دکتر رسول صادقی دانشیار گروه جمعیت‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران است که تالیفات و تولیدات پژوهشی بسیاری در حوزه جمعیت صورت داده است. وی معتقد است با اعمال یکسری سیاست‌ها و تغییر در برخی روندها می‌توان روند حرکت جمعیت به وضعیت هولناک رشد منفی و سالخوردگی مفرط جمعیت را تا حد زیادی تغییر داد.

آگاه: درحال‌حاضر کشور ما از نظر جمعیتی در چه وضعیتی قرار دارد و مهم‌ترین آسیب‌هایی که در حوزه جمعیتی در کشور وجود دارد، چیست و ریشه‌های پدیدآورنده آنها کدام است؟

  کشور ما با داشتن جمعیت ۸۵میلیون نفری در پایان مراحل گذار جمعیتی است؛ به این معنی که وقتی کشوری وارد مرحله پایان گذار جمعیتی می‌شود، مسیر پیش رویش به این شکل است که افزایش‌های جمعیتی برای دوره کوتاهی، آن هم به‌صورت بطئی و کند رخ می‌دهد و بعد تعداد جمعیت شروع به کاهش می‌کند. باتوجه‌به وضعیتی که در حوزه جمعیتی در آن قرار گرفتیم به‌لحاظ جمعیت‌شناسی یک‌سری فرصت‌ها و چالش‌هایی در کشور ایجاد شده که این فرصت‌ها و چالش‌ها این را نشان می‌دهد که اگر بخواهیم یک سیاست‌گذاری مناسب در حوزه جمعیت داشته باشیم، شاید هیچ زمانی به اندازه اکنون حساس نیست؛ تدوین سیاست‌ها و برنامه¬‌های جمعیتی در هر دوره‌ای مستلزم معین ساختن جهات آسیب‌زا و مسئله‌آفرین روندهای جمعیتی از یکسو، و فرصت‌های برآمده از تحولات جمعیتی از سوی دیگر است. هرچند همه¬ دوره¬ها و مراحل گذار جمعیتی مستلزم سیاست¬گذاری است ولی شاید سیاست¬گذاری در هیچ دوره¬¬ای به اندازه¬ سال‌های اخیر، حساس، لازم و در صورت موفقیت، موثر نباشد.

در بستر گذار جمعیتی، مرحله‌ای از تحولات جمعیتی در ایران از سال۱۳۸۵ آغاز شده است که در ادبیات جمعیت‌شناسی به دوره «پنجره جمعیتی» معروف است. در دوران پنجره جمعیتی، نسبت جمعیت در سنین فعالیت افزایش یافته و به حداکثر خود (حدود ۷۰درصد) می‌رسد. مکانیزم‌های ترکیبی و رفتاری تغییرات ساختار سنی جمعیت همراه با افزایش سطح تحصیلات پتانسیل زیادی برای رشد سریع اقتصادی در کشور فراهم کرده است. اما این فرصت جمعیتی محدود است و تا دو دهه آینده این فرصت پایان می‌یابد. همچنین، بهره‌برداری از فرصت پنجره جمعیتی نیازمند محیط سیاستی و بستر نهادی مناسب است. نکته دیگر این است که این فرصت که بسیاری اوقات به آن فرصت طلایی می‌گوییم درعین‌حال که به‌عنوان فرصت محسوب می‌شود، اگر بهره‌برداری از آن صورت نگیرد می‌تواند چالش باشد؛ به بیان دیگر، تنها در صورت موفقیت سیاست‏ها و برنامه‌های اقتصادی به‌ویژه در حوزه اشتغال و سرمایه‌گذاری است که سود جمعیتی می‏تواند به سود اقتصادی تبدیل شود. باوجوداین، حدود ۱۷سال از گشایش پنجره جمعیتی در ایران سپری شده است و شاخص‌هایی مانند رشد اقتصادی پایین، بالابودن نرخ بیکاری به‌طور اعم و بیکاری دانش‌آموختگان دانشگاهی به‌طور اخص، پایین بودن نرخ اشتغال زنان و سهم اندک آنان در مشارکت اقتصادی، ظهور و گسترش نیت‌ها در جامعه و پیامدهای سیاسی- اجتماعی آن نشان می‌دهد که از ظرفیت پنجره جمعیتی درست استفاده نشده است. درصورت تداوم چنین وضعیتی نه‌تنها سود جمعیتی به سود اقتصادی تبدیل نمی‌شود، بلکه آن به‌آسانی به بار و مصیبت جمعیتی تبدیل و مسائل و چالش‌های متعدد اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را رقم خواهد زد. بهره‌برداری از این فرصت و جلوگیری از چالش‌های آن، نیازمند اقدامات عاجل سیاست‌گذارانه و تقنینی در حوزه‌های مهارت‌آموزی و اشتغال‌آفرینی، توانمندسازی زنان، سرمایه‌گذاری برای تولید و اشتغال است.

