آگاه: احمدرضا علیخانی در رشته سیاستگذاری فرهنگی مشغول به تحصیل است. او چندسالی است که در حوزه پژوهش بر صنایع خلاق فرهنگی و بهطور خاص روی داستانهای تصویری، پینمای ایرانی و مسئلهشناسی این حوزه متمرکز است و دغدغه تولید، مخاطب، سیاستگذاری فرهنگی و بازارسازی این حوزه را دارد. به سراغ او رفتیم تا برای ورود به این موضوع و وضعیتشناسی آن گفتوگویی داشته باشیم.
فکر میکنم پیش از هرچیزی نیاز است کلیتی از آنچه به آن کمیکبوک میگوییم و در دنیا مخاطبان و طرفداران خاص خودش را دارد، بدانیم.
کمیکبوک که در ادبیات فارسی به آن «پینما» میگوییم، واژهای غربی است و بهنوعی داستان تصویری اشاره دارد. کمیکبوکها را میتوان در یک دستهبندی به چند نوع تقسیم کرد؛ «کمیکاستریپها» بیشتر ریشه در داستانهای غربی دارد و شرکتهایی مانند مارول و دیسی بیشتر دست به تولید این نوع از کمیکبوکها زدهاند. نوع دیگر کمیک، «مانگا»ست که گونه ژاپنی آن است. اغلب انیمهها براساس مانگاهایی که قبلا نوشته شدهاند، ساخته شده است. کمیکاستریپهای غربی بیشتر بهسمت داستانهای ابرقهرمانی غربی رفتهاند، مانند فیلم انتقامجویان، بتمن، سوپرمن و بسیار از آثاری که در ژانر ابرقهرمانی و براساس کمیکاستریپها ساخته شده است. کمیک ایرانی که از اینجا به بعد با واژه پینما از آن یاد میکنیم، تقریبا هموزن و همآهنگ با واژه سینماست که بیانکننده نما و تصویرهای پیدرپیای است که طراحی شدهاند. مبدع واژه پینما، حجتالاسلام محمدرضا زائری و نیز سعید رزاقی، از قدیمیترین تصویرسازهای پینماهستند که تلاش کردهاند این واژه را در قالبی ایرانی رواج دهند.
پینما در ایران تاریخچهای قابل استناد دارد؟
اولین رگههای پیدایش پینما یا کمیک ایرانی به زمانی برمیگردد که پیش از انقلاب اسلامی، کانون پرورش فکری کودکان دست به انتشار داستان رستم و اسفندیار زد. بعد از انقلاب نیز حجتالاسلام زائری، تولید پینما را در مجله «جدید» دنبال کردند که بیشتر تصویرسازیها نیز کار دست سعید رزاقی است. بااینحال، کمیک ایرانی را که بیش از همه به مخاطب دست یافته میتوان «ایلیا» دانست که در استودیوی کمیکا منتشر شده است. طبق آنچه من تاکنون در این حوزه دریافتم، پینما ژانر خاصی است که کاملا ایرانیزه شده و دارای فضا، داستان، شخصیتها و... ایرانی است و با فضای کمیکهای ابرقهرمانی متفاوت است. اما کمیک ایلیا، به لحاظ سبکی، بیشتر تقلیدی از کمیکاستریپها و گونههای ابرقهرمانی غربی است؛ بنابراین من ترجیح میدهم بر داستان ایلیا نام پینما نگذارم. به لحاظ فنی و محتوایی بیشتر، آثار سعید رزاقی و مشابه آن پینما نام میگیرد.
