آگاه: همزمان که وارد ساختمان میشوم، گروهی از خردسالان یکی از مهدکودکهای شهر برای دیدن موزه اسباببازی پلههای موزه را یکی از پس از دیگری میروند. همه به صف بودند. آزاده بیات، مدیر موسس موزه اسباببازی به استقبال خردسالان میرود. او سه برچسب با رنگهای قرمز، سبز، آبی و نارنجی را انتخاب کرده است و روی دست هر کودک پیش از ورود یکی از برچسبها را میزند. کودک پس از آنکه وارد موزه شد، باید به دنبال کاغذهای منطبق با رنگ کاغذ برچسب خود در میان اشیای موزه باشد. یعنی یکسری پرچمهای کوچک رنگی در میان اشیای اسباببازی قرار گرفته است و کودکان باید براساس رنگ منطبق با برچسب روی دستانشان، آن کاغذهای پرچم مانند را پیدا کنند و با خود تا پایان بازدید نگه دارند. درنهایت براساس تعداد پرچمهای رنگی جایزهای دریافت میکنند.
کودکان با تماشای اسباببازیها به وجد میآیند. سروصدا میکنند. فضا به دلیل آنکه کوچک است، قدری شلوغتر به نظر میرسد. کمی که جلوتر میروم، بخشی از کتب قدیمی روی طبقات یک کتابخانه قرار گرفتهاند. فرار، علی ورجه قهرمان، گوژپشت شهر چینا، داستانی از داستانهای هزارویکشب، نیمقرن در باغ شعر کودکان، داستان باستان، رؤیای طاهره، ۱۰نمایشنامه برای کودکانی و لوئی پاستور ازجمله این کتابها به شمار میروند.
در بخش دیگری از موزه اسباببازی علی ورجه؛ آدمک چوبی بندباز قرن۱۳ دوره قاجار قرار گرفته شده است. طبلک از دیگر اسباببازیهای این موزه به شمار میرود.
کمی جلوتر با دیدن اسب چوبی نعلی یاد دوران کودکی میافتم. یاد دو زاری و پنج زاریها؛ در آن مقطع برای سواری کردن این اسبهای چوبی باید سکههای دوزاری و پنج زاری را پرداخت میکردیم تا بتوانیم یک دقیقه روی این اسبهای چوبی و پلاستیکی سواری کنیم.
در میان موزه اسببازیها، اسب چوبی نعلی، عروسکهای چوبی ماتروشکا، اسبهای چوبی دالا، اسب چوبی، بازی تختهنرد، مانکالا، عقاب جیرفت (بازی شبیه تختهنرد مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد)، فرفره تخممرغ، قاپک، موش موشک (از مجموعه سرگرمیهای ایران)، تیرکمان، قلابسنگ، فرفرههای چوبی، دبرنا به چشم میخورد.
در بخش دیگری از دیوارهای موزه اسباببازی، قاب عکسهایی آویختهشده که برخی از بازدیدکنندگان قاب عکسهای دوران کودکیشان را به موزه اهدا کردهاند.
بخشی از موزه مربوط به بازی کردن بازدیدکنندگان در هر سنی است. آزاد بیات با تعدادی از خردسالانی که از مهدکودک برای بازدید به موزه آمدهاند، در حال آموزش برخی از اسببازیها و بازی کردن با خردسالان بود.
در میان این هیاهوها شنیده میشد صدای کودکانی که با حسرت میگفتند کاش این اسباببازیها برایمان بود. برخی از آنها که سنشان بسیار کمتر بود، آنها را برای خود برداشته بودند و حاضر نبودند برگردانند که با پادرمیانی مربیان مهد، اسباببازیها به موزه برگردانده شد.
