۲۸ آذر ۱۴۰۳ - ۲۲:۴۰
کد خبر: ۹٬۳۸۰

چرا الگوی زن انقلاب اسلامی مورد هجمه است؟

زن؛ مسئله ایران یا مسئله غرب؟

عاصمه قاسمی ـ عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی

با پیروزی انقلاب اسلامی و قرارگرفتن دین در متن جامعه به‌عنوان محور اصلی نظام جمهوری اسلامی، یکی از موضوعاتی که هم در مباحث علمی و هم در عرصه جامعه زیر ذره‌بین قرار گرفت، مسئله زنان و جنبه‌های مختلف زندگی آنان بود.

زن؛ مسئله ایران یا مسئله غرب؟

آگاه: موضوعاتی مانند حقوق زن؛ جایگاه و نقش زنان در خانواده؛ آموزش و تحصیلات؛ اشتغال؛ و مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان مورد کنکاش قرار گرفت و به ظهور دیدگاه‌های گوناگونی نیز منجر شد. قابل توجه است از همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، پژوهشگران، فعالان اجتماعی و سیاستگذاران در داخل و به‌خصوص در خارج از ایران به موضوع زن در جامعه پس از انقلاب به‌عنوان «مسئله»ای اساسی و ضروری ورود پیدا کردند. یقیناً الگوی هویتی جدیدی که انقلاب اسلامی برای زنان معرفی کرده است تضاد جدی با الگوی غالب جهان یا همان الگوی زن غربی دارد و از این رو تقابل جدی در ساحت نظر و در میدان عمل بین این دو الگو دیده می‌شود. لیکن آنچه قابل‌ملاحظه است بازنمایی صحنه نمایش این تقابل ازسوی رسانه‌های غربی است که از یک‌سو غرب را به‌عنوان مدافع حقوق زن ایرانی و حق پرسشگری و مشارکت اجتماعی ترسیم کرده و از سوی دیگر، جمهوری اسلامی را ناقض حقوق زنان و عامل «قربانی کردن» زنان معرفی می‌کند. در این شیوه بازنمایی «مسئله زنان» در جامعه ایرانی یک مشکل لاینحل معرفی می‌شود که نیاز به عمل جراحی آنی و تجویز نسخه‌هایی ازسوی «دیگری» دارد. در برساخت این تقابل، جای واقعی طرفین عوض شده است. «واقعیت» جای خودش را به «فراواقعیتی» داده است که زندگی، مسائل و چالش‌های زن در غرب را طبیعی و برعکس وضعیت زن در ایران غیرطبیعی و اضطراری تصویر می‌کند. زندگی در دنیای سیال پسامدرن، بشر را با چالش‌ها و آسیب‌های مختلفی در عرصه‌های مختلف جامعه مواجه کرده است و زنان نیز از این امر مستثنا نیستند. در کشور ما نیز زنان با چالش‌هایی روبه‌رو هستند که بررسی و رفع آنها ضروری است و رهبر انقلاب به‌کرات بر این مهم تاکید کرده‌اند.

