آگاه: در ادامه، روایتگری حضرت زینب (س) بعد اجتماعی و معرفتی این قدرت را آشکار میسازد و آن را از فضای جنگ به متن فرهنگ و روابط اجتماعی منتقل میکند.
مکتب شهید سلیمانی بازتولید همین الگوی تمدنی است؛ جایی که دفاع از «حرم حضرت زینب (س)» عملی نظامی نیست، بلکه حرکتی نمادین برای پاسداری از ارزشهای معنوی و کرامت زنانه محسوب میشود. بنابراین انتقال این مکتب به نسل جدید، تنها از مسیر روایت نظامی و مفهوم «سنگر» امکانپذیر نیست. این روایتگری احساسی و زنانه است که از فرسایش معنایی نمادها جلوگیری و مکتب سلیمانی را از گزارشی تاریخی به تجربهای زنده، اخلاقی و خانوادگی تبدیل میکند.
تقلیل مکتب به بعد نظامی و پیامدهای انجماد نمادین
یکی از چالشهای بنیادین در بازنمایی و انتقال مکتب سلیمانی به نسلهای جدید، پدیدهای است که در ادبیات پژوهشی از آن با عنوان «روزمرهشدن» یاد میشود. هرگاه یک کلانروایت معنوی در قالبهای فیزیکی یا نظامی محدود شود، ظرفیت اثرگذاری فرهنگی و عاطفی آن بهتدریج کاهش مییابد. طی سالهای اخیر، تمرکز بر بازنمایی چهرهای صرفا نظامی از شهید سلیمانی تصویری نظامی از او ارائه داده که بر جنبههای رزمی و اقتدارگرایانه استوار است. چنین دیدگاهی از دو جهت آسیبزا تلقی میشود:
نخست آنکه، اصرار بر «مادیسازی» مفاهیم قدسی ازطریق بازتولیدهای عینی و اغلب کمکیفیت، زمینه را برای تحریف و وارونگی فرهنگی فراهم میسازد. هنگامی که روایت از محتوای اخلاقی و درونی خود تهی و در قالب بیانی رسمی و دولتی ظاهر شود، بستر لازم برای قرائتهای هجوآمیز در لایههای غیررسمی جامعه پدید میآید؛ چنانکه طنز، کاریکاتور و بازخوانی انتقادی میتوانند به ابزارهایی برای مقاومت نمادین دربرابر روایت رسمی تبدیل شوند.
دوم آنکه غلبه نگاه مردانه و نظامی بر این مکتب، پیوند احساسی و فرهنگی نسل جدید ـ بهویژه زنان ـ را تضعیف میکند. تصویرسازی از سلیمانی بهعنوان «ژنرالی شکستناپذیر» بدون اشاره به ابعاد انسانی، عاطفی و خانوادگی شخصیت او، موجب میشود که مخاطب نتواند الگوی اخلاقی و زیستجهان انسانی این مکتب را در زندگی روزمره بازآفرینی کند. در نتیجه، مکتب سلیمانی از تجربهای زنده و پویا به نمادی ایستا و تشریفاتی فروکاسته میشود.
از بازنمایی قدرت تا انسانسازی روایت
برای عبور از محدودیتهای ناشی از قرائت نظامی از مکتب سلیمانی، باید پیوندی معنادار میان «میدان کنش» و «زیست خانوادگی» برقرار شود؛ پیوندی که در پژوهشهای تحلیلی اخیر از خلال گفتوگوها و روایتهای نزدیکان سردار، بهویژه زینب سلیمانی، برجسته شده است. او با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره و خاطرات کوچک اما معنادار، تلاش کرده است چهرهای انسانی از پدر ارائه دهد و کلانروایت مقاومت را از سطح قهرمانی نظامی به سطح اخلاقی و عاطفی ارتقا دهد. بنابراین، وظیفه «پیامرسان پس از واقعه» احیای بعد انسانی و زمینی شهید است. این روایتگری زنانه میکوشد با تمرکز بر جنبههای اخلاقی، احساسات و تجربه رنج، سردار سلیمانی را از سطح اسطوره به سطح انسان اخلاقی بازگرداند و امکان تداوم فرهنگی مکتب را در بستر زندگی واقعی فراهم آورد.
