آگاه: پیش از اینکه به موضوع فضای مجازی و آسیبهای آن برای زبان فارسی بپردازیم، شاید لازم باشد در ابتدا از چارچوب آسیبشناسیهای غیرواقعبینانه و سطحی گذشته خارج شویم و در رویکردی تازهتر نگاهی بیندازیم به آنچه در زبان و حوزه گسترده آن مغفول مانده است. در این گفتوگو تلاش کردهایم تا در گام اول، نظرگاهی واقعبینانه و عمومی به دست دهیم تا پیش از هرچیز بدانیم که امروز چرا باید غصه زبان را بخوریم و چطور باید نگرانش باشیم.
تماس زبانی عامل ضعف یک زبان نیست
مهدی صالحی در آغاز، درباره انعطاف زبانی و نیز نگرانیهای وسواسگونهای که برای جلوگیری از وارد شدن واژهای بیگانه به زبان فارسی صرف میشود، میگوید: هر زبانی اگر تقویت شده و عمق پیدا کرده باشد، میتواند هاضمه قویای باشد برای دریافت و هضم دادههای زبانهای دیگر و فقط نباید آن را در سطح واژه دید. زبانها با هم تماس پیدا و واژه رد و بدل میکنند. برای همین است که زبان عربی هاضمه قدرتمندی پیدا کرده است و کلمات بسیاری از زبان فارسی وارد این زبان شده است، حتی شعر نیز. زبان فارسی هم در مقابل این توانایی را داشته و دارد. بهواسطه تماس زبانی این دو، زبان فارسی نیز قدرت هاضمه خوبی پیدا کرده و توانسته بسیاری از مطالب زبان عربی را در خود هضم کند. این هضم کردن به چه معناست؟ به این معناست که عنصر زبانی وارداتی را مال خودش بکند. یک مثال ساده اگر بخواهم بزنم، میدانید معنی کلمه عربی «تماشا» چیست؟ کمتر کسی میداند که واژه تماشا یعنی راه رفتن و حرف زدن. ما در زبان فارسی آن را به معنای نگاه کردن با آرامش و لذت به کار میبریم. پس اینجا یک اتفاقی افتاده و معنی تغییر کرده است. این اتفاق در همه زبانها میافتد و عیبی هم ندارد. مسئله اینجاست که موضوع زبان را به شکلی روزانه باید مرور و فهم بکنیم. واژه یک زمانی اهمیت زیادی داشته، هنوز هم دارد اما این یکی از صد مسئله زبان است. چه بسا که اگر بر سر مسئله به یک درک و جمعبندی درست برسیم، متوجه شویم که مسئله اصلی ما زبان نیست.
چرا مسئله زبان را نباید در سطح واژگان دید؟
صالحی درباره عمق و بسط مسائل امروز زبان فارسی ادامه میدهد: چرا زبان انگلیسی اینقدر هاضمه قدرتمندی دارد و از زبانهای دیگر عناصری را در خود وارد کرده و نگه داشته است؟ خود زبان که خودبهخود کاری نمیکند، کسانی که کاربر زبان هستند، بهخوبی سوار بر مرکب زبان هستند و آن را بهقدری قدرتمند کردهاند که حالا هر قلهای را بخواهند با آن فتح میکنند. امروز مشکل زبان فارسی، مشکل واژههای بیگانه البته که هست اما تمام ماجرا این نیست. درصد بسیاری از آن مسائل دیگری است که در حیطه سیاستگذاری زبان قرار دارد. ما برای آبوهوا، خاک و بسیاری مسائل دیگر سیاستگذاری میکنیم و برای زبان هیچ سیاستی نداریم. مسئلهای که من چندسالی است در جاهای مختلفی مطرح کردهام، موضوع حکمرانی در حوزه زبان است که کاملا مغفول مانده است. ما حکمرانی زبانی، زبان حکمرانی و نیز حکمرانی زبان نداریم؛ سه مقولهای که با تمایزهایی جزئی، جدا از هم تعریف میشوند. بسیاری از آسیبهایی که در حوزههایی مانند فرهنگی، عقیدتی و... اتفاق افتاده نیز بهطور قطع با یک اتفاق در حوزه زبان آغاز شده است. حدود ۱۰سال پیش در مصاحبهای من به این موضوع اشاره کردم که زبان جامعه زرد شده است و جامعهای که زبان در آن ضعیف و کمرمق شود، رو به بحران و آشوب میرود. برای آنکه طبقات مختلف جامعه نمیتوانند باهم ارتباط بگیرند و مفاهمه داشته باشند. همین نداشتن مفاهمه، ایجاد بحران و آشوب میکند. همین اتفاق در حوادث سال۱۴۰۱ رخ داد. ما با نسلی مواجه شدیم که حرفهایشان را نمیفهمیدیم و هنوز هم نمیفهمیم و ماجرا را به نفوذ بیگانهها ختم میکنیم. این حرف درست است اما چه میشود که آدمی به این جایگاه میرسد که تحتتاثیر ایادی بیگانه عمل کند؟ این یک اتفاق زبانی است، تمام ماجرای جنگ شناختی و... در حوزه زبان است. جالب آنکه هیچکس در این حوزه صحبتی نمیکند؛ نه زبانشناسان و استادان ادبیات ما و نه سیاستمداران ما.
