حانیه اخلاقی خبرنگار فرهنگی: غالبا آنچه از جنگ برایمان روایت کرده‌اند تداعی‌کننده این بوده که جنگ، سیمایی زنانه ندارد. یعنی جنگ را مردها شروع می‌کنند، مردها برایش برنامه‌ریزی می‌کنند، مردها جنگ را پیش‌ می‌برند و جنگی اگر پیروز شد مردها پیروز شده‌اند. اما حقیقت ماجرا این است که نمی‌توانیم زن مسلمان را به‌عنوان نماد شجاعت و عشق از روایت‌های جنگ حذف کنیم؛ قشری که گرچه نجنگیدند اما همراهی‌شان برای اینکه جبهه‌ها توان جنگ داشته باشند لازم بود. از جهت روحی، اگر شهر از جنگجوهایش پشتیبانی نکند، رزمنده‌ها پشت خود را خالی می‌بینند. پس علاوه‌بر عناصر معنوی این حال و هوای شهر بود که روحیه جبهه‌ها را تامین می‌کرد و مسلم است که عمده حال و هوای شهر و خانواده‌های شهر، گره خورده بود به زنان؛ زنانی که کنش‌هایشان حتی در سطح خانگی، در ایجاد فضای پشت جبهه در محیط‌های شهری، خیلی به درک جنگ توسط مردم، بسیج عمومی در شهر و جبهه‌ها و البته کشانده‌شدن حال و هوای جبهه به شهر و در خانواده‌ها اثر داشت.

سیمای زنانه جنگ

آگاه: زنان عملا تامین نیروی جبهه را به صورت غیرمستقیم با جنگی کردن فضای شهر انجام می‌دادند. با این تفاسیر، سیمای جنگ اگرچه در نگاه خیلی از ما زنانه نیست اما روایت‌های بسیاری از جنگ باقی‌مانده که زنانه است و فقط از نگاه زنان قابل‌تفسیر و درک است؛ روایت‌هایی که خاص زنان است‌، رنج و مصیبت و غم و شادی‌اش زنانه است و زنانه تفسیر می‌شود؛ روایت‌هایی که نمی‌توان از آن‌ها گذشت. نمی‌توان این اسطوره‌های عشق و افتخار و این زنان مبارز را از تاریخ جنگ حذف کرد. حتی اگر در صحنه اصلی جنگ خبری از آن‌ها نباشد.
برای همین هم ادبیات پایداری انقلاب اسلامی یا ادبیات دفاع مقدس، به نیمه پنهان جنگ و مجاهدت‌های زنانه بدهکار است؛ زنانی که خواه دختر شهید، همسر شهید و مادر شهید باشند و خواه فعال و مبارزی در پشت سنگرها؛ هر دوی این دسته زنانی هستند پر از قصه و ایثار و عشق و مبارزه که هنوز آنطور که باید روایت نشده‌اند. زنانی که هرکجا نامشان آمد تصور شد ارزش‌ حضورشان کم است. درصورتی‌که جنگ، پیروزی و انقلاب مدیون این زنان است‌. این را قصه‌هایشان می‌گوید. «حوض خون» هم یکی از این قصه‌هاست.
پیش از گفتن از این کتاب، یک سوال از خودتان بپرسید. اگر به شما بگویند روزی می‌رسد که دشمن پشت در خانه‌تان ایستاده و لگد می‌زند، کودک تازه متولد شده‌تان دارد انگشتتان را می‌مکد و حتی فرصت ندارید کفش بپوشید چه حالی می‌شوید؟ سوال بسیار سختی است... بله. جنگ برای ما واژه آشنایی نیست. ترسناک است. غریب و برزخ است. به‌خصوص برای ما آدم‌هایی که دیر به دنیا آمدیم و در جنگ زندگی نکردیم. ما آدم‌هایی که هیچ تصویری از جنگ نداریم. مشق‌هایمان را در جنگ ننوشته‌ایم و درکی از خردشدن شیشه‌های پنجره اتاقمان نداریم. جنگ برای ما چیست؟ یک‌مشت خاطره‌ مشترک و دور، از پدرهایمان که در جنگ بزرگ شده‌اند. جنگ برای ما همین است.
ما نسلی هستیم که با خاطرات جنگ بزرگ شده‌ایم. کنار طاقچه هر خانه، سر در هر کوچه، پشت نام هر فرزند و جنب هر مسجدی نام یکی از هدیه‌های جنگ را دیده‌ایم. ما در جنگ بزرگ نشده‌ایم اما با جنگ غریب هم نیستیم. ما شاید با جنگ نه، اما با خاطرات جنگ آشناییم و برای همین هم خواندن از خاطرات اسطوره‌هایی که در جنگ مقاومت کردند برایمان جذاب است، به‌خصوص اگر نیمه پنهان جنگ را روایت کند. «حوض خون»، از همان خاطرات است.