چالش‌هایی که در حوزه جمعیتی داریم یکی مربوط به تاخیر در ازدواج و افزایش دوره تجرد زیستی است. در وضعیت کنونی جامعه ایران، پدیده ازدواج تحت‏تاثیر تحولات ساختاری و فرهنگی جامعه از یک¬سو و شرایط نامطلوب اقتصادی از سوی دیگر، به‌عنوان یک مسئله اجتماعی نمود یافته است؛ به بیان دیگر، امروزه تاخیر و ناپایداری ازدواج به یکی از مهم‌ترین مسائل و چالش‌های جمعیتی کشور تبدیل شده است. افزایش چهار سال به میانگین سن ازدواج و افزایش سه‌برابری تاخیر در ازدواج در سه دهه اخیر، از مسائل و چالش¬های نوپدید در حوزه ازدواج است. نه‌تنها سن ازدواج افزایش یافته، بلکه دوام و پایداری ازدواج‌ها نیز کمتر شده است.

الان بخش قابل‌توجهی از جوانان زیر ۳۰سال ازدواج نکرده‌اند. وقتی تاخیر در ازدواج زیاد باشد می‌تواند باروری را کاهش دهد. بخشی از تاخیر در ازدواج به این دلیل است که امکان و شرایط ازدواج نسبت‌به گذشته سخت‌تر شده که در این قضیه عامل اقتصادی نقش بسیار مهمی دارد؛ یعنی وقتی قرار است ازدواجی رخ دهد، داشتن شغل بسیار مهم است و وقتی دسترسی به فرصت‌های شغلی محدود باشد و بیکاری بیشتر باشد می‌تواند تاخیر در ازدواج ایجاد کند. بخش دیگر تاخیر در ازدواج به دلیل این است که به‌سبب تغییرات ارزشی و نگرشی که در جامعه ایرانی رخ داده است، مطلوبیت ازدواج در مقایسه با چند دهه گذشته کمتر و کم‌رنگ شده است. بخش دیگری از تاخیر در ازدواج مخصوصا در برخی از مناطق کشور ازجمله در روستاها ناشی از این است که توازن تعداد دختر و پسر مجرد در سن ازدواج به هم خورده است؛ مثلا در مناطق غرب کشور ازجمله شهرستان‌های استان کرمانشاه و ایلام به‌دلیل اینکه مردان عمدتا به مناطق شهری مهاجرت کرده‌اند، تعداد دختران مجرد در مقایسه با پسران مجرد در مناطق مبدأ افزایش قابل‌توجهی پیدا کرده که به نوعی مضیقه ازدواج ایجاد شده است؛ یعنی تعادل و توازن افراد در سن ازدواج به هم خورده که عامل بیکاری و مهاجرت این مسئله را در این مناطق رقم زده است.

چالش دیگر که حدود دو دهه است با آن مواجهیم چالش باروری پایین است. باروری پایین که یکی از مهم‌ترین چالش‌های جمعیتی کشور است در ۸۳کشور جهان هم هست و حدود ۶۰درصد جمعیت جهان در کشورها و مناطقی زندگی می‌کنند که باروریشان کمتر از سطح جایگزینی است. در چالش باروری پایین که در ایران رخ داده تفاوتی که کشور ما با سایر کشورها ازجمله کشورهای توسعه‌یافته دارد سرعت کاهش است.