دغدغههای وارداتی در حوزه زبان
مدیرعامل انجمن ویرایش، درباره نبود فضای آسیبشناسانه واقعبین در حوزه زبان میگوید: تقریبا همه اتفاقات در حوزههای مختلف در کشور ما وارداتی است. دغدغهها و نگرانیهای ما درباره زبان نیز وارداتی است. یعنی خود ما خودبنیاد به این نتیجه نرسیدهایم که الان واقعا نیاز ما چیست. در واقع از میدان به میز نرسیدهایم، از میز میخواهیم بهسمت میدان برویم. هیچ دادهای از آسیبها و خطرات و نگرانیها و آنچه آینده پیش روی ماست، وجود ندارد. ما نمیدانیم در حوزه زبان در آینده چه چیزی پیش روی ماست. یک سرنخ ساده از این موضوع به شما بدهم؛ الان تمام همت و نیروی متخصصان در فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، مصروف این میشود که در کارگروههای زیادی که وجود دارد، واژهگزینی کنند. متاورس با ۱۰هزار واژه تازه میآید. در فرهنگستان قرار است برای این موضوع چه بکنند؟ وقتی در ۳۰سال، به بیان خودشان ۶۰هزار واژه مصوب کردهاند (بسیاری از واژههای عمومی محل بحث است و پذیرفته نشده است)، برای این مجموعه تازه قرار است چه بکنند؟ در کشوری مانند چین، از سالهای گذشته برای این تولید واژگانی تازه، کارهایی پژوهشمحور انجام شده است. خوب میشد اگر ما میتوانستیم در این زمینه مطالعاتی داشته باشیم و ببینیم که زبانهای دیگر چه آسیبهایی از فضای مجازی و مراوده با آن دیدهاند؛ البته چیزی که به آن فضای مجازی میگوییم، در واقع cyberspace یا فضای سایبر یا فضای دیجیتال است. همین واژهگزینی و نامگذاری غلط، آسیبهای بسیاری زده است. همه بهنوعی گفتند که فضای مجازی است و مجاز هم با حقیقت فرق دارد و بنابراین باید رها کرد. امروزه اما میبینیم که همین مجاز، بخش زیادی از حقیقت زندگی را دربرمیگیرد. بااینحال، بعضی از اهل فن نامی را به کار بردهاند که رهبر انقلاب نیز اقبال کردند و در سخنرانیشان از آن استفاده کردند و آن هم واژه «رایا سپهر» است.
فضای مجازی متهم ردیف اول نیست!
صالحی درباره نسبت فضای مجازی و زبان میگوید: آسیبهای فضای مجازی برای زبان از عدد خارج است؛ برای آنکه این فضا بهسرعت دستخوش تغییر و تحولهای اساسی میشود. حالا اینکه در این فضای سیال متلون چطور میشود از این آسیبها پیشگیری کرده و برای زبان تصمیمگیری کرد، نیازمند فضایی منسجم برای شناسایی مسائل و راهکاریابی آن است. او ادامه میدهد: یک موضوع مهم این است که ما فضای مجازی را بهعنوان عامل برمیشماریم و به بیانی تقصیرها را گردنش میاندازیم. اینجا باید پرسید که فضای مجازی را چه کسانی پر میکنند، چه کسانی در آن از ادبیات فارسی استفاده میکنند؟ رایا سپهر ابزار است، به شما امکان و دسترسی ارتباط و گفتوگو میدهد و هوش مصنوعی یا تولیدکننده نیست. این کاربران هستند که در این فضا تولیدگر هستند و به آن جهت میدهند. از طرفی هم محدود کردن این فضاها کمکی به این روند نمیکند؛ برای آنکه اتفاق مهم و اصلی در مدارس یا در رسانه ملی در جریان است. دستکم ۳۰سال است که رهبر انقلاب پیگیر موضوعات زبان فارسی در مدارس و در رسانه ملی هستند. من در هفتههای گذشته با حدود ۲۰۰دانشآموز مصاحبه و سواد زبانی و ادبی آنها را بررسی کردهام. عمده دانشآموزان خط خوشی ندارند، روخوانی بلد نیستند، در حافظه نه شعر و ترانه دارند، نه ضربالمثل دارند، نه حتی خواننده محبوب فارسی زبانی دارند. حتی «اسمفامیل» نمیتوانند بازی کنند! بنابراین اتفاقی که برای زبان درحال رخدادن است، در لایههای عمیقتری است و به نحوی نیست که بتوان بهسادگی و در روند روزمره به آن دسترسی پیدا کرد.
