آگاه: جنگ ۱۲ روزه نشان داد که رسانههای فارسیزبان وابسته به دشمن، تنها جبهه جنگ نرم علیه جمهوری اسلامی نیستند. برخی رسانههای داخلی، با ادعای وطندوستی و حرفهایگری دقیقا همان روایتی را بازتاب دادند که سازمانهای اطلاعاتی غربی دیکته کرده بودند. جنگ اصلی نه در سواحل حیفا و پایگاه رامون، بلکه در ذهن مردم ایران در جریان بود؛ برخی رسانههای خودفروخته، مامور اجرای دقیق طراحی دشمن در همین میدان بودند. آنها نبرد را نه علیه صهیونیسم، بلکه علیه اعتماد عمومی، اقتدار ملی و روایت مقاومت به راه انداختند.
تریبونهای فارسیزبانِ صهیونیسم
در روزهای جنگ، ایراناینترنشنال، بیبیسی فارسی، صدای آمریکا و رسانههای مزدبگیرِ امنیتی غرب مثل همیشه مشغول تحریف، وارونهسازی، تقطیع و تردیدافکنی بودند. اما فاجعه آنجا بود که تیتر روزنامههایی در تهران، با تفاوتی جزیی همان کلیدواژههایی را تکرار میکرد که از صدای لندن و ریاض شنیده میشد. «هزینهسازشدن پاسخ ایران»، «تبعات اقتصادی جنگ»، «لزوم گفتوگو بهجای تنش»، «فرار سرمایه» و «هشدار به تندروها»... این واژگان را دقیقتر بخوانید؛ اینها نه زبان رسانه ملی که زبان جنگ روانی دشمن است.
آنها با مهارتی که از سالها نشستن پای آموزشهای سوژهسازی BBC و CNN کسب کردهاند، نهتنها از پیروزی کمسابقه ایران در زمین و هوا عبور کردند، بلکه دست به «برشسازی معکوس» زدند. این یعنی حذف تصویر موفقیت، تمرکز بر حواشی و مهمتر از همه، برجستهسازی خطوط القایی دشمن.
روایت عقیم و مزدور
یکی از شناختهشدهترین رسانههای مدعی اصلاحطلبی، فردای حمله ایران به مواضع اسرائیل، تیتر زد: «هزینه سنگین قدرتنمایی» کدام هزینه؟ اصلا باید از آنها پرسید هزینه سنگین برای چه کسی؟ برای ارتش اسرائیل که سامانههایش زمینگیر شد؟ یا برای افکار عمومی داخلی که برای اولینبار طعم غرور ملی را چشید؟ ظاهرا برای این جماعت، غرور مردم هم نوعی هزینه است!
تحلیلگران این طیف، نهتنها درباره قدرت نرم انقلاب اسلامی سکوت کردند، بلکه سعی کردند با القای «میدان بینتیجه»، امید اجتماعی به اقتدار ملی را تخریب کنند. تیترهایشان در واقع دعوت به انفعال، پذیرش تحقیر و تندادن به منطق زور بود؛ یعنی دقیقا همان چیزی که صهیونیسم از جنگ میخواهد.
چه کسی خطقرمزها را ترسیم میکند؟
تردیدی نیست که رسانهها با استقلال تحریریه اداره نمیشوند. خطقرمزهای رسانهها را منافع پنهان پشتصحنه مشخص میکند. وقتی رسانهای در ایران، پیروزی جمهوری اسلامی در جنگ ۱۲روزه را سانسور میکند، باید از خود پرسید منافع چه کسانی در برجستهنشدن این پیروزی است؟
پاسخ روشن است. همانهایی که نفعشان در تداوم وابستگی رسانهای، تکنولوژیک و حتی روانی ایران به غرب است. همانهایی که سقوط هیمنه اسرائیل را آغاز فروپاشی گفتمان سیاسیشان میدانند. آنها از قدرت ایران نمیترسند؛ از پذیرفتهشدن این قدرت توسط مردم وحشت دارند.
آزادی بیان یا آزادی خیانت؟
بعضیها تلاش میکنند با سپر «آزادی رسانه» از خود دفاع کنند. اما در لحظه بحران ملی، تفاوت میان تحلیل مسئولانه و روایتفروشی روشنتر از همیشه است. وقتی رسانهای آگاهانه در زمین دشمن بازی میکند، وقتی عمدا امید مردم را نشانه میگیرد، وقتی سطر به سطر تحلیلهایش با بولتنهای اندیشکدههای غربی همراستا میشود، دیگر نمیتوان این را صرفا تفاوت سلیقه رسانهای دانست؛ این همدستی با جنگ روانی دشمن است.
کجای دنیا رسانهای اجازه دارد در میانه جنگ، به جای تقویت جبهه ملی، پیام تسلیم و اضطراب را ترویج کند؟ در هیچ جای جهان آزاد، خیانت به امنیت ملی با برچسب آزادی بیان توجیه نمیشود. اینجا نیز نباید بشود.
دشمن درون، خطرناکتر از دشمن بیرون
واقعیت این است که دشمن بیرونی، قابلپیشبینی است؛ اما آنکه در لباس خودی و پشت نقاب انصاف و تحلیل، دقیقا ماموریت دشمن را اجرا میکند، خطرناکتر است. امروز بیش از هر زمان، نیازمند مرزبندی روشن رسانهای هستیم؛ رسانهای که تریبون دشمن است، حتی اگر در تهران چاپ شود، باید افشا شود نه تطهیر.
و کلام آخر اینکه اگر جنگ ۱۲روزه آزمون نظامی و امنیتی برای ارتشها بود، برای رسانهها آزمونی از صداقت، وطندوستی و شرافت حرفهای بود. برخی در این آزمون مردود شدند. اکنون دیگر وقت آن نیست که این مردودیها را پنهان کنیم یا با توجیه از کنارشان بهسادگی بگذریم. باید گفت، باید فریاد زد، باید پردهها را کنار زد. روایت خاکریز جدید ماست؛ هر که به این خاکریز خیانت کرد، هرچقدر هم بزکشده و پرمدعا باید پاسخگوی خیانتش باشد.
نظر شما