۲۷ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۰:۰۷
کد خبر: ۱۰٬۸۵۴

مذاکره در سنجه‌ عزت، حکمت و مصلحت

محمد مختاری ـ آگاه مسائل سیاسی

زمزمه‌های مذاکره با آمریکا ازسوی برخی در حالی به گوش می‌رسد که طرح مجدد آن با عنایت به سوابق متعدد این کشور در خروج یکجانبه از معاهدات بین‌المللی، ازجمله برجام، به‌شدت محل تامل است. این یادداشت، با رویکردی تحلیلی و با استناد به سه اصل عزت، حکمت و مصلحت، به بررسی مذاکره مجدد با آمریکا و پیامدهای آن از دیدگاه عقل و تجربه می‌پردازد.

آگاه: آیا مذاکره مجدد می‌تواند منافع ملی ایران را تامین کند؟
آیا می‌توان با تضمین‌های مختلف، از نتیجه‌بخشی مذاکره مجدد اطمینان حاصل کرد؟
نهادهای بین‌المللی در این میان چه نقشی می‌توانند ایفا کنند؟
مذاکره با طرفی که سابقه نقض عهد و خروج از توافقات بین‌المللی را دارد، بدون دریافت تضمینات کافی، نه‌تنها دستاوردی نخواهد داشت، بلکه می‌تواند به تضعیف جایگاه و اعتبار بین‌المللی کشور منجر شود. آیا می‌توان به کشوری که بارها تعهدات خود را زیر پا گذاشته است، اعتماد کرد؟ تکرار تجربه برجام، بدون اخذ تضمینات حقوقی و اجرایی به‌مثابه پذیرش یک معاهده غیرمعقول، تحمیل اراده یک کشور خارجی بر ایران و مغایر با اصل عزت است.
حکمت، در عرصه سیاست خارجی، به معنای بهره‌گیری از تجارب گذشته و اتخاذ تصمیمات خردمندانه نسبت‌به آینده است. تجربه برجام به‌وضوح نشان داد که مذاکره با ایالات‌متحده به‌علت عدم اراده سیاسی و نبود تضمین پایبندی به تعهدات، نمی‌تواند به نتیجه مطلوب منجر شود. تکرار این تجربه، بدون تغییر شرایط و رویکردها، نه‌تنها مفید نخواهد بود، بلکه می‌تواند به اتلاف منابع و تهدید منافع ملی ایران بینجامد. آیا عقل سلیم حکم نمی‌کند که از تجربه‌های ناموفق درس بگیریم و از تکرار آنها پرهیز کنیم؟
برای نمونه، خروج یکجانبه آمریکا از برجام، که با نقض صریح اصول حقوق بین‌الملل همراه بود، نشان داد این کشور تا چه میزان می‌تواند به تعهدات خود بی‌اعتنا باشد. علاوه‌بر برجام، خروج آمریکا از پیمان آب‌وهوایی پاریس و پیمان منع موشک‌های هسته‌ای میان‌برد (INF) نیز ثابت کرد که این کشور به‌راحتی می‌تواند از توافقات بین‌المللی خارج شود؛ بنابراین تجربه حکم می‌کند که نمی‌توان به تعهدات آمریکا اعتماد کرد و لازم است که در هرگونه مذاکره‌ای، تضمینات کافی و معتبر اخذ شود که دررابطه‌با این موضوع نیز در ادامه توضیحاتی ارائه خواهد شد.
مصلحت، به‌عنوان عالی‌ترین معیار در تصمیم‌گیری‌های سیاسی، ایجاب می‌کند که منافع برآیندی در کنار امنیت ملی همیشه در اولویت قرار گیرند. مذاکره با ایالات‌متحده، باتوجه‌به سابقه بدعهدی و سیاست‌های غیرقابل پیش‌بینی این کشور، منافع ملی را در معرض تهدید قرار دهد. آیا عقل اجازه می‌دهد منافع و مصالح مردم به سیاست‌های متغیر کشوری مثل آمریکا گره زده شود؟ به نظر می‌رسد تنها تقویت بنیه داخلی، توسعه روابط منطقه‌ای و بین‌المللی با کشورهای قابل اعتماد و تشکیل شراکت‌های متنوع راهبردی، می‌تواند منافع ما را به شکل پایدار و مطمئن‌ تامین کند، نه مذاکرات و معاهدات ناپایدار.
 یکی از موانع اصلی در مسیر مذاکره مجدد، عدم امکان تضمین پایبندی ایالات‌متحده به تعهدات خود است. تجربه برجام نشان داد که حتی پس از امضای یک توافق بین‌المللی در عالی‌ترین سطوح، این کشور می‌تواند به‌راحتی از آن خارج شود؛ بنابراین مذاکره با کشوری دارای سیاست‌های غیرقابل پیش‌بینی و رویکرد معاندانه در قبال ایران اقدامی غیرمنطقی و پرخطر است.
برای مثال، اعمال تحریم‌های متعدد اقتصادی و غیر اقتصادی علیه ایران، که با اهداف سیاسی صورت می‌گیرد، نه‌تنها حقوق بشر و اصول تجارت آزاد را نقض می‌کند، بلکه مانع از دسترسی مردم ایران به دارو و تجهیزات پزشکی نیز شده است. این امر، نشان می‌دهد که ایالات‌متحده، در راستای تامین منافع خود، به‌راحتی می‌تواند از هرگونه ابزاری حتی غیرانسانی، علیه سایر کشورها استفاده کند.
در اینجا لازم است اشاره شود که اساسا اخذ تضمین از آمریکا، باتوجه‌به ساختار سیاسی و سوابق بین‌المللی این کشور، امری ناشدنی است و عواملی نظیر سیاست خارجی ناپایدار، سابقه عدم پایبندی به تعهدات، نقش کنگره، سیاست‌های یکجانبه‌گرا و ضعف مکانیسم‌های بین‌المللی، همگی موانعی جدی برای این موضوع هستند. سیاست خارجی ایالات‌متحده، به‌شدت تحت‌تاثیر تغییر دولت‌ها و گرایش‌های سیاسی حاکم بر آنهاست؛ به‌عنوان مثال، دولت اوباما برجام را امضا کرد اما دولت ترامپ به‌راحتی از آن خارج شد؛ بنابراین، نمی‌توان به وعده‌های یک دولت خاص در مورد پایبندی به توافقات بین‌المللی اعتماد کرد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.