آگاه: پس از آن، تاثیرگذاری آمریکا بر ساختارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران، همراه با دخالتهای مستقیم در امور داخلی کشور، نارضایتی بیشازپیش مردم را برانگیخت؛ مردمی که تجربهای تلخ و گزنده از دخالت قدرتهای خارجی و ضعف حکومتهای داخلی داشتند.
درنهایت، انقلاب اسلامی ایران فرصتی شد برای تلافی تمام تحقیرهای تاریخی که بر مردمی بزرگ تحمیل شده بود؛ نقطهای که در آن، دست اجانب از وطن قطع و روابط ایران و آمریکا متوقف شد.
ضربه مردمی انقلاب ایران به ابرقدرتی استکباری و کنار گذاشتهشدن آمریکا از زیباترین و استراتژیکترین سرزمین خاورمیانه، انگیزهای شد برای برنامهریزیهای گستردهتر درراستای تهدید، تطمیع و توطئه علیه مردم ایران، با هدف بازیابی جایگاه منطقهای و بازپسگیری منافع ازدسترفته آمریکا.
یکی از راهکارها در میانه تهدید و تطمیع، مذاکره بود که در دهههای مختلف بهگونهای محل بحث و نظر قرار گرفت، چه در موضوعات ایران و چه در مسائل منطقهای، که برخی مذاکرات بهصورت مستقیم و برخی دیگر با واسطه انجام شد.
امروز، اما پس از این روند تاریخی و با رویکارآمدن ترامپ در کاخ سفید برای بار دوم و اتخاذ مواضعی که بهظاهر متناقض اما در باطن منسجم و الگوسازیشده هستند، اختلافنظرها درخصوص لزوم مذاکره یا عدم آن و اینکه کدام گزینه بهصلاح کشور و ملت است، مورد توجه قرار گرفته است.
باید توجه داشت آنچه تاکنون از مواضع گروههای متفاوت در ایران بیان شده مخالفتی برای مذاکره شرافتمندانه در عرصههای مختلف و در شرایط مناسب، با افراد مناسب و با امیدی واقعبینانه و تضمینشده برای رسیدن به اهداف وجود ندارد. اما مسئله حاضر تشخیص صلاح یا عدم صلاح مذاکره با آمریکای فعلی با شرایط فعلی ایران اسلامی است.
که در یک نگاه اجمالی، میتوان دلایل جریانهای موجود را بهاینترتیب تبیین کرد:
دلایل موافقان مذاکره:
مدافعان مذاکره در چند حوزه دلایل اصلی خود را مطرح میکنند. در حوزه اقتصادی، بر لزوم رفع تحریمها باتوجهبه فشارهای اقتصادی بر جامعه ایرانی، تسهیل تجارت و سرمایهگذاری خارجی برای تحقق رشد اقتصادیِ مبتنی بر اسناد بالادستی، ثبات بازار ارز و کنترل تورم -که هم اثر روانی و هم تاثیر واقعی مستقیم بر زندگی مردم دارد- تاکید میکنند.
دستهای دیگر از دلایل موافقان، به حوزه امنیت مربوط میشود. آنها بر این باورند که در دورههای تنش، احتمال درگیری نظامی افزایش مییابد و مذاکره میتواند از وقوع چنین برخوردی جلوگیری کند. همچنین، نقش دیپلماسی در کاهش تهدیدات و افزایش امنیت عمومی و اجتماعی حائزاهمیت است. افزونبراین، مذاکره با آمریکا میتواند توان تعامل ایران را در مواجهه با سایر بازیگران منطقهای، همچون روسیه و چین، تقویت کند و زمینه را برای ایجاد موازنه راهبردی در سیاست خارجی فراهم سازد.
همچنین، بخشی از موافقان مذاکره بر این باورند که تجربه کشورهایی مانند کره و مالزی، که با وجود مقاومت اولیه، درنهایت رویکرد مذاکره را انتخاب کردند، نشان میدهد که میتوان از این ابزار برای تعدیل فشارهای سیاسی، اقتصادی و نظامی آمریکا و همچنین برآورده کردن بخشی از مطالبات اجتماعی مردم بهره برد. بهویژه، در صورت بروز نشانههای موفقیت، میتوان به کاهش تنشهای منطقهای و بهبود روابط ایران و غرب نیز امیدوار بود. درنهایت، از نگاه این گروه، مذاکره رویکردی سودمند در حوزه اقتصاد، امنیت، مسائل اجتماعی داخلی و سیاست بینالملل خواهد بود.
