آگاه: مسئله ایشان آزادی است و هیچ سطحی از ظلم را برنمیتابند. این فهم از توحید است که نه ظلم جهانی را برمیتابد و نه ظلم داخل حکومت اسلامی را. این شورشدهندگی اسلام است که سکون را از انسان و جامعه مسلمان میگیرد.
درک این زندگی برای دلبستگان به زمین سخت است. اما آنها چون نگاه بر آسمان دارند در دل سختی زمین بیشتر لذت میبرند. برای همین زمینیان و نظام تحلیلی آنها درکی از موحدان ندارند. به تمسخر آنان میپردازند و آنها را عدهای روانپریش که به دلیل فضای خلسه و تعلیقی که در آن قرار داشتند همه دارایی خود و مردمشان را به باد دادند برای هیچ و از منظر استادی ریشسفیدکرده در حوزه سیاست توصیه میکنند تسلیم شوید تا لااقل کمی زندگی کنید. یا آن دیگر میگوید اندازه و قدر خود را بدانید و بیش از گلیم خود پایتان را دراز نکنید. اینها همانهایی بودند که برای ناجنبش۴۰۱ هرگونه کشتهای برایشان مطلوب بود و به قول خودشان، دنبال زندگی بودند. اینها میترسند تعریفشان از زندگی خدشه بردارد و تمام نظام تحلیلیشان یکباره فروبریزد. گویی متوجه نیستند که از قضا آنها برای زندگی میجنگند و از این زندگی بسیار هم لذت میبرند. اینها میترسند تعریف دیگری از زندگی که از قضا برخلاف تعریف آنها بسیار رشکبرانگیز است بیاید و فراگیر شود.
اما این توحید است که فرمانده یحیی را اینگونه در خیابانهای غزه روانه میکند و میگوید یک ساعت برای خودم میچرخم ببینم چه کسی میتواند تقدیر خدای مرا عوض کند. این فرمانده یحیی است که بر خرابههای خانهاش مینشیند و لبخند تحقیرآمیز میزند به دشمنش. فرمانده میتوانست معامله کند، در کنجی زندگی معمولی کند ولو تحقیر شود و آزاد نباشد اما او چون موحد است نمیتواند چنین بیندیشد. او ترجیح میدهد بر خرابههای خانهاش دشمن خود را تحقیر کند تا در زندگی محقر تحقیر شود. هرچه دنبال او گشتند تا او را بزنند نتوانستند. از آخر جایی او را زدند که فکرش را هم نمیکردند تا او در لحظه آخر نیز اثبات کند وقتی خدایش بخواهد و تقدیر او مرگ باشد در زمانی که هیچکس فکرش را نکند او خواهد رفت. در لحظه آخر هم چون خدایش او را آزاد میخواست دشمنش را با فیلم شهادتش تحقیر کرد. او توحید را برای همه معنا کرد. آری شاید بعد از خمینی، این یحیی بود که بیش از همه توانست توحید را معنا کند و جهانی سازد.
همیشه برایم سوال بوده علیرغم آنکه مقاومت در برابر ظلم یک امر انسانی است، چرا این مسلمانان هستند که سمجترین افراد در برابر ظلم هستند و یقه ظالم را رها نمیکنند؟ چرا اسلام است که چنین ظرفیت ستیزندگی با ظلم را در میان مسلمانان میآفریند و در تمام سختیهایش از آن لذت میبرند و تو گویی فقط آنها هستند که زندگی میکنند و میفهمند. مقاومت میتواند معنای دیگری از زندگی برای ما بیافریند. در بحبوحهای که داشتند برایمان تعریف میکردند که زندگی و آزادی یعنی تنانگی و زنانگی، مقاومت معنای اصلی زندگی و آزادی را برای ما به ارمغان آورد. این باید افتخار مردم ایران باشد که تنها حاکمیت روی زمین هستند که از آزادی دفاع میکند. تنها آنها رهبرانی دارند که برای تحقق آزادی این میزان تلاش میکنند و هزینه میدهند. تنها مردمانی هستند که مسئلهشان صرفا سیرشدن شکم و خوابیدن خوششان نیست، بلکه دارند برای آزادی اینچنین هزینه میدهند. آری این آزادی است. آزادی از هرگونه سلطه است. صدالبته همین مردمان ایران هستند که چنانکه از رهبرانشان آموختند با هیچ حاکمیت و دولتمردی عهد اخوت نبستهاند و بارها گفتهاند با هر سلطهای مشکل دارند و برایشان تفاوتی میان سلطه داخلی و خارجی نیست. این توحید است که آنها را اینگونه بار آورده. اینچنین در تنگناهای اقتصادی زنانشان طلا میدهند و مردانشان زندگی. همه ایشان عاشق شهادتاند و در این میان فرقی میان چپ و راست نیست. پس از شهادت فرمانده سنوار همه حسرت چنان مرگی را میخورند. مردمانی چنین عاشق حماسه که چنین برای حماسه دلشان غنج برود. هرآیینه حماسه محو شود، هر چیزی به نام زندگی و آزادی تحمیل میشود.
۲۹ مهر ۱۴۰۳ - ۲۲:۵۸
کد خبر: ۷٬۷۲۶
چه شد که فرمانده سنوار چنین زندگی را برگزید و ۷اکتبر را برنامهریزی کرد؟ چه عاملی سبب میشود که یک ملتی چنین قیامی بکند و چه تفاوت میان مقاومت اهالی غزه و دیگر مبارزان وجود دارد؟ این توحید است که چنان روحی در پیروانش میآفریند که در بطن سختترین مقاومتها هم لذت میبرند.
نظر شما