آگاه: کوهها همیشه بخشی از هویت سرزمین ما بودهاند؛ نه فقط بهعنوان تودههای عظیم سنگ و برف، بلکه بهعنوان نمادهایی از استقامت، صبر و روح بلند انسانی. در ایران، از دماوند افسانهای تا سبلان و زاگرس باشکوه، کوه همواره الهامبخش شاعران، عارفان و مردمان عادی بوده است. اما کوهنوردی تنها یک فعالیت ورزشی نیست؛ نوعی فرهنگ است، فرهنگی که میتواند به بازسازی رابطه انسان با طبیعت، جامعه و درون خودش کمک کند. ۲۹ مهرماه در تقویم کشورمان روز ملی کوهنوردی است.
ورزشی برای جسم یا سیر و سلوک روح؟
در نگاه نخست، کوهنوردی یک ورزش است؛ فعالیتی بدنی که نیازمند آمادگی جسمی، تمرکز و تجهیزات تخصصی است. اما برای بسیاری از کوهنوردان، صعود به قله تنها هدف نهایی نیست. کوهنوردی نوعی تمرین ذهنی و روحی است؛ آزمونی برای سنجش اراده، صبر و همبستگی انسان با طبیعت.
وقتی کوهنورد در سرمای سحرگاهی، نفسزنان در شیب تند کوه پیش میرود، در واقع در حال گفتوگوی بیکلامی با خویشتن خویش است. در چنین لحظاتی، هر گام، نمادی از مبارزه انسان با ضعفهایش است. یادم است یکبار در مسیر کوهنوردی یکی از کوهنوردان قدیمی تهرانی گفت: در کوه یاد میگیری فروتن باشی. هیچ قلهای با غرور فتح نمیشود. اگر مغرور شوی، کوه تو را زمینگیر میکند.
این سخن نشان میدهد که کوهنوردی در عمق خود نوعی فلسفه زیستن است؛ فلسفهای که فروتنی، احترام به طبیعت و پذیرش محدودیتها را میآموزد.
ریشههای فرهنگی کوهنوردی در ایران
اگرچه شکل مدرن کوهنوردی در ایران از اوایل قرن بیستم با تشکیل گروههایی مانند «انجمن کوهنوردان ایران» آغاز شد، اما رابطه ایرانیان با کوه بسیار کهنتر است. در اسطورهها و متون باستانی، کوه جایگاه مقدسی دارد.
در شاهنامه، زال در کوه البرز پرورش مییابد و رستم، پهلوان جاودانه ایران، از کوهستانها نیرو میگیرد. در عرفان ایرانی نیز کوه نماد عروج روح و نزدیکی به خداوند است. عارفان، از جمله مولوی و عطار، صعود به کوه را استعارهای از سفر روحانی دانستهاند. در مناطق مختلف ایران، کوهها همواره نقشی فرهنگی و اجتماعی داشتهاند؛ از آیینهای بومی تا زیارتگاههایی که بر فراز ارتفاعات بنا شدهاند. برای نمونه، مردم اردبیل هر تابستان به «سبلان» صعود میکنند تا نذرهای خود را ادا کنند. در کردستان و لرستان نیز کوه محلی برای گردهماییهای آیینی و خانوادگی است. به این ترتیب، کوهنوردی در ایران نه فقط یک فعالیت ورزشی، بلکه بخشی از فرهنگ زیست ایرانی است.
کمرنگ شدن ارزشهای کوهنوردی
حتما شنیدهاید که گاهی در مراودات روزمره میگویند فلانی، اخلاقش ورزشکاری است. این اصطلاح به خاطر این استفاده میشود که اخلاق در ورزش کردن رکن بسیار مهمی است و در این میان، اخلاق در کوهنوردی از سایر رشتهها معنادارتر است به طوری که کوهنوردی بدون اخلاق معنا ندارد. احترام به همنورد، رعایت ایمنی گروهی و مراقبت از طبیعت، سه ستون اصلی این فرهنگاند.
