آگاه: شاید بتوان گفت اولین بار تعبیر «ایران فرهنگی» را حکیم فردوسی در شاهنامه استفاده کرد و منظور از اینکه میگوییم استفاده کرده به معنای آوردن لفظ دقیق «ایران فرهنگی» نیست، بلکه به این معناست که فردوسی در این اثر سترگ، درباره پهنه جغرافیایی سخن میگوید که همان «ایران فرهنگی» است؛ پهنهای که شاید خیلی از ایرانیهای امروز ندانند که این مناطق روزگاری جزو ایران بوده است.
جغرافیای شاهنامه، پهنه ایران فرهنگی را نشان میدهد به این معنا که هر شهر و ولایتی که در شاهنامه از آن ذیل ایران نام برده شده تقریبا متعلق به ایرانیان بوده، مگر کشورها و ممالکی که به انیران (نا ایران) تعلق داشتهاند مثل چین، ماچین، هند، روم و روس و نیز موطن ترکان، تورانیان و تازیان. بنا بر این، شناخت این پهنه جغرافیایی در اصل، ایران بزرگ پیشین را نشان میدهد. برای «ایران فرهنگی» تعاریف متعدد و مختلفی وجود دارد اما محمد منصورنژاد، عضو هیات مدیره انجمن مطالعات صلح ایران و استاد دانشگاه در تعریف ایران فرهنگی گفته است: مراد از ایران فرهنگی، یعنی ارجاع به ایرانی که از عهد اسطورهای تا عهد ساسانی (حتی بخشهایی از آن در ایران پس از اسلام)، جغرافیای بسیار وسیعی را در میگرفت و به جهت حاکمیت طولانی ایرانیان بر این مناطق؛ رسوم، آیین، سنن، شعایر، هنجارها، ارزشهای مشترک فراوان در آنها یافت میشود و همگی با «زبان فارسی» نیز مأنوس و آشنایند، تجربههای مشترک دارند و به تاریخ مشترک باورمندند.برجستهترین آیینی که نشان از ایران فرهنگی دارد، «جشنِ نوروز» است که در آغازین روز سال شمسی تعداد قابلتوجهی از آدمیان، در کشورهای اطراف ایران امروز، همراه با ما دغدغه برگزاری این جشن با آداب و مناسکش را دارند. این مناسک به قدری جذاب و تاثیرگذار است که امروزه حتی در بسیاری از کشورهای جهان نیز افراد با سابقه ایرانیت، این جشن را با افتخار، پاس میدارند. اینکه در پایان یک دیدار رسمی، رییسجمهور دو کشور مستقل با یکدیگر به یک زبان مشترک مشاعره میکنند یعنی گستره فرهنگی ایران فقط محدود به مرزهای جغرافیایی نیست چون ایران فرهنگی با مرز بیگانه است.
اشتراکاتی که ایران فرهنگی را زنده نگه داشته است
«تاجیکستان» یکی از کشورهایی است که در گذشته جزو ایران بزرگ بوده است. این دو کشور تاریخ و تمدن مشترکی هستند که به دوران باستان بازمیگردد. تاجیکستان بخشی از خراسان بزرگ تاریخی بوده است و شهرهایی مانند سمرقند و بخارا، که امروز در ازبکستان و تاجیکستان قرار دارند، از مراکز مهم تمدن فارسی اسلامی به شمار میروند. این اشتراکات تاریخی باعث شده است که دو کشور در زمینههای باستانشناسی، مرمت آثار تاریخی و معرفی میراث فرهنگی مشترک همکاریهای گستردهای داشته باشند.
آیینها و جشنهای مشترک، یکی دیگر از عوامل تقویت پیوندهای فرهنگی میان ایران و تاجیکستان است. همانطور که اشاره شد نوروز، بهعنوان مهمترین جشن مشترک، هر ساله در هر دو کشور با شکوه خاصی برگزار میشود. این جشن نمادی از فرهنگ مشترک و فرصتی برای نمایش هنر، موسیقی و آداب و رسوم دو کشور است. علاوه بر نوروز، آیینهایی مانند میلاد پیامبر اسلام (ص) و عید قربان نیز در هر دو کشور با اشتراکات فرهنگی زیادی برگزار میشوند. هنر و موسیقی نیز از دیگر حوزههایی است که اشتراکات فرهنگی ایران و تاجیکستان را بهخوبی نشان میدهد. موسیقی سنتی دو کشور دارای شباهتهای زیادی است و سازهایی مانند دوتار، تنبور و دف در هر دو فرهنگ جایگاه ویژهای دارند. برگزاری کنسرتهای مشترک، کارگاههای آموزشی و جشنوارههای موسیقی، از جمله اقداماتی است که در راستای تقویت این اشتراکات میتوان انجام داد. تاجیکستان در طول تاریخ یکی از مراکز مهم در شکلگیری و گسترش شعر و ادب فارسی بهویژه در دوره سامانیان و زادگاه شاعرانی چون رودکی (پدر شعر فارسی) بوده است؛ اینکه پیکر این شاعر پارسیزبان در خاک تاجیکستان آرام گرفته نمادی از این پیوند فرهنگی است.
