آگاه: اما واقعیت، نه در یکی از این دو قطب افراطی، بلکه در نقطهای متعادل و عمیقتر نهفته است: «ایرانِ مذاکرهگرِ مقتدر» که بر مبنای عقلانیت دینی و تجربه تاریخی، هرجا بتواند گفتوگو میکند و هرجا مجبور شود، میایستد. این مدل رفتاری، نه تقلیدی از غرب است و نه برخاسته از سیاست روزمره؛ بلکه ریشه در منظومهای معرفتی دارد که در قرآن کریم و سیره پیامبر (ص) و اهلبیت (ع) بهروشنی قابلردیابی است.
مذاکرهگری بدون سلطهپذیری
یکی از رویدادهای شاخص در تاریخ صدر اسلام، صلح حدیبیه است؛ توافقی که پیامبر اسلام (ص) با مشرکان مکه امضا کرد. در ظاهر، این صلح نوعی عقبنشینی بود اما در واقع، نشانهای از قدرت نرم و دوراندیشی سیاسی پیامبر محسوب میشد. مهمتر از محتوای توافق، چارچوب فکری آن است. پیامبر (ص) اهل جنگطلبی نبودند؛ اما کرامت خود را حفظ و خطوط قرمز را نیز رعایت میکرد. این نگاه، امروز برای جمهوری اسلامی ایران نیز کاربرد دارد. هر مذاکرهای مشروع نیست و هر صلحی نیز عاقلانه نیست؛ بلکه باید بر پایه حفظ عزت، اقتدار و اهداف راهبردی انجام شود.
قرآن در مواجهه با زورگویان بینالمللی (مستکبران)، دو دستور بنیادین میدهد: نخست، هوشیاری و پرهیز از فریب و ترس و دوم، آمادگی برای مقابله. در آیه ۶۰ سوره انفال آمده است: «وَ أَعِدُّوا لَهُم مَا اسْتَطَعْتُم مِنْ قُوَّةٍ»
یعنی شما باید برای مقابله با دشمنان تا حد توان خود آمادگی کسب کنید. این آمادگی، تنها نظامی نیست، بلکه شامل قدرت نرم، سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی نیز میشود. از سوی دیگر، آیه ۶۱ همین سوره میگوید: «وَ إِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا»
اگر آنها به صلح گرایش نشان دادند، تو نیز بهسوی صلح حرکت کن. این ترکیب منحصربهفرد از آمادگی و صلحجویی، شاکله منطق اسلامی در سیاست خارجی را میسازد.
تمایز میان مدارا با مردم و صلابت با سلطهگران
منطق ایرانی- اسلامی، همیشه تمایز دقیقی میان «مردم» و «نظام سلطه» قائل بوده است. ایرانیان هرگز با ملتهای دیگر دشمنی ندارند؛ حتی با ملت آمریکا. اما در برابر ساختارهایی که مبتنی بر تحقیر، تحریم و تهدید هستند، موضع قاطع دارند. این تمایز را میتوان در رفتار شهید سلیمانی دید. او همزمان که با داعش بیرحمانه جنگید، در دل منطقه به چهرهای مردمی و محبوب تبدیل شد. این دوگانگی، از دیدگاه قدرت نیست؛ بلکه برخاسته از نگاه قرآنی به «کرامت انسانی» و «ظلمستیزی» است.
مذاکره از موضع عزت، نه برای دفع تهدید
مذاکره در منطق دینی، ابزاری برای پیشبرد اهداف تمدنی است؛ نه تاکتیکی برای خرید زمان یا فرار از تهدید. چنانکه امام علی (ع) نیز در دوران خلافت خود بارها مذاکره و مشورت را بهکار گرفت، اما در هیچیک از آنها از اصول و خطوط قرمز عدول نکرد. امروزه نیز هرگاه مذاکره برای دفاع از حقوق ملت و تقویت قدرت ملی باشد، نهتنها مجاز بلکه واجب است. اما اگر مذاکره تبدیل به ابزار باجخواهی دشمن شود، باید با شجاعت و عقلانیت رد شود.
در حقیقت انقلاب اسلامی ایران، تنها یک خیزش سیاسی نبود؛ بلکه بازتولید منطق اسلامی مقاومت در برابر استکبار بود. از ۱۳۵۷ تاکنون، جمهوری اسلامی ایران بارها در بزنگاههای حساس با غرب و بهویژه آمریکا مذاکره کرده است، اما هیچگاه هویت و استقلال خود را نفروخته است. این مسیر، هم مبتنی بر منافع ملی بوده و هم ریشه در جهانبینی اسلامی داشته است. ملت ایران، نه کشورگشا بوده و نه اهل ذلت؛ نه جنگطلب و نه فرار از میدان. این ترکیب، همان الگویی است که در قرآن با واژههایی چون «عِزَّة»، «حِکْمَة»، «صَبْر» و «بَصیرَة» توصیف
میشود.
به صورت کلی، شیوه ایرانی مقابله و منطق اسلامی مذاکره، دوروی یک سکهاند؛ یکی نشان از فرهنگ تاریخی مقاومت در برابر سلطه و دیگری تجلی عقلانیت دینی در تعامل با دیگران. این مدل، نه ایدئولوژیک صرف است، نه پراگماتیسمی صرف؛ بلکه امتزاجی است از ایمان، عقلانیت، تاریخ و تجربه. در جهانی که قدرتمحوری و زرادخانهها حرف اول را میزنند، مدل ایرانی- اسلامی مذاکره، الگویی نو برای بازیگری شرافتمندانه در نظام بینالملل ارائه میدهد. اگر ایران، در برابر تهدید، مقاومت میکند و در برابر فرصت، گفتوگو، این نه از سر تزویر که برخاسته از یک منطق الهی- تمدنی است.
نظر شما