رسانه سینمایی ورد آف ریل (worldofreel) به‌تازگی مطلبی منتشر کرده که در بسیاری از سایت‌ها و خبرگزاری‌های داخلی و خارجی بازنشر شده است؛ براساس گزارش این رسانه سینمایی، ۱۰فیلم پرفروش سال۲۰۲۴ همه دنباله هستند و اگر بخواهیم خیلی کوتاه و مختصر بگوییم این گزارش نشان می‌دهد که دنباله‌های فانتزی و اکشن سینماها را پر کرده‌اند و به قول اسکورسیزی، مخاطبان سینماها فیلم‌هایی می‌خواهند که شبیه دنیای بازی باشند.

چرا فیلم‌های دنباله‌دار پرطرفدارند؟

آگاه: عناوین ۱۰فیلم پرفروشی که در این گزارش معرفی شدند، عبارت است از: درون بیرون۲، ددپول و ولورین، من نفرت‌انگیز۴، تلماسه: قسمت دوم، گودزیلا و کونگ: امپراتوری جدید، پاندای کونگ‌فوکار۴، بتلجویس بتلجویس، ونوم: آخرین رقص، پسران بد: بران یا بمیر و پادشاهی سیاره میمون‌ها.با نگاهی به این عناوین حتما متوجه شده‌اید که اکثر این فیلم‌های دنباله‌دار، فیلم‌هایی هستند که مخاطب با یکی از شخصیت‌های اصلی فیلم انس گرفته و با او ارتباط برقرار کرده و به‌خاطر این حس و حال میل به دنبال کردن آن را پیدا کرده است؛ گاهی تا آخرین دنباله فیلم همراه آن شخصیت می‌ماند، گاهی هم به‌خاطر پرداخت نامناسب، آن را نیمه راه رها می‌کند و دیگر دنبال نمی‌کند. نکته جالبی که در این میان وجود دارد اینکه دنبال‌کنندگان فیلم‌های دنباله‌دار دوست دارند در دنباله‌های فیلم اصلی، شخصیت محبوبشان همچون گذشته باشد یا لااقل چندان تغییر نکند.۳۰سال پیش، در سال۱۹۹۳، فهرست ۱۰فیلم پرفروش را فیلم‌های اورجینال تشکیل می‌دادند و در این فهرست، فیلم‌هایی چون «پارک ژوراسیک»، «خانم دابتفایر»، «فراری»، «شرکت»، «بی‌خواب در سیاتل»، «پیشنهاد بی‌شرمانه»، «در خط آتش»، «گزارش پلیکان»، «فهرست شیندلر» و «کلیف‌هنجر» قرار داشتند. در آغاز قرن جدید یعنی در سال۲۰۰۰ نیز هنوز فهرست ۱۰فیلم برتر سال قابل‌قبول بود و تنها یک دنباله یعنی «ماموریت غیرممکن۲» و فقط یک فیلم ابرقهرمانی «مردان ایکس» در میان ۱۰فیلم برتر جای داشتند و هشت فیلم اورجینال شامل «دورافتاده»، «گلادیاتور»، «ملاقات با والدین»، «کاملا طوفانی»، «آنچه زنان می‌خواهند»، «دایناسور»، «آنچه در زیر نهفته است»، «فیلم ترسناک» فهرست پرفروش‌ترین‌ها را تشکیل داده بودند.اکنون در سال۲۰۲۴، به نظر نمی‌رسد راهی برای خروج از این چرخه وجود داشته باشد و تا زمانی که مخاطبان در انتظار «انتقام‌جویان۵» یا «سریع و خشمگین۸» باشند، مدیران استودیو همچنان به ساخت این فیلم‌ها رغبت خواهند داشت.با اینکه سابقه ساخت فیلم‌های دنباله‌دار در غرب طولانی‌تر از کشورمان است، با این‌حال فیلمسازان ایرانی هم چندسالی است که به دنباله‌سازی روی آورده‌اند؛ نمونه آن سریال‌های شهرزاد، زخم کاری و فیلم‌های سینمایی گشت ارشاد، اخراجی‌ها و آتش‌بس.
فیلم‌های دنباله‌دار با برنامه‌ریزی و بدون برنامه‌ریزی
روال ساخت فیلم‌های دنباله‌دار به این شکل است که برخی از همان اول به نیت دنباله‌دار بودن ساخته می‌شوند مثل سوپرمن، بتمن، جنگ ستارگان و... اما برخی از فیلم‌ها به قصد دنباله‌دار بودن ساخته نشده اما به‌دلیل استقبال و بالتبع سوددهی تصمیم به ساخته شدن دنباله‌های آن نیز گرفته شده است، مثلسه‌گانه Before، سه‌گانه اوشن، ترمیناتور و... .