ایران فرهنگی با ایران سیاسی فرق دارد
ایران فرهنگی الزاما تطابقی با ایران سیاسی ندارد. گرچه در برهههایی تطابق پیدا میکند ایران فرهنگی قلمرو جغرافیایی گستردهتری از ایران سیاسی را در بر میگیرد؛ مثلا در شمالشرق چین و در استان خویی نزدیکیهای اقیانوس آرام هنوز هم عنصر ایرانیت یعنی فرهنگ و آداب و رسوم و جهانبینی ایرانی و زبان فارسی گسترش دارد.از سمت غرب این قلمرو تا بالکان میرسد. حتی همین حالا در مجارستان محلهها و مهاجران ایرانیتبار داریم و دو روستا، ایرانیتبار و یزدیالاصل هستند. در جنوب روسیه امروزی جمهوری اوستیا اساسا ایرانیتبار هستند. فرهنگ قفقاز شمالی و قفقاز جنوبی (بهرغم تفاوتهای زبانی و مذهبی) بهشدت از فرهنگ ایرانی تأثیر پذیرفته است. حتی تا دریای آدریاتیک رگههایی از فرهنگ ایرانی ساری و جاری است. بخشی از کرواتها یعنی مردمان کرواسی خود را ایرانیتبار میدانند، نه اسلاو. گرچه این مناطق هیچگاه به لحاظ جغرافیای سیاسی جزء ایران نبود همیشه عناصر قوی فرهنگ ایرانی در آنها حضور داشته است. پس ایران فرهنگی را باید از ایران سیاسی جدا کنیم و توجه داشته باشیم بخشهایی از ایران فرهنگی، در دورههایی بخشی از قلمرو ایران سیاسی بوده است. این از ویژگیهای سرزمینی ایران است که میتوان ادعا کرد شاکله اصلی مرزهای آن حفظ شده است.
گودرز رشتیانی، عضو هیاتعلمی گروه تاریخ دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در نشستی با موضوع ایران فرهنگی بیان کرده است: ایران فرهنگی، یک هسته اصلی و سخت مرکزی دارد که علاوهبر ایران سیاسی امروز بخشهایی از آسیای مرکزی، افغانستان، قفقاز و جنوب روسیه و بخشهایی از پاکستان امروزی و شمال عراق امروزی را شامل میشود که خوشبختانه بخش بیشتر آن در چارچوب ایران امروزی حفظ شده است. یک حاشیه فرهنگی هم دارد که شمال چین، بخشهایی از قرقیزستان امروز (فرغانه) و ازبکستان و شمال هند و آسیای صغیر تا بالکان را دربرمیگیرد که میتوان ایران فرهنگی به آن اطلاق کرد. میتوان چنین گفت اگرچه همزمان با شکلگیری دولت صفویه، بخشی از آسیای مرکزی به زیر یوغ شیبانیان ازبک درآمد و در اثر جنگهای ایران و روسیه، بخشهایی از قفقاز از دست رفت و در دوره قاجار هرات هم از کف برفت اما عمده هسته اصلی ایرانشهر در قالب و چارچوب ایران کنونی حفظ شده است.
چرا آشنایی با ایران فرهنگی مهم است؟
۱. کمترین کارکردش آن است که در ایران فرهنگی نگاه به کشورهای دوست، با «رویکرد فرهنگی» است و توجه با این رویکرد، برخلاف نگاههای امنیتی و نظامی در منطقه، حساسیتبرانگیز نیست.
۲. طرح و گسترش گفتمان ایران فرهنگی، سبب گسترش دوستیها و بسط داد و ستد فرهنگی ایران با بسیاری از کشورها شده و این رویه زمینه ساز گسترش همکاری مطلوب در سایر حیطه هاست (مبادلات اقتصادی، مناسبات سیاسی و....). برآیند این مناسبات کم شدن خطر برای خود و تقویت معاهدات و مناسبات چند بُعدی با همسایگان است؛
۳. یادآوری آیینها و مناسک ایران قدیم، به نوعی تایید ضمنی «محوریت و مرکزیت ایران» در میان کشورهای همسایه را نیز با خود به همراه دارد. در این صورت در صورت تدبیر درست ایران میتواند متناسب با سیاستهای خود بر مناطق همجوار تاثیر مثبت وسازنده بگذارد. ایران، به جای سیاست خارجی منفعل، فعالانه در «مناطق ژئوپلتیک و ژئواستراتژیکش» ظاهر شود.
۴. توجه به ایران فرهنگی بازگشت به همسایگان و همراهان طبیعی و نزیک است و تصحیح سیاست خارجی که مصنوعی است و به مناطق دور نظر داشته و مسئلهساز است.
۵. توجه به ایران فرهنگی سازگار با آخرین نظریههای روابط بینالملل و نظریههای رشته مسائل منطقهای است که امنیت، هویت، قدرت و... کشورها را به عناصر معنایی از جنس فرهنگ، تاریخ، خاطرات مشترک، هنجارها و ارزشها گره میزنند. بیجهت نیست که در سالهای اخیر، برخی کشورهای همسایه درصدد تحریف تاریخ و جعل پیشینه برای خویشاند، تا برای خویش هویتی دست و پا کنند!
۶. توجه به ایران فرهنگی نوعی تذکر برای مقامات فعلی ایران است تا از تنگنظری بیرون آیند و به جای مقابله با تاریخ ارزشمندمان، بدانند که بر چه کشور تاریخی و چه پیشینه بسیار ارزشمند تکیه زدهاند و تنبه داشته باشند که آن سرمایهها، ذخایر و مواریث بینظیر، ثروتهای عظیمی هستند که با اتکا به آنها میتوان با افتخارتر، جذابتر، مقتدرتر و سربلندتر در منطقه و جهان ظاهر شد، بدون اینکه واگرایی و حساسیتی ایجاد کرد.
نظر شما