نامش نازنین زهرا بود. بیشتر از چهار سال سن نداشت. کنارم آمد و گفت: خانم این اسباببازیها کاش در زمان ما بود. گفتم میتوانی به مربیات بگویی اسباببازیهایی که دوست داری را برایت بخرد. او با همان حالت کودکانه گفت: نه خیلی گران میشود. کاش اسباببازیهای ما به این صورت بود. او را کنار خودم مینشانم. به او میگویم: میشود بیشتر برایم توضیح بدهی. او با همان لحن شیرین کودکانه گفت: این اسباببازیها واقعی هستند. وقتی در دستمان میگیریم حس خوبی دارند. خیلی از آنها بامزه هستند. من اسباببازیهای زیادی دارم اما تا کنون اسباببازی با این مدلها نداشتم.
یکی از هم مهدهای نازنین زهرا جلوتر میآید و حرفهای او را تأیید میکند. او هم حدود پنج سالش بود. سامان میگوید: آنقدر با تبلت و موبایل بازی کردهام خسته شدم. این اسباببازیها خیلی بامزه هستند. دوست دارم همه آنها را در اتاقم داشته باشم.
برایم جالب بود، تفکرشان بهویژه تفکر نسل۹۰ برایم تعجب داشت. چگونه یک کودک دهه نودی از تکنولوژی میتواند خسته شود؟ یعنی ما در بازار اسباببازی، نتوانستیم اسباببازیهایی داشته باشیم که قدری از نیازهای این دهه را تامین کند؟ همان لحظه متوجه شدم که چقدر جای چنین اسباببازیهای قدیمی در بازار امروز اسباببازی خالی است؟
همه کارشناسان کنار اسباببازیهای مختلف ایستادهاند و بهنوبت برای بازدیدکنندگان تاریخچه اسباببازی را توضیح میدهند. پس از آنکه بازدید خردسالان و کودکان به اتمام میرسد، آزاده بیات، مدیر موسس موزه اسباببازی از تکتک آنها میخواهد که برای موزه یک نقاشی از اسباببازی که دوستش داشتند، یادگاری بکشند. همگی گوشهای از موزه مینشینند و با مدادرنگیهایی که به هر یک از آنها داده میشود، نقاشی موردنظر خود را از اسباببازی دلخواهشان در موزه اسباببازی روی کاغذ ترسیم میکنند.
علاوهبر کودکان و خردسالان، تعدادی دیگر از بازدیدکنندگان به جمع بازدیدکنندگان موزه اسباببازی اضافه میشوند. خانوادهای چهارنفره که متشکل از پدر، مادر، دختر و پسر است. پدر و مادر خانواده دهه۵۰ هستند و دختر و پسرشان دهه ۷۰. پدر و مادر هر کدامشان وقتی چشمشان به یک اسباببازی میافتد، آنقدر ذوقزده میشوند که از خاطراتشان برای فرزندانشان میگویند. البته برخی از اسباببازیها هم یادآور خاطرات کودکان دهه۷۰ هم بود که پسر و دختر خانواده با دیدن آنها ذوقزده میشدند یا به قول خودشان قلبشان اکلیلی شد.
مهدی سلطانی پدر خانواده، متولد۱۳۵۴ بود. او با اشاره به موزه اسباببازی گفت: تا کنون چنین موزهای را در شهر تهران ندیده بودم. با آمدن به موزه بسیاری از خاطرات دوران کودکیام زنده شد.
وی افزود: ایجاد چنین موزههایی و توسعه آن بسیار میتواند برای نسل امروزمان مفید باشد. نسلی که دائما در تکنولوژی غرق شده است و هیچ تحرکی ندارند. درحالیکه در زمان ما با این اسباببازیها تحرک داشتیم و دائما در حال ورجهوورجه کردن بودیم. موزه اسباببازی ایده هر کسی بود، به نظرم باید به او تبریک گفت که توانسته است در این اوضاع احوال روزگار چنین موزهای را ایجاد کند.
در ادامه زهرا خیرانی، مادر خانواده متولد۵۷ صحبتهای همسرش را تایید میکند. او میگوید: متاسفانه نسل امروز ما دائما با موبایل و لپتاپ هستند و بههیچعنوان با اسباببازیهای مهارتی آشنا نیستند. البته در بازار هم مشابه چنین بازیهایی را نمیتوان پیدا کرد. جای بسیاری از این اسباببازیهای قدیمی در بازار خالی است.
