آگاه: گفتاری کمتر دیده شده از مرحوم دکتر عماد افروغ
حقیقت آن است که جهانبینیهای متدانیه و حتی متعادله و متوسطه قادر به فهم شهید و شهادت نیستند. این امر یک اخلاق متعالیه میطلبد؛ اخلاقی که در آن احسان، لطف و ایثار خوب جا افتاده باشد. ادیان در این زمینه این امر را درک میکنند؛ زیرا بالاترین فعل اخلاقی که در ادیان تعریف شده است همان فعل مبتنی بر ایثار، کرامت، انفاق و... است. جهانبینیهای مادی و جهانبینیهای حسی و محصور در دنیا قادر به فهم این قضیه نیستند. باید فهمی دقیق و درکی صحیح از این لایه قیام حضرت اباعبدالله را فهم کنیم و باید متوجه شویم که عالم لایهای رمزآلود دارد.
یک لایه سرشار از غیب و غیاب دارد. اتفاقا کسانی که با عرفان سروکار دارند معتقدند که جهان مادی هم سرشار از غیب است. امام(ره) در تفسیر سوره حمد میفرماید که جهان سر است، انسان سر است، طبیعت هم سر است، جسم هم غایب است. یک وجود حقیقی است و سطحی نیست، جهان را به جهان قابلمشاهده و بالفعل تقلیل میدهد. جهان لایههای زیرینی دارد. ما اول باید تکلیفمان را با جهانبینی شهادت روشن کنیم. این نگاهی غایتمدار است و نگاهی است مبتنیبر فلسفه تاریخ؛ تاریخ دارد به این سمت حرکت میکند. وقتی غایت تاریخ علیرغم همه جولانهایی که باطل میدهد بهسمت پیروزی حق حرکت میکند، یعنی پیروزی مکتب شهادت بر نگاههای محصور در ماده. این یک جهانبینی الهی است، یک جهانبینی خاص است که باید آن را فهم کنید.
دوم اینکه انقلاب اسلامی را هم بدون این نگاه نمیتوانیم فهم کنیم. بدون جایگاه شهادت و جهاد و اصطلاحات قدرت نرم نمیتوانیم آن را درک کنیم. امامحسین تجلی قدرت جهاد است. امام حسین(ع) وقتی میبیند که عده و عدهای ندارد دست به مهندسی مرگ خودش میزند و با جان خودش به جنگ باطل میرود؛ این خودش پیروزی خون بر شمشیر است. یکی از مظاهر نوین پیروزی خون بر شمشیر همین جهاد شهید حاجقاسم سلیمانی است؛ این را باید درک کنیم. کسی آن را میتواند درک کند که مقداری حسب فرمایش حضرت امیر(ع) را درک کرده باشد. حضرت میگوید: مردم دو دسته هستند؛ خود را میفروشند و برده میشوند، برخی خود را میخرند و آزاد میشوند. شهید سلیمانی کسی بود که خودش را خرید و آزاد شد؛ بنابراین بر همین لایه زیرین منطبق شد که آنها آسان نیست و باید مراحلی را طی کنید مانند مراحل عقلی و شهودی.
انقلاب اسلامی با این قضیه نسبتی دارد چه در گام اول آن و چه در گام دوم آن. به میزانی که به همین راه و همین مشق نزدیک میشویم به انقلاب اسلامی نزدیک شده و به میزانی که از آن فاصله میگیریم از انقلاب اسلامی دور میشویم. درواقعیت انطباق کاملی با سیاست جاری خود با این گفتمان نمیبینیم؛ چه در گام اول و چه در گام دوم این انطباق وجود ندارد. ما در گام اول به میزانی که این انطباق وجود داشت موفق بودیم و به میزانی که این انطباق وجود نداشت، شکست خوردیم. باید حواسمان باشد و گام دوم نیز براساس همین حرکت نرم رقم بخورد، نه براساس قدرت سخت. تمدن ما نیز باید نرم باشد؛ زیرا صرفا میشود توسعه سختافزار و وجهی صوری به ما تحویل میدهند و آن را تمدن اسلامی نام میگذارند. اینها همه وسیله هستند و هدف نیستند، هدف این است که جهانبینی مطابق با احسان، انفاق و لطف را شاهد باشیم.
اگر گام دوم به این سمت رفت که کسانی را بپروراند که بیش از آنکه خودشان را بفروشند خودشان را بخرند و آزاد شوند و خیلی راحت بتوانند حق خود را بگیرند، اگر جایی به آنها بیحرمتی شد بتوانند فریاد بزنند و بابت این فریاد هم نظام با آنها برخورد نکند بلکه آنها را تکریم نیز کند، در آن وقت میتوانیم بگوییم که انقلاب اسلامی محقق شده است. به میزانی که ما شاهد این نگاه باشیم، این نگاه یک مکتب و یک منظومه است؛ وجه سخت هم دارد. نظامی که میخواهد پیرو این مکتب باشد نمیتواند ضعیف بوده باید قوی باشد اما بداند که قدرت فقط قدرت سخت نیست، قدرت نرم هم هست. میتوانم بهصراحت بگویم که شهیدسلیمانی مظهر تمامنمای یک نگاه متعالیه، منظومهای و ریشهدار مطابق با فرهنگ شهادت در عصر حاضر است.
