۱۷ شهریور ۱۴۰۴ - ۲۲:۰۹
کد خبر: ۱۶٬۰۲۰

گذر از یک سنت یا فروپاشی یک آینده؟

علی جواهری _ دبیر گروه جامعه

بحران ازدواج و افزایش بی‌سابقه تعداد جوانان مجرد به یکی از کلیدی‌ترین و پیچیده‌ترین چالش‌های جامعه ایران تبدیل شده است. آمار ۱۷ میلیون نفری جوانان مجرد زیر ۴۵ سال تنها یک عدد تلخ نیست، بلکه نشان‌دهنده عمق تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است که بنیان‌های سنتی جامعه را تحت‌تاثیر قرار داده است. هنگامی که نزدیک به ۱۰ میلیون مرد و ۷.۵ میلیون زن در اوج سال‌های تشکیل خانواده، از این مرحله طبیعی زندگی عبور نکرده‌اند، باید پذیرفت که با پدیده‌ای چندبُعدی و پیچیده روبه‌رو هستیم که ریشه در لایه‌های گوناگونی دارد.

آگاه: در سطح کلان، اقتصاد بیمار اصلی‌ترین مانع است. تورم ساختاری، بیکاری فراگیر فارغ‌التحصیلان (که گاه از مرز ۴۰‌درصد می‌گذرد) و بازار غیرقابل دسترس مسکن، سه ضلع مثلث شومی هستند که رویای ازدواج را در نسل جوان محاصره کرده‌اند. این عوامل، «استقلال مالی» که سنگ بنای اولیه تشکیل خانواده است را به مقوله‌ای تعویقی و در مواردی، دست‌نیافتنی تبدیل کرده‌اند.
اما این تمام ماجرا نیست. همزمان با این عوامل، دگرگونی ژرف فرهنگی و ارزشی نیز در جریان است. نسل جدید با معیارهایی متفاوت از نسل پیشین، به ازدواج می‌نگرد. موفقیت فردی، تحصیلات عالی و تجربه آزادی‌های شخصی برای بسیاری در اولویت قرار گرفته است. از سوی دیگر، افزایش نرخ طلاق و آشکار شدن آسیب‌های زندگی‌های مشترک ناسالم، نوعی «احتیاط محتاطانه» را جایگزین شور و هیجان سنتی برای ازدواج کرده است. این تغییر نگرش، در کنار کاهش فشارهای اجتماعی سنتی، به عاملی تعیین‌کننده در به تاخیر انداختن یا حتی انصراف از ازدواج تبدیل شده است.
پیامدهای این وضعیت اما برای کل جامعه ایران فاجعه‌بار خواهد بود. مهم‌ترین آن، شتاب گرفتن بحران پیری جمعیت است. ایران با نرخ باروری حدود ۱.۶ فرزند، به سرعت در حال تبدیل شدن به جامعه‌ای سال‌خورده است. این به معنای کاهش شدید نیروی کار فعال، فشار غیرقابل تحمل بر صندوق‌های بازنشستگی و تضعیف بنیان‌های تولید و اقتصاد ملی در آینده‌ای نه‌چندان دور است. در بعد اجتماعی، گسترده‌شدن دامنه «تنهایی» می‌تواند به افزایش آسیب‌های روانی مانند افسردگی و اضطراب، کاهش سرمایه اجتماعی و فرسایش شبکه حمایتی سنتی خانواده بینجامد؛ شبکه‌ای که همواره اولین پناهگاه افراد در مواجهه با بحران‌های زندگی بوده است.
راه برون‌رفت از این بن‌بست، نیازمند یک «عزم ملی» است. اقدامات مقطعی و وام‌های کم‌اثر پاسخگو نیست. سیاست‌گذاران باید به جای درمان علائم، به فکر درمان ریشه‌ای بیماری باشند. این امر مستلزم اجرای بسته‌های حمایتی هوشمند و بلندمدت است. ایجاد اشتغال پایدار و متناسب با تحصیلات جوانان، توسعه مسکن استیجاری اجتماعی با اجاره‌بهای کنترل‌شده و ارائه مشوق‌های مالیاتی واقعی برای خانواده‌های جوان. به‌موازات آن نهادهای فرهنگی و آموزشی باید با آموزش مهارت‌های زندگی و ارتباطی از دوران مدرسه، بازتعریف گفتمان خانواده در رسانه‌ها به دور از ایده‌آلسازی‌های غیرواقعی و ترویج الگوهای موفق و بومی زندگی مشترک، به بازسازی اعتماد ازدست‌رفته کمک کنند.
در نهایت باید پذیرفت که «خانواده» تنها یک نهاد سنتی نیست، بلکه کارآمدترین و کم‌هزینه‌ترین «سرمایه اجتماعی» برای تضمین پویایی و امنیت آینده یک کشور است. سرمایه‌گذاری برای تسهیل تشکیل خانواده، در حقیقت سرمایه‌گذاری برای نجات آینده اقتصادی، اجتماعی و حتی امنیت ملی ایران است. غفلت از این بحران، به بهایی جبران‌ناپذیر خواهد انجامید؛ بهایی که نه یک نسل که نسل‌های آینده نیز آن را خواهند پرداخت. زمان شعار به پایان رسیده و زمان اقدام فرارسیده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.