در این مورد بیشتر توضیح دهید.

در زمان بسیار کوتاهی گذار باروری در ایران رخ داده است؛ یعنی از یک عددی ۷.۱ فرزند به‌ازای هر زن به ۱.۷فرزند به‌ازای یک زن رسیدیم و داده‌های اخیر کمتر از این را هم نشان می‌دهد؛ یعنی سطح باروری در ایران ۱.۶ است و این می‌تواند چالش‌های زیاد و نگرانی‌هایی به لحاظ جمعیتی به همراه داشته باشد؛ چون ماندگاری و پایداری این وضعیت می‌تواند منجر به رشد منفی جمعیت شود و هم سرعت سالخوردگی جمعیت را تسریع کند و به آن شتاب ببخشد که هر دوی اینها، یعنی رشد منفی جمعیت و سالخوردگی جمعیت چالش‌های جدی هستند که می‌تواند فراروی یک کشور قرار بگیرد. نگرانی‌هایی ازلحاظ اقتصادی هست که در شرایط تداوم باروری پایین، جمعیت در سنین فعالیت تعداد و نسبتش کم می‌شود. به لحاظ بحث‌های ژئوپلیتیکی و هویتی نیز می‌تواند چالش‌هایی ایجاد کند و به همین دلیل است که اکثر کشورها قبل از اینکه باروری‌شان وارد مرحله پایین‌تر از سطح جایگزینی شود، سیاست‌هایی در قالب سیاست‌های دوستدار و حامی خانواده اتخاذ می‌کنند تا به خانواده‌ها کمک کنند که تعداد فرزندان بیشتری را به دنیا بیاورند. اگر این سیاست‌ها موثر باشد تا حدودی می‌تواند چالش‌های بعدی را کم‌رنگ کند ولی اگر ناموفق باشد، همین باروری پایین می‌تواند سرچشمه بسیاری از مسائل و چالش‌های جمعیتی باشد.

چالش دیگر افزایش مهاجرت‌های منطقه‌ای در داخل کشور است. الان شاهد افزایش مهاجرت‌های داخلی از شهرهای کوچک‌تر و مناطق توسعه‌نیافته کشور و به‌طورکلی از نوار مرزی در غرب و جنوب‌شرقی کشور عمدتا به سمت پایتخت و پیرامون آن هستیم؛ ازاین‌رو، مسئله مهاجرت داخلی در ایران در دهه‌های اخیر اهمیت فزاینده‌ای پیدا کرده است؛ زیرا مهاجرت‌ها در فواصل زمانی و مکانی دورتر درحال افزایش است و همچنین مهاجرت¬های داخلی نقش زیادی در تحولات اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی منطقه‌ای پیدا کرده است. افزایش مهاجرت‌ها و جابه‌جایی‌های جمعیتی به‌ویژه از مناطق مرزی کشور به‌سمت مرکز و سکونت آنها در پیرامون شهرهای بزرگ، به‌ویژه پایتخت، یکی از مسائل و چالش‌های اجتماعی و جمعیتی حال‌حاضر کشور است. باوجوداین، هنوز سیاست‌های راهبردی برای مدیریت و ساماندهی مهاجرت‌های داخلی در کشور تدوین و طراحی نشده است. این در حالی است که نیاز به چارچوب‌های قانونی برای مدیریت و ساماندهی مهاجرت¬های داخلی، به‌حداقل‌رساندن پیامدهای منفی و چالش¬های مهاجرتی و به حداکثر رساندن منافع و فرصت‌های مهاجرتی بیش‌ازپیش وجود دارد.

