آگاه: اختلاف نظرهای ظاهری در تعداد یا تقدم اصول دین (توحید، نبوت، معاد، عدل، امامت)، نباید ما را از یک حقیقت اساسی غافل کند، آن هم اینکه همه این اصول در نهایت منظومهای واحد را تشکیل میدهند که غایت نهایی آن «توحید» است؛ هم به عنوان نقطه آغاز (مبدا) و هم به عنوان مقصد نهایی (معاد). از این منظر، تمام فروع دین، از نماز و روزه تا حجاب و خمس، استراتژیهایی عملی برای نیل به این غایت هستند. در خصوص موضوع طرح شده، حجاب صرفا یک دستورالعمل رفتاری نیست، بلکه عملی است که در شبکه معنایی توحید جای میگیرد. هدف آن، تنها پوشش بدن نیست؛ بلکه تمرینی برای حفظ حریمها، مهارت غریزه در مسیر تعالی، و نهایتا خروج از خودمحوری و توجه به «دیگری» (خدا و جامعه) است که همه در مسیر توحید معنا مییابند. بنابراین، جدا کردن بحث حجاب از این چارچوب غایی، آن را به موضوعی کممایه و صرفا ظاهری تبدیل میکند.
ملاصدرا سفر سلوک انسان را از «علم» به سوی «عمل» ترسیم میکند. علم حقیقی، دریافت و حفظ وحی از سوی خداست که در اصول دین متبلور میشود. اما این علم تا به عمل درنیاید، ناقص است. فروع دین، نسک (مناسک) و مسیر عملیاتی شده همین علم هستند. حجاب نیز از این قاعده مستثنی نیست. ایمان به توحید و معاد (علم) باید در قالب رفتاری اجتماعی (عمل) ظهور کند. اینجاست که حجاب دیگر تنها یک پوشش دینی نیست، بلکه «تجسم بیرونی» یک باور درونی است. مشکل زمانی پدید میآید که این رابطه دوسویه گسسته شود یا عمل (حجاب) از علم (باور) تهی شود و به رفتاری مکانیکی و ظاهری تبدیل شود یا علم، هرگز مجال تجلی در عمل را نیابد. سلامت این رابطه، کلید فهم جایگاه حجاب در سیر تکاملی فرد مومن است.
یکی از مسائل کلیدی برای فهم بهتر ارتباط اصول و فروع ارتقای ولایت فقیه از یک موضوع صرفا فقهی به سطح یک مسئله کلامی و اعتقادی است. اگر فروع دین، استراتژیهای عملی برای وصول به اصول هستند و ما خود مسیر کامل را نمیدانیم، نیاز به رهبری داریم که هم مقتضیات زمان و مکان را بداند و هم در چارچوب اصول دین حرکت کند. ولایت فقیه، در این خوانش، نهادی است که مسئولیت حفظ پیوند زنده و پویا بین اصول ثابت و فروع متغیر را بر عهده دارد. تصمیمگیری درباره نحوه پیادهسازی و تاکید بر حکمی مانند حجاب در بافت پیچیده اجتماعی، سیاسی و فرهنگی معاصر، دقیقا در حیطه این مسئولیت قرار میگیرد. بنابراین، توجه به امر حجاب در سطح کلان از سوی ولی فقیه، نه یک تصمیم سلیقهای یا صرفا حکومتی، بلکه برآمده از وظیفه او در هدایت جامعه به سمت تحقق عملی اصول دین (عدالت، تهذیب نفس، سلامت اجتماعی) است.
اصول اعتقادی، در همین دنیای مادی با همه محدودیتهای آن (ظلم و عدل، فقر و غنا، فشارهای اجتماعی) محک میخورند و تحقق مییابند. حجاب نیز به عنوان یک فرع، در همین عرصه خاکی معنا پیدا میکند. چالشها، مقاومتها و حتی کجفهمیها حول موضوع حجاب، بخشی از فرآیند تحقق یک مفهوم اعتقادی در جامعهای ناقص و در حال شدن است. این نگاه به ما کمک میکند که مسائل پیرامون حجاب را نه به عنوان نشانهای از شکست آن، بلکه به مثابه بخشی از فرآیند پیچیده و طولانی «عملیاتی شدن دین» در دنیای مدرن ببینیم. وظیفه متولیان دین و جامعه، نه نادیده گرفتن این چالشها، بلکه مدیریت خردمندانه آنها با تکیه بر اصول و درک شرایط مادی است.
حجاب را نباید جزیرهای منفک و صرفا در ذیل فقه فردی مطالعه کرد. فهم عمیق آن، مستلزم قرار دادنش در منظومه به همپیوسته اعتقادی اسلام است. در این منظومه، حجاب فرعی است که از اصل توحید آب میخورد، مرحلهای ضروری در سلوک از علم به عمل است، در پرتو نهاد ولایت (به عنوان پل اصول و فروع) در جامعه سامان مییابد و نهایتا در عرصه پرچالش دنیای مادی محک میخورد و عینیت پیدا میکند. هر گونه سیاستگذاری، گفتوگو یا اصلاحطلبی در این حوزه، اگر این پیوستار اعتقادی-عملی را نادیده بگیرد، محکوم به سطحینگری و بیثمری است. به یاد داشته باشیم که تابآوری و معناداری احکام اجتماعی اسلام در طول تاریخ، نه در جمود بر ظواهر، که در توانایی بازخوانی و بازپیوند زدن مستمر فروع به اصول جاودان آن بوده است. حجاب نیز از این قاعده مستثنی نیست.
۲۰ آذر ۱۴۰۴ - ۱۵:۴۲
کد خبر: ۱۸٬۷۱۴
وقتی بحث از حجاب در جامعه اسلامی به میان میآید، اغلب چنان گفتمان به سطحی از مجادلات حقوقی یا اجتماعی تقلیل مییابد که ریشههای عمیق اعتقادی آن نادیده گرفته میشود. اما اگر بپذیریم که فروع دین، تجلیات عینی و استراتژیهای عملی برای تحقق اصول دین هستند، آنگاه دیگر پرسش اصلی این نخواهد بود که «حجاب چه حکمی دارد؟»؛ بلکه این خواهد شد که «حجاب، چگونه به مثابه یک فرع عملی، در خدمت تحقق کدام اصل از اصول اعتقادی اسلام قرار میگیرد؟»
نظر شما