زن؛ مسئله ایران یا مسئله غرب؟

پاسخ به یک سؤال اساسی
شکل‌گیری نظام جدید مبتنی‌بر مردم‌سالاری با محوریت دین نیز سبب طرح پرسش‌هایی درباره روابط، نهادها و سیاست‌ها در خصوص زنان می‌شود، لیکن سؤال جدی که به ذهن متبادر می‌شود این است که چرا و چگونه در جامعه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، زن تبدیل به یک «مسئله» ضروری برای دولت‌ها و رسانه‌های غرب شده و از یک کنجکاوی عادی عبور کرده است؟ آنچه اهمیت این موضوع را دوچندان می‌کند تزریق این باور و ذهنیت به درون جامعه ایران و حتی مسئولان و سیاستگذاران حوزه زنان در ایران است گویی که همیشه باید در یک حالت تدافعی به هجمه‌های دنیای غرب درخصوص زن پاسخ دهند. نکته‌ای که بارها رهبر انقلاب به آن اشاره کرده‌اند که ما در موضوع زن نباید حالت تدافعی داشته باشیم، بلکه باید با جدیت از آنها پرسشگری کنیم. با مرور تطبیقی شرایط تاریخی و اجتماعی زنان در ایران و غرب می‌توان به شناخت دقیق‌تری از ریشه‌ها و دلایل آن بازنمایی‌های نادرست رسید.
 سرتاسر تاریخ ایران، همواره شاهد معدود زنانی بوده است که در جامعه مشارکت داشته یا در سیاست اثرگذار بوده‌اند. این زنان بیشتر از طبقه حاکم، خانواده‌های اشرافی و روحانیان مذهبی بودند. به‌خاطر نوع نظام‌های حاکم در دوره‌های مختلف تاریخی، تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی مردم عادی در ایران نقش برجسته‌ای در سیاست نداشتند و نقش زنان در حوزه‌های زندگی اجتماعی و سیاسی نسبت‌به مردان خیلی کمتر بوده است، اگرچه از حقوقی مانند ارث و مالکیت برخوردار بودند. اولین مشارکت قابل ملاحظه عموم زنان ایرانی در سیاست طی شورش‌های غذا در دوران قاجار در اواخر قرن نوزدهم و از جمله آنها واقعه گریبایدوف در ۱۲۰۷ش، مخالفت با امتیاز رویترز ۱۲۵۱ش و قیام تنباکو ۱۲۷۰ بود. می‌توان گفت مهم‌ترین مشارکت اجتماعی و سیاسی زنان ایرانی در دوره قاجار، نقش آنان در جنبش تنباکو بود. همانند همه جنبش‌های دیگرِ آن دوران، زنان ایرانی در حمایت از دین و پیروی از روحانیت مشارکت می‌کردند. در بحبوحه انقلاب مشروطه (۱۲۸۴-۱۲۹۰ش)، تعداد قابل‌توجهی از زنان در ایران برای اولین‌بار برای تغییر شرایط سیاسی اجتماعی در حوزه عمومی حضور پیدا کردند. مشارکت زنان در انقلاب مشروطه، حرکتی علیه مذهب نبود و برخی از رهبران مذهبی که عاملی مؤثر در جنبش بودند، زنان را به مشارکت در مبارزه علیه سلطنت مطلقه و مداخله خارجی ترغیب کردند. بااین‌حال، معدودی از زنان با تشکیل اجتماعات و دنبال کردنِ دستورالعمل خاص خودشان، فراتر از این رفتند. طی جنبش مشروطه در واقعه‌ای، زنان از روحانیت در مقابل حمله طرفداران شاه در خیابان حفاظت کردند. مبارزات زنان طی انقلاب مشروطه جریانی از جنبش ملی بود که عمدتاً به‌دنبال برقراری حکومت مشروطه مستقل از قدرت‌های خارجی بود. پس از استقرار رژیم پهلوی، در سیاست نوسازی از بالا به پایین، افزایش سطح تحصیلات و مشارکت زنان در بازار کار دنبال شد لیکن فقط بخش کوچکی از زنان ایرانی، عمدتاً زنان سکولار طبقه متوسط و طبقه بالا از این امتیازات برخوردار شدند، درحالی‌که اکثریت زنان از آنها محروم بودند. در رژیم پهلوی بسیاری از زنان بی‌سواد بودند و صرفاً نقش‌هایی در عرصه خانواده داشتند.