مهاجرت از کشورهای همسایه به داخل ایران هم در این چارچوب می‌گنجد؟

اتفاقا چالش دیگر همین مهاجرت بین‌المللی از و به ایران است؛ یعنی مهاجرت از ایران و مهاجرت به ایران که قدمت طولانی دارد، ولی در سال‌های اخیر تشدید شده است. تجربه بیش از چهار دهه مهاجرت اتباع افغانستانی را به ایران داشتیم و یک تجربه مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور داشتیم؛ اما مهاجران افغانستانی بیشتر از نوع مهاجران با سطح تحصیلات و مهارت پایین هستند و بیشتر در قالب مهاجرت‌های توده‌ای و اجباری بوده و مهاجرت از ایران به خارج از کشور بیشتر در قالب مهاجران با سطح تحصیلات و مهارت بالاتر بوده است. این جریان مهاجرتی از افغانستان مخصوصا بعد از روی کار آمدن مجدد طالبان در دو سال اخیر شدت بیشتری گرفته و سامان‌دهی این موضوع نیز دچار چالش است. شاید مهم‌ترین چالش در این زمینه سامان‌دهی نامناسب و ناکافی اتباع افغانستانی در ایران است؛ ازاین‌رو، تمرکز مهاجران افغانستانی در چند کلان‌شهر کشور، افزایش جریان و حضور مهاجران افغانستانی بدون مدرک به کشور بعد از بازگشت دوباره طالبان به قدرت و ظهور و گسترش نسل-های دوم و سوم مهاجران افغانستانی در ایران از چالش‌های مدیریت مهاجرت در کشور هستند. دسترسی به آموزش و تحرک تحصیلی، تغییر هویت و احساس تعلق به جامعه ایرانی و درعین‌حال، عدم تابعیت و شهروندی، ادغام ساختاری جزئی و تحرک شغلی پایین، یکی از مهم‌ترین مسائل و چالش‌های نسل‌های دوم و سوم مهاجران در جامعه ایران است. از طرف دیگر، درخصوص مهاجرت به خارج از کشور در سال‌های اخیر میل به مهاجرت روبه‌افزایش بوده است. باتوجه‌به اینکه سیاست جوانی جمعیت داریم ولی جمعیت جوان بیشتر درگیر جریان‌های مهاجرتی می‌شوند، اثر کاهشی که می‌تواند روی جمعیت داشته باشد اثری مضاعف است؛ یعنی هم خود فرد مهاجرت می‌کند و هم فردی که به عنوان پتانسیل تشکیل خانواده و فرزندآوری دارد، مهاجرت می‌کند؛ لذا این هم موضوعی است که در سال‌های اخیر یکی از مواردی است که نیاز بوده دراین‌رابطه سیاست‌گذاری مناسبی صورت گیرد و شرایط بهبود یابد تا مهاجرت بین‌المللی از ایران کمتر و تعدیل شود یا شرایط بازگشت رخ دهد؛ بنابراین، روند فزاینده مهاجرت نیروی کار ماهر و تحصیل‌کرده از ایران به سمت کشورهای توسعه‌یافته و افزایش میل به مهاجرت در سال‌های اخیر از چالش‌های مهم مهاجرت بین‌المللی از کشور محسوب می‌شوند.