در سالهای اخیر، با گسترش رسانههای اجتماعی و افزایش علاقهمندان تازهکار، متاسفانه گاهی شاهد کمرنگ شدن این ارزشها بودهایم. عدهای برای گرفتن عکسهای پرزرقوبرق یا ثبت حضور در قلهها، اصول ایمنی و احترام به محیطزیست را نادیده میگیرند. اما نسل پیشکسوت هنوز بر همان اصول قدیمی تاکید دارد: کوه را با دل پاک باید بالا رفت، نه با نمایش و رقابت.
در بسیاری از باشگاههای کوهنوردی، پیش از هر صعود، مربیان به اعضا یادآوری میکنند که «کوه خانه ما نیست، امانتی است که باید سالم تحویل آیندگان دهیم.» این نوع آموزش فرهنگی میتواند نقشی مهم در تربیت شهروندانی مسئول در برابر طبیعت داشته باشد.
بازگشت به سادگی
زندگی شهری امروز پر از شتاب، اضطراب و آلودگی است. انسان مدرن بیش از هر زمان دیگری از طبیعت جدا افتاده است. در چنین شرایطی، کوهنوردی به فرصتی برای بازگشت به سادگی و تجربه سکوت بدل میشود. صعودهای هفتگی گروههای کوهنوردی، در واقع آیینی جمعی است که در آن افراد از طبقات مختلف اجتماعی، در کنار هم قرار میگیرند؛ بدون توجه به شغل، درآمد یا موقعیت. همه در برابر کوه برابرند. همین برابری، یکی از ارزشهای مهم فرهنگی کوهنوردی است. در کوه، احترام نه بر اساس ثروت، بلکه بر پایه تلاش و رفتار سنجیده میشود. کوهنوردی همچنین یکی از ورزشهای آرامشبخش است به طوری که بسیاری از روانشناسان توصیه میکنند کوهنوردی میتواند به کاهش استرس، افزایش تمرکز و حتی درمان افسردگی کمک کند. کوه برای انسان مدرن، نوعی پناهگاه روحی است.
زنان و کوهنوردی؛ صعودی برای برابری
در سالهای اخیر، حضور زنان در عرصه کوهنوردی ایران چشمگیر شده است. از باشگاههای محلی گرفته تا تیمهای ملی، زنان ایرانی توانستهاند قلههای بزرگی را فتح کنند و کلیشههای جنسیتی را به چالش بکشند.
نامهایی چون لاله کعبی، پریسا بهاری، زهرا نعمتی و لیلا اسفندیاری در تاریخ کوهنوردی ایران بهعنوان نمادهای شجاعت و پشتکار ثبت شدهاند. لیلا اسفندیاری، کوهنورد نامدار ایرانی، که در سال ۱۳۹۰ در مسیر بازگشت از قله «گاشربروم دو» در پاکستان جان باخت، جملهای دارد که به شعار بسیاری از کوهنوردان تبدیل شده است: «من برای زندگی صعود میکنم، نه برای مرگ.»
این نگاه نشان میدهد که برای زنان کوهنورد، صعود فقط فیزیکی نیست؛ نوعی صعود فرهنگی و اجتماعی نیز هست. حضور آنان در ارتفاعات، پیام روشنی دارد: هیچ قلهای برای زنان دور از دسترس نیست. اما یکی از چالشهای جدی در سالهای اخیر، تخریب طبیعت کوهستانی توسط گردشگران و کوهنوردان بیتجربه است. انباشت زباله، تخریب پوشش گیاهی و آتشسوزیهای ناگهانی از پیامدهای حضور بیبرنامه در کوههاست.
سازمانهای مردمنهاد و گروههای محیطزیستی بارها نسبت به این وضعیت هشدار دادهاند. شعار معروف «هیچ ردی جز رد پا نگذار» باید به اصول اساسی هر کوهنوردی تبدیل شود. در برخی مناطق، همچون البرز مرکزی و کوههای اطراف تهران، طرحهایی برای پاکسازی قلهها اجرا شده است. گروههای داوطلب هر هفته زبالهها را جمعآوری میکنند و درباره فرهنگ زیستمحیطی آموزش میدهند. این اقدامات نشان میدهد که کوهنوردی میتواند به ابزاری برای ترویج مسئولیتپذیری محیطی تبدیل شود.