اگر میخواهیم یک قوه محرکه شتاببخشی را برای گام دوم تعریف کنیم باید شهیدسلیمانی پیدا کنیم و شهیدسلیمانی را فقط در لحظه شهادتش نبینیم؛ زیرا شهادت در لحظه اول یک منظومه است و یک منظومه جهانبینی از ارزشی، هنجاری و نمادین است. نباید فقط در آن لحظه دیده شود، بلکه برخی ممکن است این منظومه را داشته باشند ولی به درجه رفیع شهادت نائل نیایند و دلیل نمیشود که بگویم برخوردار از آن منظومه نبودهاند. باید ابتدا هستیشناسی سلیمانی را فهمید نگاهش به خدا، به جهان و به مردم را درک کرد. ایشان اخلاق وظیفهگرایانه متعالی داشته و باید برخوردش با کودکان، برخوردش با دیگران، اول سلام کردن و تواضعش، نوعدوستیاش را. شهیدسلیمانی را فقط در دفاع از مرزهایمان نبینیم، بلکه او را در مسئله سیل نیز ببینید که بر پایه نوعدوستی رفتار میکرد؛ زیرا هر جا که انسان گرفتار وجود دارد او کمک میکند.
بحث اصلی اخلاق مبتنی بر انفاق و ایثار بوده که بالاترین سطح از اخلاق را داراست. اصل طلایی اخلاق این است که آنچه برای دیگری نمیپسندی برای خود نیز نپسند، این عدالت است ولی اخلاق مبتنی بر انفاق این است که میگوید چیزی را برای دیگری بپسند که از خودت دریغ میداری وَ یُؤْثِرُونَ عَلی أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ. نفعی در آن داری ولی آن را به دیگری میدهی. ما باید شاهد بسط و نشر این اخلاق در جامعه اسلامی باشیم. چه گام اول باشد و چه در گام دوم والا بسیار چیزها در جمهوری اسلامی اتفاق میافتد که به انقلاب و گفتمان آن ربطی ندارد. در شورای انقلاب فرهنگی اعلام کردم که ایشان الگوی اخلاص و عمل شد چه از وجوه مختلف، چه از نوع نگاهش به انسان و جامعه، چه از نوع مواجهه با مردم که از روی کرامت و توجه به شأن انسانی ابعاد مختلفی که میتوان در ارتباط با آن سخن گفت. نکتهای که بنده اخیرا به آن دست یافتهام این است که ایشان حضرت علی(ع) و امامحسین(ع) را بهخوبی میشناختند. در جایی حضرت امیر(ع) میفرمایند که از هر چیز میترسید وارد آن شوید، مطمئنا شهیدسلیمانی هم زمانی میترسید اما وارد شده و ترس او ریخته است. در حادثه اخیر هم که به شهادت او انجامید ما هم ترسهایی در مصاف نظامی با آمریکا داشتیم. الحمدلله خود ترامپ این ترس را از ما دور کرد و زمینه را فراهم کرد که ما فهمیدیم آمریکا هم دور از دسترس نیست؛ هم شهادت در دسترس است و هم مصاف نظامی با آمریکا. پایگاه آنها را زدیم، درست و بهموقع هم این کار را انجام دادیم، این هیمنه کاذبی بود که بحمدالله فروریخت. واقعا جا دارد که از هر منظری شهید سلیمانی را بازتولید کنیم؛ از نظر انسجام و وحدت ملی و از منظر احیای هویت ملی گفتمان انقلاب اسلامی. باید از این قضیه رها شویم. فیالحال تاکنون آمدهایم. فقط روز شهادت ایشان را به نام روز جهانی مقاومت نامگذاری کردهایم، این کار کفایت نمیکند و حیف است. این اتفاقی که رخ داد در تاریخ انقلاب اسلامی و در تاریخ ایران یک هدیه الهی بود و نقطه عطفی است؛ البته همه اینها به یک طرف ولی داغی بر دل ما هست. من بارها گفتم که وجه تبریکی قضیه بر وجه تسلیت آن میچربد اما با خدای خودم وقتی خلوت میکنم این داغ مرا بسیار متاثر میکند.
۱۲ دی ۱۴۰۳ - ۲۳:۲۴
کد خبر: ۹٬۷۸۸
نظر شما