۱۵ آبان ۱۴۰۳ - ۱۱:۱۲
کد خبر: ۸٬۱۶۱

جای خالی برخی اقوام در دیدوبازدیدهای نوروز امسال احساس می‌شد. به نظرم آمد نمی‌تواند یک دلیل مشخص داشته باشد و این برآمده از یک رفتار عرفی و جمعی مرسوم است که نسل جدید با آن ارتباط برقرار نمی‌کنند.

تعامل بازجویانه ممنوع، تعامل فامیلی حتما!

آگاه: دیدن اینکه جوان و نوجوان امروزی با آن رفتار مرسوم ارتباط برقرار نمی‌کند و ترجیح می‌دهد به جای حضور در جمع اقوام و در میهمانی، در خانه بماند، نخستین راه برای حل این مسئله است. راه‌حل بعدی تغییر این رفتار است که اگرچه فردی اتفاق می‌افتد اما اثر جمعی داشته و این تغییر در دیگران نیز تزریق شده و آنها هم انتخاب می‌کنند که برای نگه‌داشت جمع خانوادگی و رفت‌وآمدهای فامیلی، رفتارشان را تغییر دهند. جوان و نوجوان امروزی متوجه این تغییر رفتار می‌شود و حالا احساس امنیت و راحتی کرده و خود را با هر شکل و شمایل و عقیده‌ای که دارد، عضوی از جمع خانوادگی می‌بیند.

در ستایش قوم و خویش
اصلا چرا این مسئله مهم است؟ چرا جمع خانوادگی و حضور همه اعضا در آن مهم است؟ در اینکه انسان، موجودی اجتماعی است و برای رسیدن به تعادل نیازمند ارتباط با دیگران است و در جمع افراد به تجربه، رشد و یادگیری می‌رسد شکی نیست؛ اما چرا اقوام؟ اگر خانواده را هسته اصلی حضور انسان در اجتماع ببینیم، نزدیک‌ترین لایه به این هسته، قوم و خویش یا همان فامیل است، همه ما در دوران نوزادی‌مان و زمانی که موفق شده بودیم چند کلمه را به زبان بیاوریم، پیش از اینکه بخواهیم دکتر، دوست، معلم، استاد و به‌طورکلی فردی از جهان بیرون از خانواده را صدا بزنیم، مادربزرگ، پدربزرگ، عمو، عمه، خاله و دایی را صدا زدیم. از همان زمان ارتباطات انسانی و اجتماعی ما شروع شده و بعد از پدر، مادر، خواهر و برادر، جهان بیرونمان را با اقوام شناخته‌ایم. در واقع یکی از احتیاجات عاطفی، شناختی و روانی ما که جزء نیازهای مهم ماست، ارتباط با اقوام یا همان صله‌رحم است که از همان کودکی ما شروع شده و تا زمان نوجوانی، جوانی و بزرگسالی ما ادامه پیدا کرده و در نهایت خود ما هم در این زنجیره به فامیل یا قوم فردی از نسلی جدیدتر از خودمان تبدیل می‌شویم. روانشناسان نقش ارتباط فامیلی و صله رحم را در تامین سه نیاز انسانی «نیاز به محبت»، «وابستگی و تعلق به گروه» و «نیاز به بیان و ابراز خود» را مثبت و مهم می‌دانند. نقطه قوت روابط فامیلی، تامین همین سه نیاز است.
مفسران قرآنی هم آیه۳۶ سوره نساء را مربوط به اهمیت صله رحم دانسته و درباره آن گفته‌اند که در این آیه پس از شرک نورزیدن به خداوند، دو امر نیکی به پدر و مادر و اقوام و خویشان آمده که نشان‌دهنده اهمیت روابط فامیلی در دین است.

