آگاه: مذاکره در نگاه جمهوریاسلامی ایران نیز همواره تابع ملاحظات راهبردی و اصول سیاست خارجی بوده است؛ امری که اگر در شرایط درست و با محاسبه صحیح انجام شود، میتواند نهتنها موجب حفظ و تثبیت اقتدار ملی شود، بلکه در مقابل، هزینههای دشمن را نیز به شکل محسوسی افزایش دهد.
نیاز آمریکا به مذاکره؛ بحرانهای درونی و چالشهای ساختاری
اگر بخواهیم مسئله «نیاز آمریکا به مذاکره» را بهصورت ریشهای بررسی کنیم، باید ساختار سیاسی و اقتصادی ایالاتمتحده و موقعیت جهانی این کشور را مدنظر قرار دهیم. از نگاه تحلیل دقیق رهبرانقلاب، یکی از دلایل اساسی نیاز آمریکا به مذاکره با جمهوریاسلامی ایران، مهار و مدیریت اقتدار فزاینده ایران در منطقه است. در مقاطع گوناگون و بهویژه پس از شکست سیاستهای واشنگتن در غرب آسیا، از جمله در سوریه، عراق و یمن، آمریکا ناچار به تجدیدنظر در استراتژیهای خود شد. مذاکره در این چارچوب، نه از موضع قدرت بلکه از موضع اضطرار، بهعنوان یکی از معدود ابزارهای باقیمانده برای بازسازی موقعیت منطقهای و جهانی خود مطرح شد. رهبرانقلاب در همین زمینه صراحتا فرمودهاند: «آنها به مذاکره احتیاج دارند تا بتوانند جلوی حرکت پیشرونده جمهوریاسلامی را بگیرند.» در واقع، ایالاتمتحده بهخوبی دریافته است که ابزارهای نظامی و فشار اقتصادی، هرگز نتوانستهاند جمهوریاسلامی را از مسیر اصول خود منحرف کنند و در مقابل مقاومت هوشمندانه ایران، جبهه مقاومت را در منطقه تقویت کرده است.
چرا ترامپ درخواست مذاکره داد؟
در دوران ریاستجمهوری ترامپ، روند فشار حداکثری با هدف فروپاشی اقتصادی ایران طراحی و اجرا شد. اما برخلاف محاسبات اتاقهای فکر آمریکا، این فشارها نهتنها نتیجه دلخواه را نداد، بلکه موجب انسجام بیشتر درون کشور و افزایش توانمندیهای منطقهای جمهوریاسلامی شد. در چنین شرایطی، ترامپ بهصراحت و به دفعات، درخواست مذاکره را مطرح کرد. این درخواست در حقیقت یک تاکتیک برای مدیریت شکست استراتژیک فشار حداکثری بود.رهبرانقلاب در یکی از بیانات مهم خود درباره انگیزه اصلی این درخواست چنین فرمودند. «ترامپ میخواهد یک عکس یادگاری با مسئولان جمهوریاسلامی بگیرد و آن را بهعنوان پیروزی بزرگ در انتخابات مصرف کند.» یعنی مذاکره برای دولت آمریکا در آن زمان، بیش از آنکه به دنبال حل یک بحران واقعی باشد، در خدمت نیازهای سیاسی و انتخاباتی رییسجمهور آمریکا بود؛ اما جمهوریاسلامی، با درک درست از صحنه و حفظ اصول، در برابر این بازی فریبآمیز ایستاد و شروط مشخصی برای هر نوع مذاکره تعیین کرد؛ شروطی که در نهایت، برای واشنگتن غیر قابلپذیرش بود.
