آگاه: اولین نکته قابل توجه، فضاسازی این سریال است. فیلمبرداری رابرت السویت یکی از نقاط قوت بزرگ این سریال است. انتخاب تصویر سیاه و سفید، در مسیر فضاسازی با تکنیکهای نوآر و رویکرد سایهروشن که در تاریخ هنر سینما تاثیرگذار است، به زیبایی تضادهای درونی و بیرونی شخصیتها را برجسته میکند. این انتخاب نهتنها به جذابیت بصری سریال میافزاید، بلکه به تعمیق داستان و پیچیدگیهای آن کمک میکند.
چشماندازهای ایتالیا، سواحل و فضاهای داخلی، همه مخاطب را در دنیای تام ریپلی و تغییرات روحی او فرو میبرد. با این حال، فیلمبرداری و انتخابهای بصری هرچند حیرتانگیز است، تنها بخش کوچکی از موفقیت یک سریال تلویزیونی هستند. در طول این هشت قسمت، ریتم سریال یکی از اصلیترین نقاط ضعف آن به شمار میآید. سریال به طرز قابلتوجهی کند است و فاصلهگذاریهای زمانی آن بهویژه در ابتدا، ممکن است بسیاری از مخاطبان را سردرگم و بیحوصله کند. این کندی در روایت ممکن است بهعنوان یک رویکرد هنری و کنترلی برای خلق فضای روانشناختی در نظر گرفته شود اما در عمل، گاهی باعث میشود که داستان بهکندی پیش برود و تماشاگر احساس کند که از تماشای سریال هیچ دستاوردی نداشته است. این سریال به جزییات شخصیتها و انگیزههایشان پرداخته است و در عینحال ساختار آن بیش از حد به این جزییات وابسته است؛ بهطوریکه دیگر جنبههای داستانی، مانند تعلیق و هیجان، تحتالشعاع قرار میگیرند.
در مقایسه با فیلمهای قبلی که از این رمان ساخته شدهاند، مانند فیلم آنتونی مینگلا در سال ۱۹۹۹ که به یکی از آثار کلاسیک تبدیل شد، سریال «ریپلی» با گسستگی در ریتم و توزیع داستان، بهسختی میتواند همان احساس هیجان و جذابیت را ایجاد کند. به نظر میرسد ژانر تریلر و جنایی در سریال «ریپلی» تا حدودی مهار شده و درحالیکه پیچیدگیهای شخصیتها قابل تحسین است، این پیچیدگیها باعث نمیشود تماشاگر با یک تجربه هیجانانگیز روبهرو شود. یکی از نکات مهم دیگر در نقد این سریال، ضعف در پرداخت به کاراکترهای فرعی است. داکوتا فنینگ در نقش مارج شروود، بهعنوان قطب اخلاقی داستان، برای نشان دادن تفاوتهای انسانی با شخصیت تام ریپلی انتخاب خوبی است اما بازی او به اندازه نقشهای پیچیدهتری مانند تام ریپلی، عمیق و برجسته نیست. از سوی دیگر، اندرو اسکات در نقش تام ریپلی، باوجود بازی درخشان خود، بهنوعی در سایه جذابیتهای بصری و فضاسازی سریال قرار میگیرد و نمیتواند آنطور که باید، توجه مخاطب را جلب کند.
او توانسته یک ریپلی سرد، بیرحم و کنترلشده را به نمایش بگذارد اما گاهی این پیچیدگیهای شخصیت با ریتم کند و نمایش جزئیات بیشازحد، به حالت یکنواخت و سرد تبدیل میشود. در کنار مشکلات ریتمی و ضعف در برخی نقشآفرینیها، موسیقی این سریال هم باوجود تاثیرگذاری در فضاهای تیره و روانشناختی داستان، گاهی بیش از حد به افراط رفته و موجب میشود که برخی از لحظات به جای ایجاد تنش، تنها تنشهای مصنوعی ایجاد کنند. این موسیقی که بیشتر در قالب فضای تیره و وهمآور قرار میگیرد، درحالیکه بهشدت متناسب با فضای داستان است، گاهی اوقات بیشازحد تکراری و آزاردهنده به نظر میرسد. در مجموع، سریال «ریپلی» یک اقتباس قدرتمند از رمان پاتریشیا هایاسمیت است که بهدرستی به ویژگیهای روانشناختی و پیچیدگیهای درونی شخصیتها پرداخته اما در عین حال با مشکلاتی چون کندی در روایت، ضعف در پرداخت به شخصیتهای فرعی و فشار بیش از حد به جزییات، نتوانسته است تمام انتظارات مخاطبان را برآورده کند.
اگر مخاطب بتواند ملال ناشی از روند کند سریال را تاب بیاورد، بیشک خلق هنرمندانه سریال او را با خود همراه خواهد ساخت.
۲۷ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۰:۵۲
کد خبر: ۱۰٬۸۶۱
نقد و معرفی سریال «ریپلی»
اقتباسی دلهرهآور که در سایه کندی و جزئیات گم میشود
منا محمدنژاد، آگاه مسائل رسانه
سریال آمریکایی «ریپلی» (Ripley) که با اقتباس از رمان معروف پاتریشیا هایاسمیت ساخته شده، اثری پیچیده و دلهرهآور است که در آن جنبههای روانشناختی شخصیتها و کنشهای آنها بهطور عمیقی بررسی میشود. اگرچه این اقتباس در نوع خود جالبتوجه است اما در برخی جنبهها همچنان دچار مشکلاتی است.
نظر شما