چالش دیگر که در آینده پیش رو است، سالمندی جمعیت است. درحال‌حاضر کشوری هستیم که در مرحله گذار از جوانی به سالمندی هستیم؛ یعنی الان جامعه سالمند نیستیم و یک جامعه درحال سالمندی هستیم. نکته‌ای که در مورد ایران وجود دارد این است که سرعت و شیب سالمندی در ایران بسیار زیاد است. مرحله در حال سالمندی زمانی است که بیش از هفت درصد جمعیت سالمند داشته باشیم و این هفت درصد دوبرابر شود؛ یعنی ۱۴درصد شود. این دوره در کشوری مثل فرانسه حدود ۱۲۰سال طول کشیده و در ایران حدود ۲۰سال اتفاق می‌افتد؛ یعنی از سال۱۴۰۰ که هفت درصد بوده تا سال۱۴۲۰ به بیش از ۱۴درصد می‌رسد که حتی ممکن است کمتر از این زمان هم باشد. این با این فرض است که باروری در ایران حدود ۷/۱ است و چون باروری کاهش یافته می‌تواند این فاصله را کوتاه‌تر کند و چون مهاجرت جوانان هم بیشتر شده نیز می‌تواند این فاصله را کوتاه‌تر سازد. در آینده و مخصوصا از سال۱۴۲۰ به بعد به یک جامعه سالخورده تبدیل می‌شویم؛ یعنی جمعیت ما بیش از ۱۵درصد جمعیت، سالمند خواهد داشت. هرچند سالخوردگی جمعیت دستاورد و موفقیت بشری محسوب می‌شود؛ به این معنی که چند صباحی به عمر مردمان این دیار افزوده شده تا بتوانند وارد دوره سالمندی شوند و دوره سالمندی هم طولانی زنده بمانند. قبلا که مرگ‌ومیر زیاد بود درصد کمی از افراد به سن سالمندی می‌رسیدند؛ ولی الان بیش از ۸۰درصد بچه‌هایی که متولد می‌شوند به سن سالمندی می‌رسند؛ ازاین‌رو، طول عمر افزایش یافته و سلامت عملکردی و جسمانی بیشتر شده و هر چند در مقایسه با کشورهای توسعه‌یافته در سطح پایین‌تری هستیم، اما ایران جزو کشورهایی است که موفقیت زیادی در ارائه خدمات سلامت و بهداشت داشته است. سالخوردگی جمعیت می‌تواند سهم جمعیت در سن کار و فعالیت را کاهش دهد و فشارهای زیادی بر سیستم‌های پرداخت بازنشستگی و سیستم‌های مراقبتی و بهداشتی داشته باشد؛ لذا یکی از چالش‌های پیش‌رو سالخوردگی جمعیت است و جامعه ما هنوز برای این دوران آماده نیست؛ ازاین‌رو، سالمندی جمعیت فقط هشدار نیست، بلکه زمان عمل است.

یکی از موضوعات مهم در بحث جمعیت مشوق‌های افزایش جمعیت است. کشورهای دیگر با چه مکانیزم و مشوق‌هایی سیاست افزایش جمعیت خود را تبلیغ و تدوین می‌کنند؟

همان‌طور که اشاره کردم حدود ۸۳کشور در دنیا باروریشان پایین است. عمده این کشورها سیاست‌های افزایش باروری دارند که در قالبی با عنوان سیاست‌های دوستدار و حامی خانواده است. نکته‌ای که در سیاست‌هایی این کشورهای وجود دارد این است که به‌جای اینکه سیاست‌های موردی داشته باشند، بسته‌های سیاستی دارند که به‌تدریج تقویت شدند؛ یعنی به‌جای اینکه فقط مرخصی زایمان داشته باشند که فقط زنان شاغل بتوانند استفاده کنند، سیاست‌ها و گزینه‌های سیاستی مختلفی دارند که هر کدام از اینها می‌تواند طبقات خاصی از جامعه را تحت‌تاثیر قرار دهد. سیاست‌هایی که این کشورها دارند در چند مقوله قابل بررسی است؛ یکی مشوق‌های مالی است که در بعضی جاها در قالب‌های اعتباری و در بعضی جاها در قالب پرداخت مالی بوده که به آن جایزه بچه می‌گویند. این مشوق‌های مالی اثر کوتاه‌مدت و موقتی دارند و بیشتر برای طبقات پایین اجتماعی و مهاجران اثرگذار بوده و روی طبقات متوسط و بالا اثری نداشته‌اند. نکته دیگر اینکه مشوق‌های مالی با سیاست‌های اقتصادی دیگر همراه بوده است؛ یعنی در ایران وام فرزندآوری یا وام ازدواج می‌دهیم ولی از آن طرف دیگر تورم بالایی داریم که اثر تمام مشوق‌ها را خنثی می‌کند و این یک نوع ناسازگاری است؛ یعنی از یک طرف مشوق مالی برای فرزندآوری می‌دهیم و از طرف دیگر، افزایش تورم و هزینه‌های زندگی باعث می‌شود افراد تصمیم به داشتن فرزند نگیرند. باید یک هماهنگی سیستمی وجود داشته باشد. مشوق‌های مالی بسیاری از کشورهای دنیا دوره اجرایشان کوتاه بوده به‌دلیل شرایط اقتصادی که داشتند و بار هزینه‌ای زیادی برای دولت به همراه دارد؛ به همین دلیل موقت اجرا کردند و دیگر اجرا نکردند؛ مثلا استرالیا در سال۲۰۰۴ سیاست مشوق مالی یا جایزه بچه داشت و در سال۲۰۱۴ یعنی بعد از ۱۰سال اجرای آن را متوقف کرد که به دو دلیل بود؛ یکی بیشتر طبقه پایین و مهاجران استفاده می‌کردند و دوم اینکه هزینه زیادی بر دوش دولت‌ها گذاشت و طبقه متوسط را که بیشتر چالش باروری مربوط به این طبقه است تشویق نمی‌کند. سیستم دیگری که غیر از مشوق‌های مالی وجود داشت سیستم مرخصی بود؛ اما نه مرخصی زایمان، بلکه مرخصی والدینی. در ایران طول مدت مرخصی زنان ۹ماه است و در بسیاری از کشورها شش، پنج یا چهارماه است ولی دو ماه هم به مرد مرخصی می‌دهند برای اینکه از همان بچگی، پدر ارتباطش با فرزند را نگه دارد و در فرزندپروری و بزرگ کردن فرزند به مادر کمک باشد.