دوران پساانقلاب
وضعیت در دوران پس از انقلاب اسلامی در تقابلی آشکار با دوران قبل بود. بسیاری از خانواده‌ها و گروه‌های مذهبی که به‌خاطر محیط «غیراسلامی» و «غرب‌زده» نهادهای عمومی در دوران پهلوی مانع از رفتن دخترانشان به مدرسه یا دانشگاه یا شاغل شدن آنها شده بودند، دختران و زنانشان را تشویق کردند که سواد یاد بگیرند، تحصیل‌کرده شوند و در جامعه فعال باشند؛ بنابراین برای اولین‌بار در تاریخ ایران عموم زنان از همه طبقات اجتماعی، از همه اقوام و فرهنگ‌ها، در اقصی‌نقاط کشور به آموزش، بهداشت و مشارکت اجتماعی و سیاسی دسترسی پیدا کردند. امروزه شواهد بسیاری برجهش چشمگیری زنان در عرصه‌های مختلف وجود دارد. آنچه این چند دهه پس از انقلاب اسلامی را متمایز می‌سازد ارتقای نقش و جایگاه «عموم» زنان در عرصه اجتماع است که سبب می‌شود تردیدی که ناظران بیرونی و گاهی درونی از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی نسبت‌به موضوع زن در جمهوری اسلامی داشتند با پاسخی آشکار مواجه شود. از دورانی که معدود زنان از طبقات و گروه‌های خاصی حضور اجتماعی داشتند امروز به نقطه‌ای رسیده‌ایم که بر حضور و نقش اجتماعی همه زنان صحه گذاشته می‌شود. به‌دلیل اهمیت جایگاه خانواده و نقش زنان در پایداری و سلامت خانواده به‌عنوان مرکزی‌ترین و مهم‌ترین نهاد اجتماعی، محوریت خانواده نیز به زنان سپرده شده و از این جهت نه‌تنها زنان در جامعه عنصر مهم هستند، بلکه در خانواده نیز نقش کلیدی داشته و از جایگاه آنها محافظت می‌شود؛ از این رو باید سؤال کرد چرا یک الگوی هویتی و اجتماعی که ضمن پاسداشت آزادی‌های فردی و اجتماعی زنان بر نقش‌آفرینی محوری آنان در خانواده تاکید دارد به‌یکباره ازسوی دولت‌ها و رسانه‌های غربی سوژه حملات تبلیغاتی می‌شود؟ 
به نظر می‌رسد برای برخی فعالان سیاسی و اجتماعی در خارج از ایران و همچنین برخی در داخل، تبدیل شدن تردیدها درخصوص وضعیت زن در ایران به یک اطمینان همراه با شواهدی حاکی از وضعیت رو به پیشرفت زنان، خوشایند نیست و در هر مرحله از حرکت روبه‌جلوی زنان شک و شبهه وارد کرده و با مستمسک قراردادن برخی مسائل و چالش‌های حوزه زنان، موضوع زن را «ابر مسئله» حل‌ناشدنی جامعه ایران بازنمایی می‌کنند و به همین دلیل به خود اجازه می‌دهند همواره در موضوع زن پرسشگر جدی باشند؛ ازاین‌رو امکانات و فرصت‌ها در معرفی الگوی هویتی زن ایرانی و شاخص‌های آن به‌عنوان الگوی متمایزی که تاکید بر شأنیت، انسانیت و کرامت زن دارد، صرف شرکت در آزمون‌های جهانی ساختگی برای اثبات موضع ایران در موضوع زن می‌شود. درحالی‌که آنچه این آزمون‌ها و پاسخگویی تدافعی ما را زیر سؤال می‌برد نه‌تنها خود آزمون برساخته شده، بلکه گیرندگان آزمون هستند که قرن‌هاست که در مسئله زن ظلم و ستم می‌کنند و با راه‌حل غلط و انحرافی خود نهایت سوءاستفاده را از زنان روا داشته‌اند.