نکته جالب درخصوص اغلب فیلم‌های دنباله‌دار این است که دنباله‌های فیلم‌ها هیچ‌کدام به‌خوبی اولین نمی‌شوند؛ درست مثل املتی که یکبار می‌خوری و چون مزه داده سراغ درست کردن دوباره‌اش می‌روی، درست می‌کنی، نوش جان هم می‌کنی اما با خودت می‌گویی اولی چیز دیگری بود!این اتفاق اخیرا برای فیلم خارجی جوکر۲ افتاد؛ فیلمی که مخاطبان سینما با کلی شوق و ذوق منتظر به گیشه آمدنش بودند اما چیزی از اکران آن نگذشته بود که سیل بدگویی‌ها درباره این فیلم خروشان شد و مخاطبان به حدی از دیدن آن ناامید شدند که فروشش در گیشه سینمای هالیوود با ضرر مواجه شد.به نظر می‌رسد این روزها سینمای هالیوود در دنباله‌ها، بازسازی‌ها و راه‌اندازی‌های مجدد خلاصه می‌شود و هر فیلمی که می‌بینیم به نحوی با فیلم‌های قبل از خود در ارتباط است. به‌سختی می‌توان فیلم اورجینال با بودجه تولید حسابی پیدا کرد و اگر هم فیلمی با این مشخصات ساخته شود، معمولا در باکس‌آفیس موفقیت قابل‌توجه و مورد انتظاری به‌دست نمی‌آورد. از این رو، استودیوهای فیلمسازی و کارگردانان به سراغ ایده‌ها و پروژه‌هایی می‌روند که خود را ثابت کرده و همه می‌دانند که به احتمال فراوان با موفقیت تجاری همراه خواهند شد.البته این موضوع درمورد فیلم‌هایی که از اول با قرار بر دنباله‌دار بودن ساخته شده کمی متفاوت است چون کارگردان این دسته از فیلم‌ها بنا به داستان و استدلال‌هایی از همان اول برنامه‌ریزی بلندمدت برای ساخت و پرداخت اثرش می‌کند، نه اینکه به‌خاطر دستیابی به سود بیشتر تصمیم بگیرد داستان را کش دهد یا به اصطلاح خودمانی آب ببندد.یکبار مسعود ده‌نمکی در گفت‌وگویی گفته بود: بعد از فروش هر قسمت از فیلم اخراجی‌ها به فکر ساخت قسمتی بعدی افتاد و این موضوع چندان برایش قابل پیش‌بینی نبود. او همچنین در این گفت‌وگو اشاره کرده بود که اگر مناظره‌ای بین آقای احمدی‌نژاد و آقای روحانی برگزار شود و هر کدام از طرفین مناظره نکات جالبی بیان کنند، می‌توانم اخراجی‌های۴ را کلید بزنم. نکته جالب‌تر اما اینکه با وجود آنکه مخاطب می‌داند نسخه‌های دنباله معمولا ضعیف‌تر از کار اول هستند، باز هم آن را دنبال می‌کنند و دقیقا اینجا همان نقطه‌ای است که این فیلم‌ها پرفروش می‌شوند.
برخی دنباله‌ها در دام تکرار و محتاط بودن بیش‌ازحد می‌افتند. این دنباله‌های سینمایی در تلاش برای تکرار موفقیت فیلم اول، از هرگونه ریسک و نوآوری پرهیز می‌کنند و صرفا به بازتولید ایده‌ها و عناصر قبلی بسنده می‌کنند. این نوع دنباله‌ها نه‌تنها جذابیت و هیجان فیلم اصلی را حفظ نمی‌کنند، بلکه فاقد روح و اصالت هستند و به آثاری خسته‌کننده و بی‌محتوا تبدیل می‌شوند. در نقطه مقابل، دنباله‌هایی قرار دارند که در جبهه افراط قرار می‌گیرند و تغییرات گسترده‌ای در داستان، شخصیت‌ها و لحن فیلم اصلی اعمال می‌کنند. این نوع دنباله‌های سینمایی ممکن است ایده‌های جدید و جالبی ارائه دهند اما در نهایت از هویت و اصالت فیلم اصلی فاصله می‌گیرند و به اثری کاملا متفاوت تبدیل می‌شوند.
دنباله‌های سینمایی موفق، تعادلی ظریف بین نوآوری و اصالت برقرار می‌کنند. آنها ایده‌ها و مفاهیم جدیدی را به داستان اضافه می‌کنند اما درعین‌حال به ریشه‌ها و هویت فیلم اصلی وفادار می‌مانند. شخصیت‌های محبوب فیلم اول در دنباله نیز حضور دارند اما در شرایط و چالش‌های جدیدی قرار می‌گیرند. داستان دنباله، ادامه‌ای منطقی و جذاب بر داستان فیلم اصلی ارائه می‌دهد و درعین‌حال، غافلگیری‌ها و هیجانات جدیدی برای مخاطبان رقم می‌زند. ساخت دنباله‌های سینمایی که هم مخاطبان قدیمی را راضی و هم طرفداران جدید را جذب خود کنند، کار آسانی نیست. این امر نیازمند ظرافت، دقت و درک عمیقی از المان‌هایی است که باعث محبوبیت فیلم اصلی شده بودند. با خلق دنباله‌هایی که ضمن ارائه ایده‌های نو، به هویت و اصالت فیلم اصلی احترام می‌گذارند، می‌توان خاطرات خوب تماشای فیلم اول را زنده نگه داشت و اثری ماندگار و ارزشمند خلق کرد.

