دکتر بهرام بیات، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه دفاع ملی است. او معتقد است شهید سلیمانی ازجمله انسان‌هایی است که از لحاظ شخصیت‌شناسی اجتماعی، به‌اصطلاح جزو «شخصیت‌های تام» یا «شخصیت‌های اجتماعی» محسوب می‌شوند. این نوع شخصیت‌ها به‌واسطه نگرش و نگاه خاص خود، رابطه‌ای منظم و متعادل میان خود و خدا، خود و نظام، خود و محیط و مهم‌تر از همه، خود و مردم ایجاد می‌کنند.

شخصیت‌ تام یک اسطوره

آگاه: اولین سوالی که از شما دارم این است که شهید سلیمانی چگونه، چه در زمان حیات و چه بعد از شهادتش، از سرمایه اجتماعی بالایی برخوردار بود؟ می‌خواهم بدانم علت این امر چیست و ریشه ماجرا کجاست؟
در زمینه شخصیت‌شناسی اجتماعی، ما معدود افرادی را داریم که به اصطلاح «شخصیت‌های تام» یا «شخصیت‌های اجتماعی» نامیده می‌شوند. این نوع شخصیت‌ها به‌واسطه نگرش و نگاه خاص خود، رابطه‌ای منظم و متعادل میان خود و خدا، خود و نظام، خود و محیط و مهم‌تر از همه، خود و مردم ایجاد می‌کنند. ویژگی اساسی این نوع شخصیت‌ها – که شهید حاج قاسم نیز از آن برخوردار بود – این است که مردم را فراتر از برچسب‌هایی که به آنها زده می‌شود، می‌بینند. برای چنین افرادی تفاوت‌ها اهمیتی ندارد؛ اینکه کسی باحجاب یا بدحجاب است، نمازخوان است یا نه، راست‌گراست یا چپ‌گرا، مؤمن است یا نیست، شیعه است یا سنی، یهودی است یا مسیحی. این افراد انسان‌ها را به‌عنوان انسان، فارغ از این تفاوت‌ها، می‌بینند. این نگاه باعث می‌شود چنین شخصیت‌هایی فی‌نفسه نوعی سرمایه اجتماعی باشند. اگر بخواهیم از منظر جامعه‌شناسی سرمایه اجتماعی را بررسی کنیم، می‌توان گفت که این مفهوم بر سه عنصر اصلی استوار است:
۱. آگاهی ۲. اعتماد (که بر مبنای آگاهی ایجاد می‌شود) ۳. مشارکت. شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی تمامی این عناصر را در شخصیت خود داشت.
موضوع منطقه یکی از مسائل کلیدی است که بسیاری از رؤسای جمهورها و دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی به آن توجه داشتند؛ برای مثال، دستگاه اطلاعاتی و امنیتی برخی کشورها ارتباطاتی با هم داشتند، درحالی‌که دولتمردان ما گاهی درگیر اختلافات داخلی بودند. برای نمونه، تصور کنید که ما در مصر سفارتخانه نداریم اما سرمایه اجتماعی حاج قاسم در مصر به‌عنوان یک شخصیت برجسته جهان اسلام بسیار قابل توجه بود. این سرمایه اجتماعی موجب شد که در غزه، با استحکام و تاثیرگذاری فوق‌العاده‌ای عمل کند.
در حوزه داخلی نیز نگاه حاج قاسم فراتر از برچسب‌ها و کلیشه‌های رایج بود. او مردم را بدون توجه به برچسب‌هایی که به آنها زده می‌شد، می‌دید. نگاه او این‌گونه بود که حتی دختری با ظاهری متفاوت یا فردی که ممکن است در نگاه دیگران «نقصی» داشته باشد، همچنان جزئی از جامعه او و حتی مانند فرزند او بود.
این نوع شخصیت‌ها بسیار محدود و انگشت‌شمارند. ویژگی برجسته آنها، آگاهی بالایی است که نسبت به محیط اطرافشان دارند. همان‌طور که پیش‌تر اشاره شد، حاج قاسم روابط خود با مردم را بدون برچسب‌زدن تعریف می‌کرد. همین نگاه، اعتماد عمومی نسبت به او را ایجاد کرد.
برای مثال، در اقلیم کردستان، زمانی که آن منطقه در آستانه شکست از داعش قرار داشت، اعتماد به حاج قاسم موجب شد که او به‌عنوان یک حامی جدی پذیرفته شود و نتیجه آن، همکاری و پیروزی در برابر دشمن بود. همین اعتماد در میان اهل تسنن و گروه‌های مختلف نیز دیده شد و نتیجه عملی آن، مشارکت جدی این گروه‌ها با حاج قاسم بود. این قرن نشان می‌دهد که یک مرد بزرگ با سرمایه اجتماعی عظیم می‌تواند تحولات منطقه‌ای و جهانی را رقم بزند.