فرهنگ و دین ما زبانمحور است
صالحی درباره نسبت زبان با فرهنگ و دین میگوید: من معتقدم فرهنگ ما، یک فرهنگ زبانمحور است. از سویی نیز، محور تمدن اسلامی هم زبان است. امامعلی(ع) یک زمانی به یکی از اصحابشان گفتند برو دستورزبان عربی را دربیاور. فکر میکنید علی ابن ابیطالب(ع) چرا در جامعهای که پر از فتنه و آشوب است، اصحابش را مامور به انجام چنین کاری میکند؟ کاری که کاملا علمی است. او میخواهد زبانشناس تربیت کند؛ برای آنکه او افق یک تمدن را میبیند که فرداها قرار است جهانی شود و بسیاری میآیند و این زبان را میآموزند. از آنجایی که پیامبر اسلام(ص) میگویند «قولوا لا الله الا الله تفلحوا» یا اینکه از ما سوال میشود: «من ربک؟ من امامک؟ من نبیک؟ من کتابک؟ من دینک؟»، میدانیم که مبنای دین بر زبان است. حتی مراحل ایمان، اقرار به زبان است، شناخت در قلب است و عمل به دست و پا و جوارح؛ اولین مرحله زبان است. بنابراین، آنطور که گفتیم، این فرهنگ بر مبنای زبان شکل گرفته است. همچنین، هزار سال، فرهنگ با شاهنامه بالیده است. پنج، ششهزار شاعر نامدار و اسم و رسمدار و دیواندار هستند که در کنار هزاران نفر که داستانسرایی، نقالی و... میکردند، کمک میکنند تا زبان رشد کند.
فارسیT زنده اما کمعمق است
صالحی درباره تاثیرات امپریالیسم زبانی و نیز مرگ زبانی میگوید: جریانی که بهعنوان امپریالیسم زبانی میشناسیم (و اصلا این واژه را خود غربیها مطرح کردهاند) بهدقت روی زبان فارسی متمرکز بوده است، نه فقط زبان فارسی، که بهطورکلی زبانهای بومی. آنها این زبانها را فهم کرده و تلاش میکنند تا ریشه آنها را دریابند. در دوره استعماری نزدیک به ۳۵۰۰زبان از دست رفته است و حالا هفتهزار زبان در دنیا هست که تا صدسال آینده، یعنی تا پایان این قرن، نیمی از آنها از بین خواهند رفت. مسئله مرگ زبانها بسیار جدی است و کار استعمارگر و مدرنیسم، حذف زبانهای بومی و محلی است. برای آنکه اگر قرار باشد جهانیسازی اتفاق بیفتد و غلبه سلطهواری در کار باشد، باید زبانها یکی باشند. ممکن است بگویید ما که زبان فارسی را زنده نگه داشتهایم، بله همینطور است اما این زبان عمق ندارد. زبانی که عمق نداشته باشد و کاربر آن با ۵۰۰کلمه یا هزار کلمه حرف بزند که نه خط میداند، نه روخوانی میداند، نه شعر بلد است؛ این زبان نیست، پوستینی است که وارونه هم تن کردهاند؛ بنابراین، در همچو فضایی، رایاسپهر آسیب ما نیست. آسیب اصلی ما بیاعتنایی و بیتوجهی در سیاستگذاری آموزشوپرورش و در رسانه ملی و بیحمیتی برخی بزرگان این حوزه است. مقایسه کنید با زمانی که برای آسیبهای زیستمحیطی هزاران نفر دست به تحصن و اعتراض میزنند اما برای زبان تاکنون چنین اتفاقی رخ نداده است.
