آگاه: حمله صهیونیستها به ایران، نه از موضع برتری که به اعتراف خودشان، از دل یک اضطرار وجودی سر برآورد؛ اضطراری که از فروپاشی تدریجی این رژیم در ابعاد امنیتی، اجتماعی و حتی مفهومی ناشی شده بود.
برای فهم درست این وضعیت، باید به چرایی این حمله توجه کنیم. ادعای نزدیکی ایران به سلاح هستهای، بیش از آنکه دغدغهای واقعی باشد، بهانهای رسانهای برای توجیه یک تجاوز بود. صهیونیستها نیک میدانند که جمهوری اسلامی تا امروز نه سلاح هستهای دارد و نه سیاست قطعی در این زمینه اعلام کرده است. پس این تصمیم از کجا ناشی شد؟ پاسخ در راهبرد بلندمدتی است که ایران در طول سالهای پس از انقلاب پیگیری کرده: محاصره تدریجی سرزمینهای اشغالی از طریق شکلدهی به حلقهای از مقاومت و تهدید در اطراف رژیم صهیونیستی.
این راهبرد، بدون ورود مستقیم به جنگ، معادله امنیت را برای تلآویو به چالش کشیده است. اسرائیل دریافت که اگر بخواهد از این وضعیت بیرون بیاید، باید دو کار اساسی انجام دهد: یکی شکستن این حلقه محاصره و دومی کشاندن ایران به جنگ مستقیم و ضربه به قلب توان نظامیاش. حمله اخیر تلاش برای تحقق بخش دوم این نقشه بود. اما این بار صخرهای سخت در برابرش ایستاده بود.
نهتنها ایران از ضربات اسرائیل آسیب اساسی ندید، بلکه پاسخهایی داد که باورهای صهیونیستها را درباره توان دفاعی جمهوری اسلامی به چالش کشید. توان موشکی ایران که بر زیرساختهای پنهان، فرماندهی انعطافپذیر و اتکای به دانش بومی استوار است، در مقابل نیروی هوایی فرسایشی و پرهزینه اسرائیل، برتری آشکاری دارد. کافی است مقایسهای صورت گیرد میان عملیات ایران از تونلهای زیرزمینی با فشردن یک دکمه و نیاز اسرائیل به پرواز صدها جنگنده، بهکارگیری هزاران خلبان و تیمهای پشتیبانی، برای عبور از مسافت ۱۴۰۰ کیلومتری.
این تفاوت در الگوی نبرد، بهعلاوه ناکارآمدی سامانههای چندلایه دفاعی دشمن، باعث شد موشکها و پهپادهای ایرانی به اعماق سرزمینهای اشغالی برسند و مراکز حساس را هدف بگیرند. عبور موفق از سد سامانههایی مانند گنبد آهنین، پاتریوت، فلاخن داوود و ...، نه یک حادثه که حاصل جنگ الکترونیک، هک سامانههای راداری و ابتکار در طراحی مسیر پروازی بود.
از طرف دیگر، فرصتسازی ملت ایران از تهدید رژیم صهیونیستی نیز خود دستاورد دیگری برای نظام جمهوری اسلامی بود. چه بسا تمام شکافهایی که دشمن در یک دهه در جامعه ایران به طور مصنوعی ایجاد کرده بود، یکشبه از بین رفت. نتانیاهو که به خیال نقدکردن تحرکات ۱۰ ساله غربیها در ایران، این حمله را کرده بود تا نظام را از داخل تحریک کند، با دیوار سخت اتحاد و همدلی ایرانیها مواجه شد.
آری؛ آنچه رژیم صهیونیستی را به مرز استیصال کشانده، صرفا قدرت آتش ایران نیست؛ بلکه فرسودگی ساختاری، ضعف اجتماعی و ناتوانی در تابآوری طولانیمدت در برابر جنگی فرسایشی است. اسرائیل نه توان ادامه این مسیر را دارد و نه افق روشنی پیش روی خود میبیند. اگر در این ۱۲ روز بهاندازه دوبرابر تمام دوسال طوفان الاقصی، خرج روی دست رژیم مانده، این یعنی دست برتر با جمهوری اسلامی ایران است؛ نه در حرف، بلکه در میدان واقعی نبرد.
۷ تیر ۱۴۰۴ - ۲۲:۵۲
کد خبر: ۱۴٬۱۶۸
بررسی ریشه تجاوز رژیم صهیونیستی به ایران، مهمترین سوالی است که امروز باید به آن پاسخ داد. وقتی از «استیصال اسرائیل» در مواجهه با جمهوری اسلامی ایران سخن میگوییم، از یک تحلیل احساسی یا شعار رسانهای حرف نمیزنیم؛ بلکه از واقعیتی میدانی، امنیتی و راهبردی پرده برمیداریم که در سطر ، سطر تحولات اخیر قابلردگیری است.
نظر شما