کتاب «حوض خون» مجموعه روایت‌هایی است از ۶۴قهرمان پنهان بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک؛ قهرمانانی که میدان جنگ آن‌ها، بیمارستانی حصار کشیده‌شده بوده است؛ شیرزنان رخت‌شورخانه‌ اندیمشک. این کتاب روایت آن‌هاست؛ روایت زنانی که میراث‌دار روضه‌های مکشوف‌اند و «حوض خون» پرده‌ای از این روضه درونی‌شده را بالا می‌زند. خوب به صدای خش‌دار و گرفته زهرا ملک‌نژاد گوش دهید: تا کربلا راهی نمانده، تا کربلا راهی نمانده و خانم‌ها زمزمه می‌کردند «کربلا کربلا ما داریم می‌آییم.»
«حوض خون» میدان جنگی است از جنس مادران و خواهران و همسرانی که خون فرزندان، برادران و همسرانشان را با وایتکس و آب و کف می‌سابند. آنها هر روز، هر لحظه و هر ساعت بارها و بارها تا پایان جنگ این کار را تکرار می‌کنند و بعد از جنگ، هنوز خواب‌هایشان بوی خون می‌دهد. «حوض خون» حکایت پیدا کردن انگشت‌های بریده و پلاک‌های جامانده و نامه‌های خونین و ترکش است لای پتو و ملحفه و لباس رزمندگان. «حوض خون» تجلی قرن‌ها روضه مکشوف است، از دریچه زنانگی در بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک. حوض خون روایت دست‌های جراحت‌داری است که به شهادت بسیار نزدیک‌اند؛ دست‌هایی که وقتی لباس‌ها را در تشت غسل دادند و بوی خون و کف مشامشان را پر کرده، انس گرفته‌اند با شهید؛ آنها خوب فهمیده‌اند خون شهید چقدر حرمت دارد. چقدر پربرکت است. این کتاب دوربینش را جایی کار گذاشته که جنگ را از زنانه‌ترین حالتش روایت کند؛ روایتی که بین کتاب‌های دفاع مقدس زیاد دیده نشده و اگر هم سر سوزنی روایت شده، آن‌طور که باید نبوده. پس بی‌حساب نیست که مقام معظم رهبری در تقریظ بر این کتاب نوشتند: «اولین احساس، پس از خواندن بخش‌هایی از این کتاب، احساس شرم از بی‌عملی در مقایسه با مجاهدت این مجاهدان خاموش و بی‌ریا و گمنام بود.»
«حوض خون»، تداعی‌گر هنرمندانه مجاهدت‌های زنانه است. فرم و نثر آن زیباست. فاطمه‌سادات میرعالی از پس روایت‌ها و سوژه‌ها برآمده و این مهم‌ترین نقطه قوت کتاب است. اما ازآنجایی‌که ما با زنانی روبه‌رو هستیم که همگی در یک مکان، در حال انجام‌دادن یک فعالیت هستند و رنج و درد مشترک دارند، غفلت در گزینش و تدوین روایت‌ها باعث تکراری شدن برخی از عناصر و مشترک‌بودن برخی از روایت‌ها شده که نیاز کتاب به تدوین دوباره را بیشتر از حد معمول نشان می‌دهد. اما با تمام این نقاط ضعف و تکرارها، سوژه ناب و روایت زنانه این کتاب باعث شده که باز هم حوض خون اثری ارزشمند در ادبیات شفاهی و دفاع مقدس باقی بماند.
در انتها باید گفت این کتاب، بسیار خواندنی است، نه از جهت آنکه کتاب جنگ یا ادبیات دفاع مقدس است، نه، خواندنی بودن این کتاب اتفاقا از این حیث است که هیچ شباهتی به آن روی ترسناک و مردانه جنگ ندارد. حوض خون ساکت و در خفا، خرامان‌خرامان قصه می‌گوید و شبیه مادری عزادار در جنگ زندگی می‌کند. حوض خون روایت مادرانی است که پایشان به جبهه باز نشده اما جنگ را در عمیق‌ترین لایه وجودی‌شان، در خواب‌هایشان و در کنج خانه‌هایشان احساس کرده‌اند. زنانی که مبارزانه زندگی کرده‌اند. همانقدر شجاع، همان‌قدر متعهد، همان‌قدر غیور. کتاب گرانقدر «حوض خون» سال۱۳۹۹ به همت انتشارات راهیار و به قلم فاطمه‌سادات میرعالی در ۵۰۴صفحه منتشر شده است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.