گسترش مسیحیت در غرب
اگرچه گسترش مسیحیت در غرب نویدبخش فرصت‌هایی برای زنان در دنیایی بود که زنان کمترین جایگاه و حقوقی در خانواده و جامعه نداشتند، لیکن زمان کوتاهی بعد از ظهور آن و سپس در دوران قرون وسطی وضعیت زنان در غرب روبه وخامت رفت. فقط اندک فرصت فعالیت اجتماعی برای معدود زنانی که در دایره آیین مسیحیت به فعالیت‌های تبلیغی و خیرخواهانه مشغول بودند، فراهم شد. در عصر موسوم به روشنگری نیز در افکار و اندیشه‌های اندیشمندان صاحب‌نام آن دوران باز هم برای زنان جایگاه بسیار پایین‌تری از مردان تعریف می‌شد و با تاکید بر نقاط ضعف و ناتوانی زنان، آنان را از شمول شهروندی خارج می‌ساختند. ژان ژاک‌روسو نمونه‌ای از این اندیشمندان است لیکن ادعای گفتمان روشنگری بر انسان‌مداری و اصالت فرد در کنار تاکید بر نفی مشروعیت سلسله‌مراتب مبتنی‌بر قدرت، تلنگری برای زنان در غرب بود که نسبت‌به وضعیت خود بازنگری کنند لیکن این بازاندیشی زنانه همراه شد با برپاشدن نظام اقتصاد سرمایه‌داری و از این رو تعارضات جدی برای زنان به وجود آورد. از یک طرف، سوق‌دادن زنان طبقه کارگر به کار در کارخانه‌ها در سطح کارگران غیرماهر ارزان، از طرف دیگر، بی‌ارزش شدن و بی‌مزد شدن کار در خانه و بحران معنا برای زنان خانه‌دار طبقه متوسط، از سویی قرار داشتن تحت تکفل شوهر و نداشتن حقوقی مانند ارث و مالکیت و غیره و از سوی دیگر، شعارهای آزادی و حق انسانی دولت‌های لیبرال سبب شد زنان در غرب با تضادهای جدی روبه‌رو شوند. در کشمکش وضعیت بغرنج زنان در غرب مدعی آزادی و حقوق فردی و تعارض‌های برآمده از نظام سرمایه‌داری، فمینیسم در غرب متولد شد به امید آنکه مفری برای زنان بگشاید. اگرچه فمینیسم پدیده‌ای واحد و یکپارچه و ثابت نبوده است و امواج و نظریات متفاوتی را شامل می‌شود، آنچه امروز دنیا و برخی فمینیست‌ها به آن اذعان دارد عدم حصول نتیجه مطلوب برای زنان در دنیا بوده است. اگر دغدغه اصلی فمینیست‌های اولیه دسترسی به آموزش، حق رأی و حقوق اجتماعی بوده است، امروز خشونت خانگی علیه زنان و آزار جنسی در محیط اجتماع از جمله نگرانی‌های اصلی آنان است. مقایسه خواست‌ها و دستاوردهای فمینیست‌ها در طول تاریخ نشان می‌دهد ارتقای جایگاه و نقش زنان در خانواده و جامعه اتفاق نیفتاده است که اگر چنین بود همچنان آزار جنسی برآمده از شی‌انگاری و کالاانگاری زنان تیتر اول رسانه‌ها در غرب نبود. فارغ از بررسی فمینیسم آنچه مورد توجه است اینکه هیچ‌گاه وضعیت زنان در غرب با آن همه مسائلی که هنوز فمینیست‌ها به‌دنبال حل آن هستند مسئله بحرانی و غامض و لاینحل بازنمایی نشدند.

جهان باور نمی‌کرد!
در جمع‌بندی می‌توان گفت جهان باور نمی‌کرد الگوی انقلاب اسلامی درخصوص زنان به نتیجه و محصول منجر شود. علاوه بر بسیاری از اهدافی که فمینیست‌ها سال‌ها برای زنان به دنبالش بودند مانند حق مشارکت اجتماعی سیاسی و حقوق شهروندی که در جمهوری اسلامی محقق شد، معنای زن در قاموس انقلاب اسلامی از بسیاری از مشکلات و آسیب‌های جدی را که فمینیسم به واسطه رویکرد تک بعدی، فردگرایانه و تهی از خانواده‌نگری به زن وارد کرده است به همراه نداشت.
زن در انقلاب اسلامی رقیبی برای زن در غرب مدعی است؛ بنابراین برای بیرون کردن رقیب تلاش دارند و از این جهت با تغییر آرایش صحنه، بازنمایی معکوس انجام می‌دهند. تا جایی این واژگونی معنا موفق می‌شود که دست‌اندرکاران حوزه زنان در ایران نیز مقهور این بازنمایی وارونه قرار گیرند؛ بنابراین اولویت‌های نظام موضوعات زنان نیز تغییر می‌کند و در سیاستگذاری‌ها و برنامه‌ریزهای حوزه زنان اولویت‌های اصلی زنان در نظر گرفته نمی‌شود. 
 آنچه ضروری است تغییر صحنه این تقابل است. تاریخ زن در ایران و زن در غرب و آنچه وضعیت امروز زنان در دنیا نشان می‌دهد ایجاب می‌کند که در جای یک پرسشگر بنشینیم و در خصوص بیراهه‌ای که غرب برای زن تعریف کرده است با صدای رسا سؤال کنیم. چگونه در نظام سرمایه‌داری حاکم بر دنیا که همه چیز در شکل سود و منفعت دیده می‌شود، زن به‌عنوان یک انسان فارغ از جنس و جنسیت، کرامت و حقوق فردی و اجتماعی‌اش حفظ می‌شود؟ با توجه به تعاملات فرهنگی که امروز به مدد فناوری‌های نوین انجام می‌گیرد و تصاویری که رسانه‌ها از زنان در دنیا به نمایش می‌گذارند باید برای زنان و دختران در ایران و حتی در جهان رویکرد غرب نسبت‌به زن و رویکرد اسلام به زنان واضح و آشکار به تصویر کشیده شود.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.