آگاه: آنگاه که غبار زمان کنار میرود، حقیقتی روشن رخ مینماید: هویت ایرانی، نه حاصل صلحهای امن که زاده طوفانها و زلزلههای تاریخی است. در هر تهدید فرصتی نهفته است و در هر ویرانی، جرقهای برای بنای نو. جنگ ۱۲ روزه اخیر نیز در همین سنت تاریخی جای میگیرد؛ حلقهای جدید در زنجیرهای که از هجوم یونانیان و اعراب تا مغولان و استعمارگران کشیده شده است. حمله اسکندر، هرچند تختجمشید را در آتش سوزاند اما ایده «ایرانشهری» را در دل ایرانیان شعلهورتر کرد. اسلام آمد، با فرهنگ و حکمت ایرانی خو گرفت و حاصل آن تمدنی شد که از خوارزمی تا ابنسینا، از فردوسی تا خواجهنصیر، جهان را درنوردید. مغولان هرچند چکمه بر حلق تاریخ گذاشتند، اما همین ویرانی انگیزهای شد برای تاسیس نظامیهها، نضجگیری فلسفه اشراقی و رنسانس ایرانی. استعمار غرب در سده نوزدهم ملت ما را به خواب مرگ فروبرد، اما از دل همان خواب، مشروطه سر برآورد و شعار عدالت و قانون به گوش رسید. اکنون در قرن بیستویکم، دشمن دیگر با شمشیر و سپاه نمیآید؛ رسانه، فناوری، شبکههای اجتماعی، جنگ روایتها و عملیاتهای روانی، ابزارهای سلطه جدیدند. اما دشمنی همان است که بود: براندازی هویت، فروپاشی اراده و گسستن ریشهها. جنگ ۱۲ روزه در همین زمینه رخ داد. تلاش اسرائیل و پشتیبانان منطقهای و فرامنطقهایاش، نه فقط در عرصه نظامی که در فضای ذهنی، به دنبال انکار عمق راهبردی ایران، تضعیف جبهه مقاومت و القای بیثباتی سیاسی و فرهنگی در داخل کشور بود. اما نتیجه چه شد؟ بر خلاف محاسباتشان، ملت ایران با هر سلیقه و در هر جایگاه به یک «وفاق مقاومتی» رسید. مردم با زبان خود، رسانههای مستقل با روایت خود و حتی نخبگان فرهنگی با قلم خود بیآکه از مرکز دستور بگیرند، به دفاع از اصل هویت خویش پرداختند. درست مانند دوران پس از حمله مغول که بزرگان ادب و عرفان برخاستند تا «انسان ایرانی» را بازتعریف کنند، در این بحران نیز روح هویت ایرانی - اسلامی به میدان آمد. و اینجا نکتهای مهم نهفته است: دشمن همیشه جسم ما را نشانه میگیرد، اما ما در پاسخ به بازسازی جان خود میپردازیم. حمله هرچند ویرانگر، بهانهای است برای تامل دوباره در آنچه هستیم و تجدید عهد با آنچه میخواهیم باشیم. در ادبیات سیاسی غرب از «هویت واکنشی» سخن گفتهاند؛ هویتی که تنها در برابر تهدید شکل میگیرد. اما هویت ایرانی واکنشی صرف نیست؛ بازآفرینانه، ترکیبی و خلاق است. نه صرفا به گذشته بازمیگردد و نه تسلیم اکنون میشود؛ آینده را با دست خود میسازد. با این نگاه تجربه جنگ ۱۲ روزه را باید همطراز تجربههای تمدنی دانست. همچنانکه صفویه در پاسخ به تهدید عثمانی، تشیع را به هویت ملی پیوند زدند، اکنون نیز میتوان از فرصت پدیدآمده، برای گرهزدن هویت دینی به عناصر نوین فرهنگی، اجتماعی و فناورانه بهره گرفت. اگر آن روزها «علما» در صف مقدم بودند، امروز «نخبگان رسانهای»، «مولفان اندیشهورز» و «معلمان هویتساز» باید علمدار باشند. مقایسه تطبیقی میان جنگ ۱۲ روزه با مقاطع تاریخی مشابه، گواهی است بر این قاعدهی تکرارشونده: «ایرانی، هنگام خطر، به خویشتن بازمیگردد و در این بازگشت خود را نو میکند.» بازخوانی این قاعده تاریخی، تنها یک یادآوری نیست؛ مسئولیتی است که بر دوش نخبگان گذاشته میشود: باید این لحظه را به یک روند تبدیل کرد. امروز که هنوز گردوغبار جنگ فرو ننشسته و دشمن همچنان در اتاقهای فکر خود به دنبال شکست از درون ماست، فرصتی برای ما فراهم شده تا عناصر هویتیمان را احصا کنیم، ضعفهای روایی خود را جبران کنیم و با اتکا به منابع فرهنگی - تمدنی خویش نقشه راه آینده را ترسیم کنیم. هویت ایرانی از نوعی است که نه تنها دشمن را از «جنگ نظامی» بازمیدارد، بلکه حتی از «جنگ روانی» نیز مایوس میسازد. شرط آن است که ما خود این هویت را بفهمیم، بدان ایمان بیاوریم و آن را از حاشیه به متن زندگی بازگردانیم.تجربه تاریخی نشان داده است: در ایران هیچ حملهای بیپاسخ نمیماند و هیچ تهدیدی بیثمر نمیگذرد. اگر مردانی چون فردوسی و حافظ از خاکستر هزیمت، شکوه ادب را آفریدند، اگر امثال مدرس و امام از دل تهدید، نهضتها و انقلابها را بنا نهادند، ما نیز باید در این پیچ تاریخی، میراثدار آن سنتهای زنده باشیم. این بار نه در عرصه شمشیر، بلکه در میدان قلم، اندیشه، روایت و آموزش.
۲۲ تیر ۱۴۰۴ - ۱۶:۰۳
کد خبر: ۱۴٬۵۱۴
سمانه فتحاللهپور افشاری : از هزار توی تاریخ ایران که عبور کنیم، همواره رد پای دشمنان خارجی، بیگانگان طماع و مهاجمان آزمند را مییابیم که آمدهاند تا بر «هستی ما» یورش برند، اما بیآنکه خود بدانند، «هویت ما» را سختتر و استوارتر کردهاند.

نظر شما