محبت، پادزهر طردشدگی در فامیل
محبت یکی از نیازهای اصلی انسان است که در هر دوره از زندگی‌اش به آن نیاز دارد. منبع تغذیه محبت هر فردی پس از پدر و مادرش، اقوام و دوستانش هستند. از آنجایی که اغلب، مراقبان اولیه فرد در سنین کودکی‌اش خانواده و اقوام نزدیک او هستند، شدت و اثر این محبت نیز بر آنها پایدارتر بوده و طبق نظر روان‌شناسان، این ارتباط مطمئن و قابل‌اعتماد با مراقبان در دوران کودکی باعث می‌شود دلبستگی دوران کودکی به همان حمایت اجتماعی در بزرگسالی برسد. زمانی این اتصال به مشکل می‌خورد که با قرارگرفتن افراد در دوره نوجوانی و جوانی و برجسته شدن استقلال فکری و رفتاری آنها، اختلاف یا تفاوت‌نظر با اقوام پیدا کرده و از سمت آنها طرد شوند. این طردشدگی باعث می‌شود که احساس امنیت و راحتی تعامل فامیلی از بین برود و به گرهی تبدیل شود که با هربار تعامل، به گره‌ای بزرگ‌تر تبدیل شود. درحالی‌که، بازگشت به اصل محبت که از دوران کودکی وجود داشته، کمک می‌کند که اعضای یک فامیل فارغ از اختلاف نظر و رفتار، از در کنار هم بودن احساس امنیت و خوبی داشته و در مسیر رشد و یادگیری قرار بگیرند.

سوال‌های کلی خصوصی نپرسیم!
یکی از تهدیدهای بزرگ ارتباط با فامیل، تعامل یک‌طرفه دو نسل است که من اسمش را «تعامل بازجویانه» می‌دانم. شاید نسل‌های قبل‌تر با این نوع تعامل مشکلی نداشته یا صرف نگه‌داشتن احترام بزرگ‌ترها واکنش اعتراضی نداشتند؛ اما اصل این رفتار عرفی اشتباه است، چه طرف مقابل ناراحت بشود و بروز دهد، چه ناراحت بشود و بروز ندهد و حتی چه ناراحت نشود؛ این مسئله همان چیزی است که در ابتدای یادداشت هم اشاره کردم. رفتارهای مرسوم عرفی که اشتباه است و نیاز داریم فرد به فرد آن را به هم گوشزد کنیم و تغییرش دهیم. تعامل بازجویانه همان پرسش و پاسخ یک‌طرفه درباره مسائل کلی اما خصوصی افراد است؛ مثلا سوالات مستقیمی مانند «معدلت چند شد؟»، «چرا ازدواج نمی‌کنی؟»، «چرا بچه‌دار نمی‌شید؟»، «بچه دوم رو کی می‌آرید؟»، «چرا رشته تجربی رو انتخاب نکردی؟»، «چقدر حقوق می‌گیری؟»، «چرا کار نمی‌کنی؟» و... از مجموعه سوال‌های مسموم‌کننده یک فضای فامیلی است که اگرچه ممکن است پشت خیلی از آنها دلسوزی و دغدغه حمایتی فامیل باشد، اما در ظاهر اذیت‌کننده است و فاصله میان اعضای فامیل را زیاد می‌کند. راهکار، طرح مسئله کلی و غیرمستقیم درباره یکی از مشکلات مانند «ازدواج» و دعوت آزادانه بقیه به مشارکت و گفت‌وگو درباره آن است. این همان راه رشد و یادگیری است که در ارتباطات قوم و خویشی می‌توان به آن رسید. افراد در گفت‌وگو باهم نیاز دارند «مؤمن هم» باشند، یعنی امن باشند و با کلامشان به هم آسیب نزنند.

کلیددار محفل خانوادگی
انسان موجودی اجتماعی است و تغییرات اجتماعی روی رفتار، باور و اعتقادات او هم اثر دارد. تغییرات اجتماعی اخیر در حوزه پوشش، تقریبا به همان نسبت فاصله و شکاف میان اعضای فامیل ایجاد کرد که تغییرات سیاسی چندسال قبل رقم زد. همین امر باعث شده بود به خصوص نوجوانان و جوانان به دلایلی مانند ترس، نگرانی، احساس عدم امنیت و غیره کمتر در جمع‌های خانوادگی بوده و تنها بمانند یا بیشتر با دوستانشان باشند. قطع نکردن تعامل ازسوی بزرگ‌ترها و نسل قدیم بدون اشاره مستقیم به تغییرات پیش‌آمده، عامل اصلی بازگشت آنها به جمع خانواده است؛ اتفاقی که از نزدیک شاهدش بودم و پیامدهای مثبت و مطلوب آن را دیدم.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.