بازتعریف امنیت و کرامت انسانی
«دفاع از حرم» به معنای حفاظت فیزیکی از اماکن مقدس نیست، بلکه منظومهای نمادین از معنا را دربر میگیرد که در آن، نام حضرت زینب (س) هسته مرکزی و بعد قدسی این روایت است. بنابراین، دفاع از حرم با پاسداری از حرمت، کرامت و هویت زنانه درهم میآمیزد و از سطح یک شعار نظامی به چارچوبی اخلاقی و فرهنگی ارتقا مییابد.
برای نسل جدید، بهویژه دختران جوان، این روایت حامل پیامی بازتفسیرشده است: مکتب سلیمانی در بستر نبردهای سوریه و عراق را میتوان تلاشی برای پیشگیری از بازآفرینی رنجهای تاریخی زنان دانست. همانگونه که در سنت عاشورایی، واقعه اسارت زنان نماد مظلومیت و فروپاشی حرمت انسانی است، در جهان معاصر نیز ظهور گروههایی چون داعش تهدیدی علیه کرامت زنان قلمداد میشود. در چنین بستری، «دفاع از حرم» معنایی دوگانه پیدا میکند: هم ایستادگی دربرابر خشونت سازمانیافته و هم دفاع از بنیانهای عاطفی و اخلاقی خانواده. در این تفسیر، «دفاع» دیگر کنشی مردانه و خشن نیست؛ ضرورتی انسانی است که در پیوند میان امنیت، کرامت و عشق معنا مییابد.
گذار از تبلیغ مستقیم به ایجاد همدلی
برای انتقال موثر مفاهیم مکتب سلیمانی در چارچوب روایتگری زنانه، باید از الگوهای تبلیغاتی و مستقیم فاصله گرفته شود. یافتههای برخی پژوهشها نشان میدهد که تکرار مستمر شعارها و تصاویر کلیشهای، در نهایت به «بیحسی عاطفی» و کاهش ظرفیت اثرگذاری میانجامد.
برای بازنمایی مکتب سلیمانی از مسیرهای غیرمستقیم و اثرگذار، سه راهکار اصلی پیشنهاد میشود. نخست، استفاده از روایتهای شنیداری زنان است که در قالب تجربههای شخصی و عاطفی بیان میشوند و به دلیل صمیمیت و لحن احساسی، پیوندی عمیقتر با مخاطب برقرار میکنند. دوم، بهرهگیری از هنر مفهومی و انتزاعی با نمادهایی همچون انگشتر یا سایه است که عظمت نمادین شخصیت سردار شهید را منتقل میکند و از بازنماییهای تبلیغاتی و تکراری میکاهد. سوم، تولید مستندهای زنمحور است که بهجای تمرکز بر میدان جنگ، بر تاثیرات انسانی و اجتماعی حضور سلیمانی در زندگی زنان تمرکز دارند؛ این رویکرد میتواند مفهوم «دفاع» را از عرصه نظامی به حوزهای اخلاقی، انسانی و روزمره گسترش دهد.
مکتب سلیمانی بهمثابه کلانروایت خانوادهمحور
میتوان گفت تداوم و بقای هر کلانروایتی در تاریخ، وابسته به برقراری تعادل میان «قدرت» و «روایت» است. تجربه تاریخی پارادایم کربلا نشان داد که ماندگاری آن، محصول شهادت امام حسین (ع) نبود؛ بلکه روایتگری حضرت زینب (س) این خون را به یک «فرهنگ پایدار» تبدیل کرد. اگر مکتب سلیمانی قرار است به بخشی از هویت ماندگار نسلهای آینده بدل شود، ناگزیر باید از قالب نظامی خارج و در آینه روایتهای زنانه، خانوادگی و اخلاقی بازخوانی شود. در این صورت، این مکتب نه تنها بخشی از تاریخ جنگ بلکه جزئی از «افق اخلاقی و هویت ملی» ایران در ذهن و زندگی مردم ریشه خواهد دواند.
نظر شما