در واقع در سیاست‌های تشویقی کشورهای دیگر علاوه‌بر جایگاه ویژه‌ای که زنان دارند؛ برای مردان هم نقش و چارچوب مسئولیت ویژه‌ای در نظر گرفته می‌شود.

بله؛ بسیاری از مطالعات نشان می‌دهند در خانواده‌هایی که مرد به امور خانه‌داری و بزرگ کردن فرزند کمک می‌کند زن برای داشتن فرزند و فرزندان بعدی تمایل پیدا می‌کند و به‌این‌ترتیب به پدران هم مرخصی دادند. مرخصی دیگری با عنوان مرخصی مراقبتی تعریف کردند. افرادی که فرزند زیر ۱۲سال دارند در برخی از کشورها در سال می‌توانند یک ماه مرخصی بگیرند؛ مثلا بچه‌شان مریض است و حتی در برخی جاها مرخصی مراقبت والدینی هم داریم؛ یعنی افراد برای مراقبت از والدین‌شان می‌توانند از مرخصی استفاده کنند که به این سیستم مرخصی می‌گویند؛ یعنی یک مرخصی نیست و چندین نوع مرخصی است. در بسیاری جاها مرخصی‌ها را حالت چند گزینه‌ای قرار دادند؛ مثلا یکی هشت‌ماه با ۵۰درصد حقوق مرخصی می‌رود و یکی دیگر می‌گوید چهارماه با صددرصد حقوق به مرخصی می‌رود و افراد این قدرت انتخاب را دارند. مرخصی والدینی یا مرخصی زایمان که تمام می‌شود سیستم خدمات مراقبت کودک وارد عمل می‌شود؛ یعنی ارائه خدمات مراقبتی از کودک با هزینه کم و کیفیت بالا که این بخش نقش زیادی در افزایش باروری داشته و به‌ویژه در میان طبقه متوسط و تحصیل‌کرده بیشترین عاملی بوده که توانسته باروری را افزایش دهد. فقط دولت‌ها نیستند و شهرداری‌ها و شرکت‌ها نیز این کار را می‌کنند؛ چیزی که در ایران در قالب مهدکودک می‌شناسیم ولی در ایران مهدها هزینه زیادی از خانواده می‌گیرد. در کشورهایی که دولت‌ها این هزینه را می‌پردازند و بر سیستم خدمات مراقبتی هم درخصوص مربیان و آموزش‌هایی که می‌دهند و هم درخصوص کیفیت ارائه خدمات نظارت دارند، نقش بسیار قابل‌توجهی در افزایش باروری داشته است.