دلایل مخالفان مذاکره:
اما مخالفان مذاکره در حوزه اقتصاد بر این باورند که آزموده را آزمودن خطاست. آنها مذاکره برای رفع مشکلات را یک خطای راهبردی و مسیری ناپایدار میدانند. آنان با اشاره به ظرفیتهای ایجادشده پس از برجام، معتقدند که آمریکا همواره خلف وعده کرده و با سنگاندازی، مانع تحقق اهداف سرمایهگذاری و اقتصادی توافقات شده و خواهد شد. همچنین، بسیاری از مشکلات ارزی و بیثباتی آن را ناشی از سوءمدیریت و استفاده نادرست از منابع ارزی میدانند و دستکم بخشی از این مشکلات را به عملکرد برخی بنگاههای داخلی نسبت میدهند. این گروه، تکیه بر توان داخلی و عملیاتیسازی اقتصاد مقاومتی را مسیر پایدار و مطمئن برای رسیدن به نتیجه مطلوب میدانند.
اما در حوزه امنیت، مخالفان مذاکره معتقدند که آنچه موجب بازدارندگی در برابر جنگ میشود، نه مذاکره، بلکه محاسبات دشمن درخصوص هزینههای سنگین جنگ و عدم دستیابی به اهدافش است و این قدرت دفاعی، آفندی و پدافندی ایران است که این محاسبه را شکل میدهد. افزونبراین، تجربه نشان داده است که مذاکرات و دادن امتیاز، تنها توقعات آمریکا را افزایش میدهد و در صورت عدم تمکین بر دشمنی آنها میافزاید.
فارغ از این مباحث، مخالفان مذاکره بر این باورند که اصل مذاکره با آمریکا، در بطن خود، متحدان استراتژیک ایران را از ایران دور میسازد و بازیگران غربی و منطقهای را در بهرهبرداری از این شکاف، گستاختر میکند.
آنان معتقدند که ایران در نگاه آمریکا، با رویکرد استقلالطلبانهاش، یک دشمن استراتژیک محسوب میشود؛ ازاینرو، درصورتیکه آمریکا نتواند ایران را نابود کند، مذاکره را بهعنوان ابزاری برای مهار آن به کار خواهد گرفت و درهرصورت، منافع رقبای منطقهای برای آمریکا بیش از ایرانِ پس از انقلاب است و طبیعتا همواره از آنان برای مقابله با ایران حمایت خواهد کرد.
درنهایت، مخالفان مذاکره در شرایط فعلی با استناد به تجارب تاریخی که بر لزوم بیاعتمادی به آمریکا تاکید دارد -بهویژه در دوره دوم ترامپ- بر این باورند که تکیه بر توان داخلی و انجام اصلاحات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در داخل، میتواند تابآوری مردم را در برابر فشارهای دشمنان تقویت کند. در همین راستا، مفهوم مقاومت و دیپلماسی عزتمندانه، هوشمندانه و شرافتمندانه باید در ادبیات سیاسی و اجتماعی ایرانِ نوین بهعنوان یک آگاهی عمومی نهادینه شود؛ چراکه این، تنها راه پیروزی است. بهترین روش برای تصمیمگیری در موضوع حاضر را مقام رهبری در جمع فرماندهان نظامی بیان کردهاند و آن تجربه است. آری! تجربه.
واقعیت آن است که رجوع به تجربه و تاریخ روابط ایران و آمریکا، گزارههایی همچون بدعهدی، عدم اعتماد، زیادهخواهی، توطئهگری، دشمنی منطقهای و جهانی و خوی استکباری را فراروی ما قرار میدهد. این گزارههایی که برخی از آنها جایگاه و نقشی اساسی در هر مذاکره دارند و بدون رفع آنها، هر مذاکرهای غیرعقلانی و غیرشرافتمندانه خواهد بود.
و البته که به نظر نمیرسد سردمداران آمریکا رویکردی دیگر اتخاذ کرده باشد. اما از سوی دیگر، باید توجه داشت که بیمبالاتی در ایجاد فضای تنشزا، بدون درنظرگرفتن تبعات آن بر اقشار مختلف جامعه و نگاهی سادهانگارانه و سطحی به مسئله تحریم و سادهسازی مشکلات اقتصادی راهی بیسرانجام خواهد بود که جز کجی و کاستی، حاصلی نخواهد داشت. و اما ما مردم باید باور کنیم که ما وارث تاریخیِ زخمهایی از دشمنیها، طمعورزیها و کینهتوزیهای استعمار در کنار ضعف حکومتهای پیشین هستیم و باید با هدف عبور از تبعات آن و حفظ استقلال و آزادی و جمهوریت، نسلهایی از خود، بصیرت، ازخودگذشتگی و صبوری نشان دهند برای تحقق ایرانی متعالی، سربلند و قوی.
نظر شما