چرا دوست داریم فیلم‌های موردعلاقه‌مان دنباله‌دار باشد؟
دنباله‌ها نتیجه موقعیتی ثابت و شماری محدود از شخصیتهای محوری ثابت است که شخصیت‌های ثانوی و متغیر حول آنها سامان می‌یابند. شخصیت‌های ثانوی باید این تاثیر را برجا بگذارند که این قصه جدید از قصه‌های مقدم متفاوت است، حال آنکه در واقع الگوی روایی تغییر نمی‌کند.
امبرتو اکو، فیلسوف و نشانه‌شناس ایتالیایی معتقد است: قصه‌ها و فیلمهای دنباله‌دار به ما (مصرف‌کنندگان) آرامش می‌بخشند، چراکه قابلیت پیشگویی ما را ارضا می‌کنند: شاد می‌شویم زیرا قابلیت مختص خودمان را به حدس زدن آنچه رخ خواهد داد کشف می‌کنیم. ما این نتیجه شادی‌بخش را به‌وضوح به ساختار روایی نسبت نمی‌دهیم، بلکه آن را ناشی از ظرفیت‌های مسلّمِ خود در امر پیش‌بینی کردن می‌دانیم. ما فکر نمی‌کنیم که «مولف داستان را به شیوه‌ای پرداخته است که من بتوانم پایانش را حدس بزنم»، بلکه برعکس فکر می‌کنیم: من آنچنان باهوش بودم که علی‌رغم تقلاهای مولف برای گول زدنم، توانستم آخرش را حدس بزنم.
به عقیده او، گونه‌ای از قصه‌های دنباله‌دار را می‌توانیم در ساختار فلاش‌بک جستجو کنیم؛ مثلا شاهد آن هستیم که در برخی قصه‌های مصور (ازجمله سوپرمن) داستان شخصیت اصلی در خط سرراستی در طول زندگی‌اش دنبال نمی‌شود، بلکه همیشه سروکله‌اش در لحظات متفاوتی از زندگی‌اش پیدا می‌شود؛ به‌گونه‌ای وسواسی به سراغش رفته می‌شود تا مجال‌ها و فرصت‌های جدیدی برای روایات جدید پیدا شود. گویا این لحظات زندگی او از چنگ حواس‌پرتی راوی گریخته است ولی ظهور مجدد او خصائل روان‌شناختی‌اش را تغییر نمی‌دهد؛ خصائلی که از پیش، یک‌بار و برای همیشه تثبیت شده است. نکته آخر هم اینکه آن شکل از دنباله‌دار بودن که در سینما و تلویزیون به کار می‌رود، بیشتر از ماهیت خود هنرپیشه نشأت می‌گیرد تا از ساختار روایی؛ همیشه صرف حضور جان وین یا جری لوئیس (وقتی تحت هدایت کارگردانی بزرگ نباشند و حتی در آن موارد) منجر به ساخت فیلمی یکسان می‌شود. مولف تلاش می‌کند قصه‌های متفاوتی ابداع کند اما همیشه و هر جا عامّه (با رضایت‌خاطر) تحت نقاب‌ها و ظواهر سطحی، قصه‌ای واحد را تشخیص داده و به رسمیت می‌شناسد. 
با این حساب می‌توان گفت که ساخت فیلم و سریال‌های دنباله‌دار به این خاطر پرفروش است که برای سازنده توجیه اقتصادی دارد چون در اکثر مواقع سود می‌کند؛ برای بیننده هم لذت دنبال کردن دارد. درست مثل خواندن یک قصه بلند که تا تمامش نکنی زمین نمی‌گذاری. میل به دنبال کردن، میلی است که در همه انسان‌ها وجود دارد؛ درست مثل میلی که به دنبال کردن آدم‌ها این روزها در فضای مجازی داریم و دوست داریم بدانیم ادامه سفر فلان دوستمان چه می‌شود یا ماجرای جدایی فلان سلبریتی چه شد. ماجرای فیلم‌های دنباله‌دار هم همین است میل به تمام کردن و دیدنش از میل ذاتی دیدن خود اثر بیشتر است.با این اوصاف، فیلمساز و نویسنده باهوش کسی است که از این میل ذاتی استفاده درست کند و آن را در ساخت فیلم یا نوشتن داستان‌هایش به‌درستی به کار گیرد؛ در این وسط گاهی موفق و پولدار می‌شود، گاهی هم به دیوار می‌خورد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.