شخصیت‌ تام یک اسطوره

اتفاقاتی نظیر تشییع پیکر حاج قاسم و آن جمعیت گسترده‌ای که از شهرهای مختلف گرد هم آمدند، چرا رخ داد؟ علت این گردهمایی‌های شگفت‌انگیز در این عصر مدرن چه بود؟
همان‌طور که پیش‌تر عرض کردم، حاج قاسم دارای سرمایه اجتماعی بود. سرمایه اجتماعی معمولا دارایی غیرملموسی است. این سرمایه، مانند یک ساختمان یا کارخانه نیست که بتوان آن را به‌صورت فیزیکی نشان داد و گفت: «این ساختمان من است، این زمین من است، یا این شرکت من است.» سرمایه اجتماعی حاج قاسم ماهیتی غیرملموس داشت. این سرمایه اجتماعی باعث شده بود که او فرهنگ ایثارگری، مقاومت و اتحاد را در میان مردم تقویت کند. این ویژگی‌ها به‌گونه‌ای در ناخودآگاه ذهنی تک‌تک افراد جامعه ثبت شده بود. به همین دلیل، نمی‌توان تنها به نگاه داخل ایران محدود شد؛  برای مثال، ارتش و شخصیت‌هایی مانند ارتشبد زاهدی را در نظر بگیرید. حالا با اینکه شاید دیدگاه یا موضعی متفاوت با حاج ‌قاسم داشتند، به‌نوعی تحت‌تاثیر سرمایه اجتماعی او قرار گرفتند. موارد متعددی وجود دارد که افرادی از آشوریان یا حتی فامیل‌هایی که در خارج از کشور زندگی می‌کردند و شاید ارتباط چندانی با نظام و انقلاب نداشتند، با شهادت حاج قاسم این سرمایه اجتماعی از ناخودآگاه ذهنی آنها بیرون آمد و تحولی در دیدگاه و رفتارشان ایجاد شد. با این حال، متاسفانه حادثه هواپیمای اوکراینی به‌نوعی مانند آب سردی بود که روی این شعله‌های پرشور ریخته شد و بخشی از آن تاثیر را کاهش داد. این اتفاق ناگوار رخ داد، اما حتی با این شرایط نیز شما مشاهده می‌کنید که تاثیرگذاری حاج قاسم همچنان ادامه دارد.
همان‌طور که مقام رهبری به‌درستی فرمودند: «شهید سلیمانی بسیار اثرگذارتر از قاسم سلیمانی است.» این جمله نشان‌دهنده بنیان‌های عمیق و اساسی سرمایه اجتماعی حاج قاسم است. یکی از ویژگی‌ها و شاخص‌های مهم سرمایه اجتماعی، شبکه ارتباطات و هسته‌های شکل‌گرفته در جامعه است. حاج قاسم این شبکه‌ها را نه‌تنها در منطقه، بلکه در سطح جهان ایجاد کرده بود. حتی بزرگان و استراتژیست‌های بین‌المللی نیز اذعان دارند که حاج قاسم شخصیتی با موقعیت و شرایط اجتماعی و فرهنگی ویژه بود.