یکی دیگر از سیاست‌هایی که کشورها داشتند اصلاح نظام کاری است؛ در اصلاح نظام کاری مشاغلی را که موقت و ناپایدار بوده کمتر کرده و بیشتر فرصت‌های شغلی پایدار ایجاد کردند. در بسیاری از کشورها مخصوصا در آسیای جنوب‌شرقی که ساعت کار طولانی داشتند، آن را کمتر کردند و اضافه‌کار را کاهش دادند تا افراد به امور خانه و خانواده برسند و نظام کاری را با خانواده هماهنگ کردند. در ایران بسیاری اوقات قانون کار ضد خانواده است و بین زن و مرد هیچ فرقی نیست و زن در محیط کار به‌عنوان مادر دیده نمی‌شود. وقتی به‌عنوان مادر دیده شود، انعطاف‌پذیری در ساعت کارش بیشتر است. مشاغل پاره‌وقت را به‌ویژه برای زنان برای دوره بعد از مرخصی زایمان‌شان گسترش دادند. ممکن است افراد ترجیح دهند به‌جای اینکه کامل سر کار بیایند به‌صورت پاره‌وقت سر کار بیایند. هدف از سیاست‌های اصلاح نظام کاری این بود که آشتی بین کار و خانواده ایجاد کنند؛ چون بسیاری اوقات ممکن است افراد به‌خاطر کارشان ازدواج نکنند و بچه‌دار نشوند یا به‌خاطر بچه‌شان کار را رها کنند. سیاست‌های آشتی و سازش بین کار و خانواده جزو سیاست‌هایی است که موفقیت قابل‌توجهی به‌ویژه برای کشورهایی که نرخ اشتغال زنان بالا بوده، داشته است. یکی دیگر از سیاست‌ها، سیاست‌های خدمات کمک باروری است که البته اثرگذاری‌اش در سطح دنیا زیاد نبوده است. ما در ایران برعکس بیشتر روی سیاست‌های خدمات کمک باروری متمرکز شدیم. چون وزارت بهداشت متولی این امر است و ذی‌نفعانی در این قضیه وجود دارد، آمارهای ناباروری را نادرست اعلام می‌کنند تا بتوانند بودجه بیشتری بگیرند و بخش زیادی از بودجه افزایشی جمعیت کشور به سمت خدمات کمک باروری رفته که معمولا موفقیتش کمتر است، هر چند ضروری است، یعنی بایستی دولت‌ها پوشش بیمه بدهند و این برنامه را اجرا کنند.

نکته‌ای که وجود دارد این است که هیچ کشوری ایده‌آل نیست و این‌طور نیست که مثلا کپی‌برداری ناقص کنیم و بگوییم فرانسه صدسال است که سیاست حمایت از خانواده دارد و سوئد و نروژ جزو کشورهای موفق بودند، همان را برداریم و در ایران پیاده کنیم. سیاست‌های جمعیتی یا بسته‌های سیاستی به نظام دینی، هنجاری و فرهنگی هر جامعه بستگی دارد و همچنین باید در چارچوب نظام اقتصادی و اجرایی کشور اتخاذ شود؛ یعنی یک فرهنگ و اقتصاد در تدوین و اجرای آنها موثر است؛ برای مثال در سوئد و نروژ، سیستم‌های مراقبت کودک حتی برای سنین زیر دو سال وجود دارد و بسیار استقبال می‌شود و افراد بسیار سریع بعد از مرخصی زایمان، بچه‌هایشان را به این سیستم‌ها می‌سپارند و آلمان این سیستم را پیاده کرد و موفق نبود؛ چون در فرهنگ آلمانی، مهد گذاشتن بچه زیر دو سال را پذیرفتنی نیست و این نشان می‌دهد بحث‌های فرهنگی بسیار مهم است. اینکه شرایط اقتصادی به چه شکلی است نیز اهمیت دارد؛ زیرا گاهی سیاست‌هایی اتخاذ می‌کنیم و بودجه زیادی برایش در نظر می‌گیریم و این بودجه اصلا اختصاص پیدا نمی‌کند و از طرف دیگر به مردم می‌گویند این مشوق‌ها را می‌دهیم و نمی‌دهند، یعنی نمی‌توانند بدهند و این می‌تواند تمام سیاست‌ها و برنامه‌های بعدی را تحت‌تاثیر خود قرار دهد؛ البته کشورهای دیگر سیاست‌های دوستدار و حامی خانواده اولویت اصلی‌شان است و در کنارش سیاست مهاجرپذیری هم دارند؛ یعنی کمبود نیروی کارشان را از طریق مهاجرپذیری گزینشی جبران می‌کنند و سیاست‌های گزینشی دارند و بستگی دارد نیاز بازار کارشان به چه حوزه‌ها و رشته‌هایی باشد.