وی افزود: ما اسباببازیهای محلی بسیاری در کل کشور داریم که اگر تکتک آنها احیا شود و بتوانیم نسل امروز را با این اسباببازیها آشنا کنیم، میتوانیم شاهد اتفاقات و تحولات مؤثری در این عرصه باشیم.
دختر و پسر این خانواده هم در پایان گفتند: ما هیچ زمانی اینچنین اسباببازیهایی را در بازار ندیدیم و حالا که این موزه بخش فروش هم دارد، قطعا چند تکهای از این اسباببازی را خریداری خواهیم کرد.
در پایان سراغ آزاده بیات، مدیر موسس موزه اسباببازی میروم. این مسئول در خصوص موزه اسباببازی گفت: فضای موزه اسباببازی به دلیل آنکه یک ساختمان قدیمی بود، ناچار به مرمت و بازسازی آن طی مدتزمانی ۶ماهه شدیم و درنهایت ۲۶فروردین افتتاح کردیم. تمام اسباببازیهای موجود در این موزه طی سالهای مختلف خریداری شده و بخشی دیگر به موزه اهدا شده است.
وی افزود: نزدیک به ۱۵۰۰شئ اسباببازی در موزه اسباببازی به نمایش گذاشته شده است. اسباببازیها در دستههای مختلفی چیده شدهاند و شامل اسباببازی تاریخی، باستانی، بومی، ربابها، عروسک هستند.
بیات گفت: بخشی از موزه را به فروش برخی از اسباببازیها اختصاص داده شده است تا هر بازدیدکنندهای از هر یک از اسباببازیها که موردعلاقهاش باشد، میتواند آن را خریداری کند. البته بخش فروش محدود است و نتوانستهایم همه اسباببازیها را در بخش فروش داشته باشیم. تلاشمان این است که بخش آنلاین فروش اسباببازی را ایجاد کنیم.
وی ادامه داد: امروز باید به سمت احیای اسباببازیهای قدیمی و بومی کشورمان حرکت کنیم و به احیای آنها بپردازیم. تحقق این امر نیازمند کارگاههای بزرگ و کارخانجات و… نیست. بلکه میتوانیم همچون کشور ژاپن در قالب کارگاههای کوچک به بازسازی اسباببازیهای قدیمی و بومی کشورمان بپردازیم؛ برای مثال، فرفرهها نماد کودکی هر یک از ماست و ساخت آن نیازمند هزینه خاصی نیست. میتوان در کارگاههای کوچک چنین فرفرههای رنگی را تولید کرد و در اختیار کودکان و نوجوانان قرار داد.
هنگام خروج از موزه اسباببازی آلبوم عکسی قابلمشاهده است که عکسهای مختلفی از دوران کودکی در آن دیده میشود. عکسها، متعلق به عکسهای کودکی بازدیدکنندگانی است که بهدلخواه خودشان این عکسها را به موزه اسباببازی اهدا کردهاند و تکتک این عکسها نزد موزه اسباببازی به یادگار گذاشته شده است.
۲۸ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۵
کد خبر: ۶٬۷۹۶
زینب رازدشت تازکند-خبرنگار گروه فرهنگی: موزه اسباببازی یکی از موزههایی است که بهصورت تخصصی با ۱۵۰۰اسباببازی مختلف از اواخر فروردینماه امسال افتتاح شد. وارد خیابان نوفللوشاتو که میشویم، کمی جلوتر کوچه لولاگر عرضاندام میکند. عموما این کوچه بیشتر اوقات همیشه شلوغ است و یکی از دلایل شلوغی آن پیتزا داوود؛ قدیمیترین پیتزای تهران است. موزه اسباببازی دقیقا انتهای این کوچه قرار دارد. یک ساختمان قدیمی که هر آدمی با دیدنش حس نوستالژیک به او دست میدهد.
نظر شما