دشمنی زبانی چیست؟
او درباره موضوع دشمنی زبانی ادامه میدهد: زمانی که فرهنگ مبنایی زبانی دارد، تمام سیاست و اقتصاد نیز باید بر همین مبنا سازمان یابد. آنچه ما به آن اقتصاد زبانمحور و حکمرانی زبانمحور میگوییم. یعنی اگر دیپلماسی داریم باید بر مبنای زبانهای کشور و هنرهای کشور باشد و بعد حوزههای دیگر. یکی از جلوههای دشمنی رژیم صهیونیستی اسراییل با ایران، همین دشمنی زبانی است. در بسیاری از اندیشکدههای دنیا تلاش میشود تا زبان فارسی را با زبانهای بومی و محلی در تقابل قرار دهند که در قالب پانتورکیسم، پانکوردیسم و... زبان فارسی را به ضعف بکشانند. مرز نخست ما در جنگ با استعمار، مرز زبان است که جلوه آن را در حوادث مقاومت و غزه دیدیم. دیدیم که در جهان، شعارهایی علیه رژیم اشغالگر به زبان فارسی سر داده میشود. این فرهنگ است که در برابر فرهنگی استعمارگر قد علم میکند و زبان فارسی مهمترین نماینده و عنصر آن است.
از سیاستگذاری زبانی تا جامعهای خوانا و نویسا
مهدی صالحی درباره نبود نهادهای مسئول برای پیگیری سیاستگذاری در حوزه زبان میگوید: مسئله اصلی ما در این حوزه این است که در زمینه سیاستگذاری و برنامهریزی زبان هیچ اقدامی نمیبینیم. مهمتر اینکه هیچ جایگاه منسجمی برای این موضوع نداریم. فرهنگستان زبان و ادب فارسی، کارگروهی برای سیاستگذاری ندارد. در گرایشهای زبانشناسی نیز هیچ رشتهای برای سیاستگذاری، حکمرانی و آیندهپژوهی نداریم. همه آنچه تا به اینجا گفته شد، ذیل سیاستگذاری تعریف و برنامهریزی میشود. تا زمانی که ما حکمرانی زبان نداشته باشیم، وضعیت روزبهروز بحرانیتر خواهد شد. اگر به سمتی برویم که مراکز تصمیمگیرنده را به جهتی سوق دهیم که در حوزه سیاستگذاری و زبان کاری بکنند، امید ایجاد تغییر روشن میشود. این بعد سازمانی و حاکمیتی ماجراست. در جنبه مردمی و عمومی آن، به تقویت حرکتهای اینچنینی نیاز داریم. ایجاد مطالبه مردمی بسیار مهم است. فعالان این حوزه، پدر و مادرها و به نحوی همه افرادی که در امر زبان به هر شکل دخیلاند، میتوانند بازیگران آن باشند و کمک کنند تا کودکان ما ادیب بار بیایند و بتوانند بنویسند. ادیب و زبانآور به معنای اینکه زبان را بدانند، بفهمند و بهکار گیرند. این امر اگر محقق بشود و این توانایی در کودکان ما با شیوهای مثبت از تربیت زبانی درآمیزد، جامعهای خوانا و نویسا خواهیم داشت.
زبان در لایههای عمیق رخدادهای سیاسی
صالحی در پایان در باب ابعاد گسترده زبان و اثرات آن بر جهان سیاست افزود: بسیاری از تحولهای سیاسی جهان را که ردگیری کنیم در ابتدای امر به یک تغییر و تحول زبانی میرسیم. مبنای جنگ شناختی هم زبان و دانشهای زبانی اعم از نشانهشناسی، گویششناسی و گفتمانشناسی است. عملیات روانی هم برمبنای زبان شکل میگیرد. اول در لایه زبان اتفاقها برنامهریزی میشود، شکل میگیرد و پیش میرود و بعد به مرحله ظهور و بروز به شکل یک اتفاق ملموس در حوزههای دیگر نمود پیدا میکند. در واقع پیش از هر رخداد، دیده و ذهن مردم به قدری پمپاژ زبانی میشود که فرد یا به یک سمتوسوی برنامهریزیشده هجوم میبرد یا از عمل اجتماعی وامیماند؛ بنابراین ما به یک زبانشناسی راهبردی نیاز داریم که راهبردهای اینچنینی را شناسایی و فهم اجتماعی را ایجاد کند.
نظر شما