اما برخی از روشنفکران و متفکران معاصر جامعه ما اصرار دارند که شخصیت شهید سلیمانی را از جریان نظام و انقلاب جدا کنند و سپس به تحلیل او بپردازند. این دیدگاه چگونه قابل تبیین است؟
برای پاسخ به این سوال باید گفت انقلاب اسلامی، به‌عنوان یک پدیده بزرگ تاریخی و اجتماعی، نه‌تنها قابل محدود شدن به نظام نیست، بلکه حتی نمی‌توان آن را به شخصیت‌هایی مانند حاج قاسم محدود کرد.  وقتی ما این‌گونه نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که افرادی با نگاه محدود و تنگ‌نظرانه – چه در جناح‌های مختلف مانند پایداری یا اصلاحات – به دلیل کوچکی فکر و دیدگاه خود، انقلاب اسلامی را به سطح و اندازه خودشان تقلیل می‌دهند. این افراد، صرف‌نظر از جناحشان، به‌جای رشد دادن انقلاب، سعی می‌کنند آن را به ابزاری برای نشان دادن خودشان تبدیل کنند. اما حاج قاسم شخصیتی در تراز انقلاب اسلامی بود. او هیچ‌گاه انقلاب را به این سطح‌ها تقلیل نداد. بسیاری از رفتارها و الگوهای هیجانی که به انقلابیون نسبت داده می‌شود، هیچ نسبتی با انقلاب، نظام، یا اسلام ندارد. 
اگر بخواهیم شخصیت‌های نظام را بررسی کنیم، حاج قاسم دقیقا شخصیت نظام است. اما ممکن است برخی اصرار داشته باشند بر موضوعاتی مثل فیلترینگ یا رفتارهای افراطی، که این خود نشان‌دهنده مشکل در نگاه آنهاست، نه در نظام یا حاج قاسم.  این نکته مهم است که حاج قاسم و نظام اسلامی از یکدیگر جداشدنی نیستند، اما افرادی که خود را به نظام چسبانده‌اند – مانند کاسبان تحریم‌ها یا تندروهایی که نظام و مردم از دست آنها رنج می‌برند – هیچ ارتباط واقعی با شخصیت حاج قاسم ندارند.

بازسازی هویتی جامعه توسط شخصیت‌ها و الگویی مانند شهید سلیمانی چگونه اتفاق می‌افتد؟
باید گفت اگر فقط به واقعیت وجودی حاج قاسم نگاه کنیم، درمی‌یابیم که او در برابر خداوند با عبادتی خالصانه حاضر می‌شد. حتی تندروترین افراد نیز نمی‌توانند به عمق خلوص و معنویت او نزدیک شوند. وقتی حاج قاسم به مردم، جامعه، و وطن نگاه می‌کرد، حتی ملی‌گراترین افراد نیز نمی‌توانستند به پای او برسند.
درست است؛ وقتی به هر موضعی نگاه می‌کنید، جامعیت شخصیت حاج قاسم به وضوح دیده می‌شود. اگر بتوانیم این شخصیت را فارغ از حب و بغض‌ها بازنمایی کنیم و تصویر دقیق و واقعی از او ارائه دهیم، در واقع موفق شده‌ایم بازنمایی هویتی او را در جامعه تقویت کنیم و از آن بهره بگیریم.

مولفه‌های مکتب شهید سلیمانی چگونه در نسل‌های جدید و جامعه نهادینه خواهد شد؟
 گاهی سوال می‌شود که برای تحقق این امر چه کاری باید انجام دهیم. من معتقدم که در مرحله اول، باید ببینیم چه کارهایی نباید انجام دهیم. باید مراقب باشیم که نسل جدید را با رفتارهای محدودنگر، هیجانی یا جناحی نسبت به مکتب حاج قاسم، نظام، انقلاب و شخصیت او دل‌زده نکنیم. این مسئله نیازمند تأمل و اصلاح رفتار است. وقتی گفته می‌شود برخی کارها را نباید انجام دهیم، ممکن است پرسیده شود: «پس چه کاری باید انجام دهیم؟» پاسخ این است که باید به نسل جدید همان‌گونه نگاه کنیم که حاج قاسم نگاه می‌کرد.رفتار ما نباید از سر تعصب یا تنگ‌نظری باشد. مثلا در ارتباط با کشورهایی مانند عربستان، نباید از رویکردهای محدودکننده استفاده کنیم. بلکه باید همان‌طور رفتار کنیم که حاج قاسم رفتار می‌کرد؛ متأسفانه برخی مسائل به دلایل مختلف طبقه‌بندی شده و امکان ذکر آنها وجود ندارد. اما اگر شخصیت‌شناسی حاج قاسم را به‌صورت واقع‌بینانه انجام دهیم – نه دور از واقعیت و نه غیرمنصفانه – و این نگاه را در مورد دیگر شخصیت‌های گمنام نیز به کار بگیریم، می‌توانیم در مواجهه با نسل جدید موفق عمل کنیم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.