آگاه: جنگهای امروز پیش از هر چیز، عرصهای برای تقابل روایتها، تصویرها و اعمال مهندسی شده بر افکار عمومی هستند. کارزار روانی دشمن، پروژهای صرفا خبری یا تبلیغاتی نیست؛ بلکه سازمان روایی - عملیاتی پیچیدهای است که هدف آن تسخیر ذهن و جهتدهی رفتار جمعی طرف مقابل است. در این میان، جبهه دشمن (شامل رسانههای معاند، شبکههای اجتماعی وابسته، اتاقهای فکر و سرویسهای اطلاعاتی همپیمان) از ابزارها و راهبردهایی بهره برد که واکاوی آنها برای آینده رسانهای - امنیتی ایران، دارای اهمیت راهبردی است.
راهبردهای کلیدی روایتسازی جبهه دشمن
الف) تصاحب اولویت روایت: اولویت روایت، قدرت تعیین معنای اولیه رویدادهاست؛ یعنی نخستین روایت هر حادثه، در ذهن مخاطب لنگر انداخته و حتی اصلاحات بعدی را هم تحتتاثیر قرار میدهد. در مواجهه با جنگ ۱۲ روزه، اغلب نخستین اخبار، تصاویر و روایتها توسط رسانههای دشمن (نظیر BBC، ایراناینترنشنال، العربیه و شبکههای مجازی منتسب) مخابره شد. این موضوع، افکار عمومی داخل را در موج اولیه شوک و تردید قرار داد و دستگاه رسانهای داخلی را در موضع انفعال و واکنش قرار داد.
ب) ساخت واقعیت چندلایه: دشمن فقط به بازتاب حوادث اکتفا نمیکند، بلکه با تهیه گزارشهای میدانی ساختگی، انتشار تصاویر یا فایلهای صوتی دستکاریشده، استفاده از تحلیلگران اجارهای و ارائه مستندات جعلی، زمینه شکلدهی واقعیت موردنظر خود را ایجاد میکند.
ج) استفاده از تاکتیکهای نفسگیر روانی: انتشار اخبار فوری و متراکم، القای حملات مجدد یا دروغ نمایی از شکستها و تلفات، تشدید حس ناامنی و تردید در میان مردم، شایعهسازی درباره شکاف در ساختار قدرت و حتی فرافکنی درباره نزاعهای داخلی، همه بخشی از عملیات پیوسته دشمن است.
د) سناریوپردازی و برجستهسازی گزینشی: در نقاط عطف بحران، رسانههای دشمن گزینشی دست به خبررسانی میزنند؛ پیروزیهای طرف مقابل را سانسور و کوچکنمایی میکنند، همزمان کوچکترین شکست یا حاشیه را با برجستهسازی و بازنماگری چندباره به بحران ملی تبدیل میکنند.
عملیات روانی و مدیریت احساسات جمعی
الف) انفجار اطلاعاتی و بیثباتسازی ادراک: عملیات دشمن بیش از آنکه بر «پاسخ درست» متمرکز باشد، بر «پرتاب بیوقفه اطلاعات متناقض» تمرکز دارد، تا مخاطب را دچار فرسایش شناختی و نفوذپذیری روانی کند. حجم اخبار، تصاویر و تحلیلهای ضدونقیض، اعتماد عمومی به همه منابع (از جمله منابع خودی) را کاهش میدهد.
ب) چارچوببندی مسئله: با استفاده از چارچوبی ویژه، رویداد یا شخصیت موردنظر را دوستداشتنی یا منفور، قوی یا ضعیف، مشروع یا نامشروع جلوه میدهند. جنگ ۱۲ روزه نمونه برجستهای از تلاش برای برساختزدایی مشروعیت راهبردی جبهه مقاومت و القای بیکفایتی جریان رسمی بود.
ج) سیاست شایعهپردازی هدفمند و هک افکار: اتاق فکرهای دشمن به کمک رباتها، اکانتهای فیک و شبکهسازی دیجیتال، هر روزه «شایعههای برنامهدار» را وارد فضای گفتوگو و ترندسازی میکنند؛ شایعاتی که گاه حتی به رسانههای داخلی یا نیمهرسمی نیز راه مییابد و حلقه بیاعتمادی را کاملتر میکند.
د) ساخت قطبهای روانی و فرقهگرایی رسانهای: تفرقهاندازی اجتماعی، بازی با خطوط قومیتی، مذهبی یا سیاسی و تقویت دوقطبیهای جعلی بخشی از راهبرد دائم دشمن در «تضعیف جبهه وحدت ملی» است.