اولین چیزی که درباره وضعیت پینما باید گفت این است که از لحاظ ژانر، طراحی و کاراکتر باید به یک جمعبندی درباره پینما و کمیک ایرانی رسید و تفاوت و تشابههای پینمای ایرانی از کمیک غربی را مشخص کرد. آیا ما میخواهیم تنها تقلیدی از کمیک غربی باشیم یا اینکه میخواهیم خلق بستر جدیدی در داستان تصویری داشته باشیم و نام ایرانی بر آن بگذاریم. نمونه آن مانگاهای ژاپنی است که توانستهاند خودشان را از کمیکاستریپهای غربی جدا کنند و ازلحاظ طراحی و کاراکتر توانستهاند شخصیت مستقلی داشته باشند؛ به عنوان مثال، مانگاهای ژاپنی اغلب دوبعدی است و با دست طراحی میشود، کمتر رنگآمیزی دارد و در طراحی شخصیتها اغلب عنصر اغراق بهوضوح دیده میشود (مانند چشمهای بزرگ و موهای اغراقآمیز). مانگاهای ژاپنی همچنین ژانرهای بسیار متنوعی دارند که بهخوبی توانستهاند خودشان را از کمیکاستریپ غربی متمایز کنند. پینما و کمیک ایرانی اما هنوز نتوانسته به بلوغ طراحی و نیز بستر متمایز برسد و شخصیت مستقلی از خودش ارائه کند.
چرا پینما یا کمیکبوک ایرانی هنوز به بلوغ و جایگاهی که باید نرسیده است؟
اگر بخواهیم از ابتدای انقلاب اسلامی بررسی کنیم، برخورد ما با کمیک، برخورد مناسبی نبوده است. در سالهای مذکور، اغلب کمیک و داستان تصویری را مخالف با کتابخوانی میدانستند و ازسوی وزارت ارشاد در راستای اینکه بهسوی بها دادن به این دسته از آثار یا تولید داخلی آنها بروند، اقدامی صورت نگرفته است. در ادامه نیز ما بیشتر شاهد آثار تقلیدی بودیم. درحالیکه کمیکها و پینماها میتوانند در رأس زنجیره تولید صنایع خلاق فرهنگی قرار بگیرند، چرا؟ برای آنکه اگر پینما رواج پیدا کند توانایی آن را دارد که شخصیتهای زیادی را تولید کند و بهطور کلی در زمینه شخصیتپردازی قوی عمل کند، چراکه اگرچه ازلحاظ هزینه تولیدی، هزینه بالایی دارد اما در نسبت و مقایسه با انیمیشن، گیم یا سینما هزینه بسیار کمتری دارد. اگر از ابتدای انقلاب به اینسو میتوانستیم قالب خاصی از داستان تصویری را تولید کنیم و در جامعه رواج دهیم، بر اساس آن میتوانستیم دیگر شاخهها مانند انیمیشن، سینما، کتاب، انواع عروسک و... را نیز تولید کرده و رواج دهیم؛ بنابراین اگر تولید کمیک و پینما به خوبی دنبال میشد، زمینه بسیار خوبی فراهم بود برای اینکه شخصیتهایی که در میان مخاطبان بهخوبی مورد استقبال قرار میگرفت را وارد زنجیرههای دیگر تولید کالاهای فرهنگی کنیم. متاسفانه این ظرفیت مهم و اصلی کمیک در کشور ما کاملا مورد غفلت واقع شده است.
وضعیت فعلی پینما و کمیکبوک ایرانی چطور است؟
همین حالا هم پینما و کمیک ایرانی جایگاه خاصی ندارد و تنها در جشنوارهها بهصورت محدود دیده میشود؛ به عنوان مثال، سال۱۳۹۵ در معاونت علمی ریاستجمهوری، خانه پینما راهاندازی شد و دو سال بعد بی هیچ دلیلی بسته شد. در شرایط فعلی هم که برخی نشرها و استودیوها دست به تولید کمیکبوک و پینما میزنند، مشکلات بسیاری در مسیر تولید وجود داد که مانع از رشد قابلتوجه در این صنعت فرهنگی میشود، از روند مجوزدهیها و مسائل مربوط به آن، گرانی کاغذ و مشکلات اقتصادی دیگر و نیز اینکه پینما را با کتاب یکی میدانند و با همان رویکرد با آن برخورد میکنند. همه این مسائل درنهایت موجب میشود که روند تولید کمیک ایرانی خدشهدار شده و به قالب خاص خودش نرسد که فضایی منحصربهفرد و ایرانی باشد.