چرا ما مذاکره را در مقاطعی پذیرفتیم؟
پذیرش مذاکره ازسوی جمهوریاسلامی، در هر زمان محصول یک تصمیم حکیمانه بوده است؛ نه از سر فشار یا استیصال. در دورههای مختلف، مذاکره در خدمت پیشبرد اهداف کلان قرار گرفته و به هیچوجه به معنای سازش یا عقبنشینی نبوده است.همانگونه که در سیاستهای کلان نظام بارها تاکید شده، اصل راهبردی این است که «مذاکره اگر در خدمت منافع و اصول باشد، میتواند راهی برای کاهش هزینهها و افزایش دستاوردها باشد.» به همین دلیل، مذاکره با دشمن نیز درصورتی که شرایط و چارچوبهای آن در خدمت اهداف نظام تعریف شود، امری مشروع و عقلانی تلقی میشود.
مضرات مذاکره برای دستگاه استکبار
شاید یکی از نکات ظریف اما بسیار مهم در مسئله مذاکره، این باشد که برخلاف تصور رایج، مذاکره با جمهوریاسلامی در بسیاری از موارد برای «دستگاه استکبار»ـ بهویژه زرسالاران اقتدارطلب که پشتپرده سیاست آمریکا قرار دارندـ نتیجهای جز تضعیف موقعیت نداشته است.در واقع، پذیرش مذاکره با جمهوریاسلامی ازسوی آمریکا، بهخودیخود اعتراف ضمنی به شکست راهبردهای پیشین است. مذاکره با کشوری که طی چهاردهه در برابر تمام تهدیدات و فشارهای اقتصادی، نظامی و سیاسی ایستادگی کرده، بهمعنای اعتراف به واقعیتی است که زرسالاران اقتدارطلب در همه این سالها از پذیرش آن سر باز زدهاند. به همیندلیل است که حتی در داخل ساختار قدرت ایالاتمتحده، جریانهایی وجود دارند که مذاکره با ایران را یک خطر جدی برای اقتدار هژمونیک آمریکا میدانند؛ زیرا این مذاکره، خواسته یا ناخواسته، معادله جهانی قدرت را بازنویسی میکند.
مذاکره در زمان کنونی و تقویت اقتدار منطقهای
در شرایط کنونی، مذاکره با دشمن در صورتی که با حفظ اصول و خطوط قرمز همراه باشد، میتواند به تقویت موقعیت جمهوریاسلامی در منطقه کمک کند. از یکسو، نشاندهنده اعتمادبهنفس و ثبات در رفتار سیاست خارجی است و از سوی دیگر، در معادلات منطقهای، به اثبات این نکته میانجامد که هیچ راهحلی بدون درنظر گرفتن نقش و وزن جمهوریاسلامی امکانپذیر نیست. در واقع مذاکره در زمانحاضر، حتی اگر به نتیجهای ملموس نرسد، این پیام را در سطح منطقه و جهان تثبیت میکند که قدرت جمهوریاسلامی یک واقعیت قطعی و انکارناپذیر است.رهبرانقلاب در تبیین این جایگاه فرمودهاند: «امروز جمهوریاسلامی در منطقه به نقطهای رسیده است که دشمن ناچار است با او بنشیند و مذاکره کند.» این حقیقت، یک دستاورد مهم در مسیر حفظ عزت و پیشبرد اصول سیاست خارجی است. چرا که هر میز مذاکرهای که با ایستادگی و حکمت همراه باشد، در عمل اقتدار جمهوریاسلامی را به تصویر میکشد. در مجموع، مذاکره یک ابزار است؛ چه برای آمریکا و چه برای جمهوریاسلامی؛ اما در تحلیل عمیقتر، مذاکره با ایران برای آمریکا غالبا ناشی از نیاز و اضطرار است، نه از موضع قدرت. برای جمهوریاسلامی در صورتی که در چارچوب عزت، حکمت و مصلحت قرار بگیرد، فرصتی برای تثبیت اقتدار، کاهش هزینههای درگیری و تقویت دستاوردهای سیاسی خواهد بود. در نگاه حکیمانه رهبری آنچه اصل است، حفظ اصول و منافع کشور است؛ شکل مذاکره و زمان آن، تنها تابعی از این محاسبه دقیق و منطقی است.
نظر شما