مهندسی افکار عمومی؛ ابزارها و تکنیکها
الف) استفاده حرفهای از بسترهای دیجیتال و شبکههای اجتماعی: رسانههای دشمن، اکوسیستم شبکهای متنوعی ایجاد میکنند. از کانالهای اصلی تا جریانهای محلی و اینفلوئنسرها، همگی در عین ظاهر مستقل، در حال تکمیل پازل راهبردی یکدیگر هستند. بهرهگیری از کلابهاوس، تلگرام، توییتر و اینستاگرام در سناریوپردازی، هشتگسازی، گسترش موج جعلی و... محوریت دارد.
ب) تصویرسازی و مستندسازی خلاقانه: ساخت پادکست، ویدیوی کوتاه، اینفوگرافیک و میم، به انتقال سریع پیام، بسط روایت موردنظر و کنترل حافظه جمعی کمک میکند. سرعت بازتولید این محتواها در جنگ ۱۲ روزه، بارها افکار عمومی را به واکنش واداشت، پیش از آنکه منابع رسمی موفق به توضیح
شوند.
ج) جلب چهرههای رسانهای ایرانی یا فارسیزبان مقیم خارج: رسانههای دشمن، با گزینش هوشمندانه چهرهها، سعی در خلق مشروعیت کاذب دارند؛ گزارشگری با هویت ایرانی ولی پیام جهتدار، میتواند دیوار دفاع روانی مخاطب را زودتر فرو بریزد.
د) موجآفرینی هماهنگ در بزنگاه بحران: دشمن با استفاده از شبکههای رباتیک و کاربران پالایششده، میتواند ظرف چند ساعت یک موج خبری / روانی / روایتی یکپارچه خلق کند؛ مثال واضح این امر حملات سایبری همراه با روایتسازی آنلاین است.
نقاط ضعف و آسیبهای ناشی از مهندسی افکار عمومی دشمن
الف) تضعیف سرمایه اجتماعی و افزایش بیاعتمادی به رسانهها و مسئولان
ب) تغییر جهت افکار عمومی در بزنگاههای حساس به سمت انفعال، خشم یا سلب مسئولیت ملی
ج) تشدید تردید و تشویش روانی جمعی که تصمیمگیری عقلانی را کمرنگ میکند
د) تقویت نفوذ روایی و معنایی طرف مقابل حتی بر کنشگران و نخبگان خودی
ه) فرسایش اعتبار رسانههای ملی و رسمی در صورت سکوت یا کندی واکنش.
تجربهآموزی و ضرورت مواجهه فعال
بحران جنگ ۱۲ روزه درسهای مهمی برای سامانه رسانهای رسمی و غیررسمی ایران داشت:
الف) لزوم تسخیر روایت اول: باید روایت اصلی را در کوتاهترین زمان، دقیق و تاثیرگذار مخابره کرد.
ب) اخلاق حرفهای و مهارت روایتپردازی: صرف نشر خبر کافی نیست؛ روایتگری تحلیلی و مردمفهم، قدرت تاثیرگذاری رقیب را بهشدت کاهش میدهد.
ج) مدیریت هماهنگ فضای مجازی: تجربه نشان داد عدم هماهنگی منجر به انتشار اخبار متناقض و ضعف عمومی سامانه مقاومت میشود.
د) تولید محتوای چندلایه و پویا: ترکیب خبر، تحلیل، برنامههای کوتاه و مستند دیجیتال، حلقه دفاع روانی جامعه را تقویت میکند.
بنابراین میتوان گفت: جنگ روایت و افکار عمومی، واقعیت زیستی امروز جوامع است و جبهه دشمن با تجهیز کامل به دانش، ابزار و سرمایه انسانی ویژه سعی در تسخیر این جبهه دارد. هر تزلزل یا تاخیر در پاسخ رسانهای، منجر به سیطره گفتمان رقیب میشود. بازخوانی دقیق راهبردهای دشمن، پیششرط بازسازی سامانه رسانهای کارآمد، چابک، خلاق و تمدنساز در جمهوری اسلامی ایران است. امروز رسانه ملی و جبهه روایتپردازی در ایران، باید از تجربههای دیروز درس بگیرد و با اتخاذ رویکردهای نوین، آیندهنگر و مردممحور، جبهه افکار عمومی را از دستبرد دشمن صیانت کند.
نظر شما