آگاه: جنگ ۱۲ روزه اخیر میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی، نمونهای عینی و روشن از این نبرد بود. اگرچه میدان واقعی جنگ در جغرافیای خاورمیانه جریان داشت، اما میدان تعیینکنندهتر، رسانهها و ذهن مخاطبان داخلی و خارجی بود. در این نبرد، جمهوری اسلامی ایران از یکسو و رسانههای صهیونیستی و غربی از سوی دیگر، درگیر رقابتی شدید برای غلبه روایت بودند.
از یک منظر، روایت ما درباره جنایات رژیم صهیونیستی توانست گفتمان غالب شود. حمله در میان مذاکرات صلحآمیز و ترورهای متعدد و عملیاتهای تروریستی و صحنههای دلخراش بمباران خانههای غیرنظامیان، شهادت کودکان و ویرانی بیمارستانها، افکار عمومی جهان را به حرکت درآورد و موجی بیسابقه از تظاهرات ضدصهیونیستی را در اروپا، آمریکا و جهان اسلام رقم زد. این نماد یک موفقیت راهبردی در جنگ روایتها بود.
اما از سوی دیگر، در روایتگری از قدرت میدانی خود ضعفهایی داشتیم. با وجود ضربات دقیق و معناداری که به مواضع دشمن وارد شد، نتوانستیم بهدرستی این واقعیت را به تصویر بکشیم. درنتیجه بخشی از افکار عمومی همچنان در تردید نسبت به پیروزی ایران در جنگ به سر میبرند؛ زیرا روایت میدان به نحو موثر منتقل نشده است. این خلأ یک آسیب جدی در معادله نبرد روانی تلقی میشود.
ارکان غلبه در جنگ روایتها
برای پیشبرد موثر جنگ روایتها، چند اصل کلیدی باید مدنظر قرار گیرد:
سرعت انتشار
روایتی که زودتر منتشر شود، احتمال بیشتری برای غالبشدن دارد. اما این سرعت نباید به قیمت بیدقتی باشد؛ زیرا اگر روایت نخست نادرست باشد و بعدا اصلاح شود، نهتنها کارایی خود را از دست میدهد بلکه موجب سلب اعتماد عمومی نیز خواهد شد.
صحت روایت
در جنگ روایتها، اعتبار بلندمدت مهمتر از تاثیر لحظهای است. روایت باید مبتنی بر واقعیت، دقیق و قابل دفاع باشد. استفاده از دروغ یا اغراق حتی اگر در کوتاهمدت اثرگذار باشد، در بلندمدت منجر به فروپاشی سرمایه اجتماعی میشود.
پوشش وسیع و فراگیر
روایتی که صرفا در دایرهای محدود منتشر شود، نمیتواند در مقیاس اجتماعی تاثیر بگذارد. باید بهگونهای برنامهریزی کرد که روایت ما به تمامی اقشار، بهویژه طبقه خاکستری برسد.
عملیات روانی دشمن و الزامات مقابله
دشمن با تمرکز بر عملیات روانی، میکوشد روایت خود را در لایههای مختلف جامعه تزریق کند. هدف راهبردی آنها، ایجاد شکاف در اعتماد عمومی و تحریک نارضایتی از درون است. جنگ روانی دشمن مبتنی بر چند تاکتیک است:
۱- مخلوطسازی دروغ و حقیقت: با آمیختن اطلاعات صحیح با محتوای نادرست، ذهن مخاطب را سردرگم میکنند تا روایت کلان دشمن باورپذیر جلوه کند.
۲- وارونهسازی ارزشها: دشمن میکوشد ارزشهای دینی، انقلابی و اخلاقی را بیارزش یا حتی ضدارزش جلوه دهد؛ سپس تلاش میکند که ضدارزشها را تبدیل به ارزش کند.
۳- ایجاد بحران اعتماد: تلاش برای تضعیف اعتماد به رسانههای داخلی و تقویت وابستگی به رسانههای بیگانه، یکی از اهداف کلیدی آنان است.
راهکارهای تقویت جبهه رسانهای انقلاب
برای مقابله موثر با جنگ روایتها، چند اقدام اساسی ضروری است:
۱- احیای اعتماد عمومی به رسانههای داخلی: مردمی که به رسانههای داخلی بیاعتمادند، در برابر روایتهای دشمن کاملا آسیبپذیرند. رسانه ملی باید با ارتقای کیفیت، صداقت، شفافیت و مخاطبمحوری جایگاه خود را در میان مردم بازسازی کند.
۲- تربیت چهرههای رسانهای اثرگذار: جریان رسانهای انقلاب نیازمند افرادی است که قدرت اقناع، تحلیل و هدایت افکار عمومی را داشته باشند. این افراد باید تبدیل به سکوی روایتگری جبهه انقلاب شوند؛ همانگونه که دشمن در جبهه خود چنین افرادی را پرورش داده است.
۳- آموزش عمومی سواد رسانهای: جامعهای که سواد رسانهای نداشته باشد، در جنگ روایتها بهراحتی فریب میخورد. لازم است حداقلی از آموزشهای رسانهای در سطوح مدارس، دانشگاهها و فضای عمومی ترویج شود.
سخن پایانی
جنگ روایتها، جنگی نرم اما تعیینکننده است. اگر در جنگ نظامی جسم انسانها آسیب میبیند، در جنگ رسانهای، باورها، افکار و هویتها هدف قرار میگیرند. امروز دشمن از این ابزار بهرهبرداری حداکثری میکند و ما باید با نگاهی راهبردی، آرایش رسانهای خود را متناسب با این میدان تنظیم کنیم.
رهبر انقلاب سالها پیش این واقعیت را بهروشنی گوشزد کردهاند:
-امروز مهمترین ابزار جنگ بین قدرتها در دنیا، رسانه است.
-تاثیر رسانهها و تلویزیونها و هنرها و این شبکههای عظیم اطلاعرسانیِ اینترنتی از سلاح و از موشک و از بمب اتم بیشتر است.
- برای پیروزی در این میدان، باید باور کنیم که سلاح قدرتمند امروز ما روایت ماست.
نظر شما