پیمایش یا خودنمایی
با گسترش شبکههای اجتماعی، چهره کوهنوردی نیز تغییر کرده است. از یکسو، رسانههای دیجیتال فرصتی برای آموزش، اطلاعرسانی و اشتراک تجربههای کوهنوردان فراهم کردهاند. امروزه میتوان در چند دقیقه مسیرها، نقشهها و شرایط جوی را از طریق اپلیکیشنها بررسی کرد.
اما از سوی دیگر، فضای مجازی گاهی باعث میشود روح واقعی کوهنوردی، یعنی فروتنی و سکوت، زیر سایه نمایش و رقابت مجازی قرار گیرد. انتشار عکسهای خطرناک برای جذب لایک یا صعودهای بدون برنامه برای «خودنمایی»، گاه منجر به حوادث تلخ شده است. کارشناسان ورزشی تاکید میکنند که آموزش اصولی و فرهنگسازی رسانهای، برای جلوگیری از این روند ضروری است. رسانهها باید بیش از «تصاویر قله»، بر ارزشهای فرهنگی و اخلاقی کوهنوردی تمرکز کنند. از این منظر شاید بتوان گفت کوهنوردی فقط نیاز به آموزش فنی ندارد بلکه به شدت به آموزش فرهنگی نیاز دارد.
در بسیاری از کشورها، از جمله ژاپن و سوئیس، فرهنگ کوهنوردی از دوران دبستان در قالب برنامههای طبیعتگردی آموزش داده میشود. دانشآموزان یاد میگیرند چگونه با محیط کوهستان رفتار کنند، خطرات را بشناسند و همکاری گروهی را تمرین کنند. در ایران نیز میتوان با گنجاندن برنامههای مشابه در مدارس و دانشگاهها، نسل آیندهای را پرورش داد که کوه را نه فقط بهعنوان محل تفریح، بلکه بهعنوان کلاس درس زندگی ببیند.
باشگاههای کوهنوردی میتوانند در این مسیر نقش مهمی ایفا کنند؛ از برگزاری کارگاههای محیطزیستی گرفته تا آموزش کمکهای اولیه و مهارتهای ارتباطی.
کوهنوردی و هویت ملی
کوه در فرهنگ ایرانی، فراتر از طبیعت است؛ نماد مقاومت و ایستادگی است. در دوران معاصر نیز، کوهنوردی میتواند به بازتولید نوعی هویت ملی مبتنی بر استقامت کمک کند. صعود به دماوند، بهویژه در مناسبتهای ملی، برای بسیاری از ایرانیان یادآور ریشههای مشترک و غرور ملی است. در شعر نیما یوشیج و سهراب سپهری، کوه نماد حقیقت و پایداری است؛ جایی که انسان میتواند صدای درون خود را بشنود.
به همین دلیل، کوهنوردی صرفا ورزشی فردی نیست؛ تجربهای جمعی است که میتواند حس همبستگی و عشق به سرزمین را تقویت کند. در نهایت، کوهنوردی بیش از هر چیز سفری درونی است. صعود به قله، استعارهای از تلاش انسان برای رسیدن به تعالی است.
در جهانی که هر روز بیشتر بهسوی مصرفگرایی و سطحینگری میرود، فرهنگ کوهنوردی میتواند یادآور ارزشهایی چون فروتنی، همبستگی، احترام و پایداری باشد.
کوهها همچنان هماناند؛ آرام، خاموش و باشکوه. این ما هستیم که باید بیاموزیم چگونه در کنارشان زیست کنیم، نه بر ضدشان. اگر بتوانیم فرهنگ کوهنوردی را با اخلاق، دانش و عشق به طبیعت پیوند دهیم، شاید بتوان گفت به قله واقعی انسانیت رسیدهایم.
نظر شما