۲۳ مهر ۱۴۰۴ - ۲۳:۳۶
کد خبر: ۱۷٬۰۶۰

 اینستاگرام دیگر فقط شبکه‌ای برای اشتراک عکس و ویدئو نیست و به تدریج به کارخانه‌ای برای تولید باورها و معانی تبدیل شده است. امروزه بسیاری از نوجوانان و جوانان، علاوه بر کلاس درس یا خانواده، بیشتر در صفحه‌ اینستاگرام با «واقعیت» روبه‌رو می‌شوند. آنچه در نگاه اول سرگرمی به نظر می‌رسد، در عمق خود ذهن و نگرش آنان را بازسازی می‌کند.

آگاه: الگوریتم‌های اینستاگرام با هدف ایجاد تعامل گسترده به گونه‌ای طراحی شده‌اند که محتوای هیجانی و جنجالی را بیشتر نشان دهند و این همیشه نمی‌تواند نمایش‌دهنده حقیقت باشد؛ برای مثال، وقتی نوجوان می‌بیند پست یک سلبریتی درباره‌ جشن تولد لاکچری‌اش ده‌ها هزار لایک دارد، اما تحلیل یک استاد دانشگاه تنها موفق شده است چندصد تا قلب قرمز به دست آورد، ناخودآگاه می‌آموزد که در دنیای امروز محبوبیت مهم‌تر از وزن علمی محتواست و به‌تدریج، ذهن او ارزش و اعتبار را با میزان دیده‌شدن می‌سنجد، نه با معیار اندیشه.
از آنجا که رسانه‌های تصویری، قدرتی شگرف در تحریک احساسات دارد و می‌تواند فرصت اندیشیدن را نیز از فرد ‌بگیرد، ذهنی که با دیدن و ورق زدن‌های پی‌درپی انس دارد، کمتر مجال تامل می‌یابد؛ در نتیجه، باورها سطحی‌تر و زودگذرتر می‌شوند و به واکنش سریع بدون تامل عادت می‌کند.
از سوی دیگر، نظام تایید جمعی در اینستاگرام مرجعیت تازه‌ای از اعتماد بر اساس تعداد فالوورها را به وجود آورده است. جوان امروز پاسخ پرسش‌هایش را نه از معلم و خانواده، بلکه از اینفلوئنسرها و سلبریتی‌ها می‌گیرد بدین‌ترتیب، مرجعیت معرفتی از نهادهای مطمئنی مانند خانواده و مدرسه به شبکه‌های اجتماعی منتقل می‌شود. 
پدیده‌ دیگری که به‌تدریج شکل گرفته، نمایشی شدن ارزش‌هاست. بسیاری از کاربران، تجربه‌های دینی یا اخلاقی خود را در قالب پست و استوری منتشر می‌کنند. این رفتار اگرچه می‌تواند مثبت باشد، اما گاهی ایمان را از درون به بیرون کوچ می‌دهد و «مومن به نظر رسیدن» جای «مومن بودن» را می‌گیرد.
در کنار این تحولات، نوعی نسبی‌گرایی پنهان نیز دیده می‌شود. هر روز هزاران بازنمایی متفاوت از حقیقت در اینستاگرام منتشر می‌شود. هرکس داستان خود را دارد و هیچ روایت مطلقی کامل پذیرفته نمی‌شود و این اتفاق در بلندمدت می‌تواند به سستی باورها و سرگردانی فکری ناشی از نسبیت معرفتی بینجامد. با این همه، نمی‌توان اینستاگرام را صرفا عامل تخریب دانست. همین فضا امکان کسب درآمد، گفت‌وگو، آشنایی با دیدگاه‌های تازه و گسترش تجربه‌های فرهنگی را هم فراهم کرده است. مسئله، نه خود پلتفرم، بلکه چگونگی استفاده ما از آن است. برای بهره‌گیری بهتر از این برنامه و کاهش آسیب‌ها، چند گام ساده زیر، موثر به نظر می‌رسد:
اول، آموزش سواد رسانه‌ای
پیش از باور یا بازنشر هر محتوا، از خود بپرسیم: «چه کسی این را ساخته؟ چرا آن را منتشر کرده؟ و چه چیزهایی را نگفته است؟» همین سه پرسش، می‌تواند مرز میان حقیقت و فریب را روشن‌کند.
دوم، تقویت تفکر نقادانه
مدارس و دانشگاه‌ها باید به جای تمرکز روی حفظیات و آموزش تعبدی، فرصت گفت‌وگو و مناظره بدهند تا جوانان یاد بگیرند چگونه با استدلال قضاوت کنند.
سوم، بازتعریف نقش نهادهای فرهنگی و دینی در فضای مجازی
لازم است این نهادها با زبان صمیمی، ادبیات به‌روز و محتوای کاربردی مرجعیت فکری خود را در میان جوانان بازسازی کنند.
در نهایت، باید پذیرفت اینستاگرام بخشی از زندگی امروز ماست و نمی‌توان آن را حذف کرد، اما می‌توان آن را فهمید و نحوه استفاده بهینه از آن را یاد گرفت. این شبکه تنها تصاویر را پخش نمی‌کند، بلکه باور می‌سازد و اگر ما ندانیم چگونه با آن مواجه شویم، ناخواسته باور و هویت‌مان را به دست الگوریتم‌های آن می‌سپاریم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.