اگرچه صنایع و انواع دیگر کالاهای فرهنگی در نظر نهادهای مسئول حاکمیت و سیاستگذاریهای مربوط جایگاهی دارند و لحاظ میشوند اما پینما در این میان جایگاهی ندارد. نتیجه آن میشود که تولیدات رقیب مانند مانگاها یا کمیکاستریپها که با فرهنگ و فضاهای فرهنگی ما همخوانی ندارد، به شکلی بدون چارچوب و آزاد همهجا یافت میشود. کافی است سری به باغ کتاب بزنید، میبینید که چقدر این محصولات در میان کالاهای فرهنگی وجود دارد و خریداری میشود؛ بنابراین اهمیت این موضوع از این لحاظ است که بستر داخلی تولید این کالاهای فرهنگی دچار خلائی است که تولیدات رقیب بهخوبی در آن جای میگیرد. من نمیگویم که تولیدات خارجی در ایران محدود شود اما نیاز است بستر و قالب داخلی تقویت شود تا در نهایت بتوانیم در مقابل رقبا بایستیم.
بازار این کالای فرهنگی در ایران در چه وضعیتی است؟
ازلحاظ اقتصادی هم این بازار اقتصاد بسیار ضعیفی دارد؛ برای آنکه هزینه تولید آن به نسبت کتاب بالاتر است و از سویی مخاطب نیز هنوز نسبتبه پینما ذائقه پیدا نکرده و بیشتر بهدنبال آثار رقیب مانند مانگاست. اگر بخواهیم پینمای ایرانی رواج پیدا کند، نیاز است که همه نهادهای مسئول پایکار باشند. مثال آن زمانی است که در سال۱۹۳۰ مانگا در ژاپن رواج پیدا کرد و بعد از آن، به یکی از کالاهای اساسی فرهنگی ژاپن بدل شد که در اتوبوسهای عمومی، کتابخانهها، برنامههای آموزشوپرورش و... جای گرفت و درنهایت این کشور توانست فرهنگ و ذائقه این کالا را ایجاد کرده و تقویت کند. اکثر آثاری که در ایران در این حوزه تولید میشود، آثار سفارشی است که وزنه اقتصادی و تاثیری بر مخاطب این کالای فرهنگی ندارد و تنها برای صرف بودجهای درراستای کارهای نمایشی است و تاثیری در اقتصاد بازار این کالا ندارد. آنچه ما در این حوزه در شرایط فعلی نیاز داریم اما همین است که تجربهای مانند کشور ژاپن ایجاد کنیم و تغذیه فرهنگی کودک و نوجوانمان و بهطورکلی مخاطب این گونه فرهنگی را بیش از این به کالاهای کشورها و فرهنگهای دیگر واگذار نکنیم.
فکر میکنید درنهایت چه مسیری برای رواج آثار پینما و کمیکبوک ایرانی باید ایجاد شود؟
در جمعبندی این موضوع باید بگویم که پینمای ایرانی هم میتواند مقابل تولیدات رقیب بایستد و هم میتواند سرشاخه تولیدات فرهنگی قرار بگیرد؛ بنابراین واجب است که به صنعت ورود جدی داشته باشیم. ورودی که همزمان با آن، ارکان فرهنگساز حاکمیت به این موضوع اهمیت داده و میان هنرمندان، سیاستگذاران و ناشران اتحادی قوی شکل بگیرد؛ بهعنوان مثال، جشنوارههای فعال شکل بگیرد، آثار، هنرمندان و ناشران معرفی و برجسته شوند. اقتصاد بازار این کالای فرهنگی فعال و روند مجوزدهی این آثار اصلاح شود. درنهایت بخشی مشخص که متولی پینمای ایرانی باشد و در آن تخصص داشته باشد در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی شکل بگیرد. نهادهای متولی فعلی در وزارت فرهنگ در این حوزه تخصصی ندارند و همین امر میتواند مانعی در این مسیر باشد.
نظر شما