هماهنگ، با قاعده و ضابطهمند که با یکدیگر مرتبط باشد، اتفاق نیفتاده و سیاستگذاری کلانی بر آن حاکم نبوده است.
همین مسئله موجب شد تا علیرغم فعالیتها و تلاشهای ارزشمندی که صورت گرفت، همه هدفهای موردنظر بهخوبی محقق نشود، هرچند که در بعضی از قسمتها شاهد رویشها و اتفاقات مبارکی بودهایم.
۲۲ آذر ۱۴۰۳ - ۰۰:۴۲
کد خبر: ۹٬۱۸۴
پیریزی و ساختن جامعه اسلامی به معنای واقعی کلمه، بهشکلی که الگوی مناسبی برای دنیای امروز ارائه دهد، یکی از آرمانهای اساسی انقلاب اسلامی است.
نظر شما