آیا شرایط بازگشت به دوران رشد و شکوفایی جمعیت وجود دارد؟

باید ببینیم رشد و شکوفایی جمعیت را در چه می‌بینیم. درحال‌حاضر اگر بتوانیم باروری را به بالاتر از سطح جایگزینی برسانیم، تقریبا می‌تواند ما را از افتادن در چالش رشد منفی نجات بدهد که حتی در سیاست‌های کلی جمعیت ابلاغی مقام معظم رهبری بند اولش این است و به‌درستی دیده شده و در اولویت اول گذاشته شده است. اکثر پیمایش‌ها و نظرسنجی‌هایی که انجام شده نشان می‌دهد ایرانی‌ها به‌طور متوسط می‌خواهند بیش از دو فرزند داشته باشند و در پیمایش‌ها دو و نیم و بعضی پیمایش‌ها ۲.۷ است؛ ولی به‌طور متوسط ۱.۶ فرزند به دنیا می‌آید و یک فرزند اختلاف است و این یعنی یک فرصت سیاستی و بایستی سیاست‌گذار ببیند موانع و چالش‌هایی که باعث می‌شود افراد تعداد فرزندانی که دوست دارند داشته باشند ولی به دنیا نمی‌آید چیست و اگر مداخله درست انجام دهند، می‌تواند باروری را در کشور افزایش دهند یا نه؟ چون در خانواده و جامعه ایرانی هم ازدواج مطلوبیت دارد هرچند کم‌رنگ شده و هم فرزندآوری نقش قابل‌توجهی در درون خانواده دارد؛ ولی اینکه برگردیم به شرایطی که تعداد فرزندان به‌طور متوسط در خانواده ایرانی چهار و پنج فرزند بوده باتوجه‌به شرایط جدید امکان‌پذیر نیست؛ اما اگر بتوانیم باروری را به بالاتر از سطح جانشینی یا همان تعدادی که مردم دوست دارند به دنیا بیاورند برسانیم، یک کار بزرگ انجام داده‌ایم و می‌توانیم کشور را تضمین کنیم؛ در مقابل اینکه سالخوردگی آن یک سالخوردگی ملایم باشد و رشد منفی اتفاق نیفتد و افزایش بطئی و اندک جمعیتی هم داشته باشیم.  

بسم الله الرّحمن الرّحیم
با سلام به همه‌ کسانی که دلسوزانه و عاقبت‌اندیشانه به فعالیت در حوزه‌ جمعیت روی آورده‌اند، و با تشکر از مسئولانی که در مجلس و دولت به چاره‌جویی برای نجات کشور از آینده‌ هولناک پیری جمعیت میپردازند، بار دیگر تاکید می‌کنم که تلاش برای افزایش نسل، و جوان شدن نیروی انسانی کشور و حمایت از خانواده، یکی از ضروری‌ترین فرائض مسئولان و آحاد مردم است. این فریضه درباره‌ی افراد و مراکز اثرگذار و فرهنگ‌ساز، تأکید بیشتر می‌یابد. این یک سیاست حیاتی برای آینده‌ بلندمدت کشور عزیز ما است. کاوش‌های صادقانه‌ علمی نشان داده است که این سیاست را میتوان با پرهیز از همه‌ آسیب‌های محتمل یا موهوم پیش برد و آینده‌ کشور را از آن بهره‌مند ساخت.به دست‌اندرکاران این حسنه‌ ماندگار توصیه می‌کنم که در کنار تدابیر قانونی و امثال آن، به فرهنگ‌سازی در فضای عمومی و نیز در نظام بهداشتی اهمیت دهند.توفیقات همگان را از خداوند متعال مسألت می‌کنم.
سیّدعلی خامنه ای ‌۲۸/۰۲/۱۴۰۱

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.