آگاه: اگر بخواهیم پدیده پیادهروی اربعین را از منظر اجتماعی و فرهنگی را مورد مطالعه قرار دهیم؛ تحلیل شما چیست و چرا سال به سال شاهد باشکوه شدن این پدیده هستیم، به گونهای که در داخل هم شاهد الگوبرداریهایی بودهایم؟
برای فهم پدیده پیادهروی اربعین نیازمند اتخاذ یک رویکرد تمدنی هستیم؛ به این معنا که پدیده پیادهروی اربعین در حسب ظاهر یک کنش اجتماعی جمعی دیندارانه است؛ اما آنچه اهمیت این پدیده را مضاعف میکند رخدادی است که میتواند در یک بازه زمانی مثلا یکماهه در یک موقعیت جغرافیایی خاصی که مسیرهای منتهی به کربلا از سمت نجف، حله و شهرهای مجاور رقم میخورد؛ ولی این رخداد ابعاد، مولفهها و عناصری دارد که وقتی در این عناصر و مولفهها دقیق میشویم میبینیم که میتواند تمدن مدرن فعلی را به چالش بکشد. تفاوت تمدن با فرهنگ در این است که فرهنگ لایه معرفتی و فکری یک جامعه را شکل میدهد؛ اما تمدن ابعاد اجتماعی، مادی و ساختاری، یعنی نظامهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی که از آن فرهنگ حاصل و متجلی شده است. وقتی به پیادهروی اربعین نگاه میکنیم میبینیم رخدادی است که میخواهد مناسبات جدیدی در ساحتهای تمدنی رقم بزند؛ یعنی در ساحت اقتصادی آنچه در تمدن یا نظام اقتصادی مدرن هست مبتنی بر یک عقلانیت محاسبهگر شکل میگیرد؛ یعنی مثلا اگر من میخواهم به شما خدمتی کنم حتما باید یک تحلیل هزینه منفعت بکنم که چقدر فایده به من میرسانید و بعد فکر کنم که این خدمت را بدهم یا ندهم که در پیادهروی اربعین اصلا اینگونه نیست و افراد حتی با حداقل بضاعت مادی و اقتصادی هر آنچه دارند در طبق اخلاص میگذارند و آنها را بیچشمداشت به زوار امام حسین(ع) تقدیم میکنند و حتی منت میکشند به اینکه از غذایی که میخورند زوار استفاده کنند؛ یعنی با اصرار، منت کشیدن و التماس که این پدیده با این معادلات در مناسبات اقتصاد مدرن قابل فهم نیست. در ابعاد سیاسی هم همینطور است. سیاست مدرن مبتنیبر یک نگاه صرفا محدود به منافع ملی یا نگاههای محدود ناسیونالیستی یا قومیت است و مخصوصا در جهان اسلام دشمنان در سده اخیر سعی کردند به این دامن بزنند و رابطه بین قومیتها مثلا عرب و فارس، عرب و کرد، ترک و فارس و دیگر اقوام را از رهگذر سیاست تفرقه بیانداز و حکومت کن پیش ببرند؛ ولی باز هم میبینیم پدیده پیادهروی اربعین این مناسبات حاکم بر سیاست مدرن را کنار میزنند؛ انگار عامل دیگری است که این افراد را کنار هم قرار میدهد و مناسبات پانترکیسم، پانایرانیسم و پانکردیسم و رویکردهای قومیتگرایانه ناسیونالیستی کنار میرود و عرب، عجم و ترک کنار هم قرار میگیرند و شعار «حب الحسین یجمعنا» عشق به امام حسین(ع) ما را جمع میکند و وحدت را محقق میکند که این هم جلوه سیاسی دارد؛ یعنی دسیسههای استعمار را نقشبرآب میکند و هم ابعاد اجتماعی دارد که یکی از ابعاد اجتماعیاش در سطح همین مناسبات و همبستگی اجتماعی میان قومیتها و ملتهای مختلف است و حتی همدلی بین دولتها، یعنی دولت ایران و عراق ایجاد میشود که این مسئله مهمی است و حتی زمینهای هم در مرزهای ما و هم در خاک عراق میشود که اینها دستاوردهای مبارکی هستند که پیادهروی اربعین به ارمغان میآورد. برای پیادهروی اربعین میشود ابعاد اجتماعی دیگری هم ذکر کرد که مناسبات تمدن و نظام اجتماعی مدرن نمیتواند این ابعاد را با خود جمع کند. تمدن مدرن هر چه پیش آمده بیشتر فردگرا شده و افراد کاملا در خودشان هستند؛ ولی پدیده پیادهروی اربعین یک روحیه جمعگرایانه دارد و حتی اگر افراد از خانوادهشان دور شدند، در پیادهروی اربعین با خانوادهشان میآیند و بچههایشان را میآورند و یک راهپیمایی است که در دلش کارکرد اجتماعی و کارکرد خانوادگی بسیار جدی دارد و فرد را وارد اقیانوسی از افراد میکند که این افراد یک عامل موجب همبستگی اجتماعیشان است که این عامل عشق و ارادت به امام حسین(ع) است. پس وقتی میگوییم پیادهروی اربعین بنیان تمدن مدرن را به چالش میکشد دلیلش این است.
دقیقا کدام ارکان و بخشهای تمدن مدرن به چالش کشیده میشود؟
تمدن مدرن چهار ساختار دارد که اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. مناسبات فرهنگی مدرنیته و نظام ارزشی حاکم بر جوامع و انسان مدرن ادعای روشنفکری، آزادیخواهی و حقوق بشر میکند ولی جلوی چشمش کودکان و زنان را در غزه میکشند و دولتهایشان دفاع میکنند و عده زیادی از این انسانها این مسئله برایشان مهم نیست و موضوعیت ندارد؛ یعنی هنجار و ارزشی که در عمل به آن پایبندند با چیزی که شعارش را میدهند فاصله معناداری دارد. به این دلیل رقم میخورد که این ارزش و هنجار وقتی حقیقی است که متصل به یک ارزش والاتری باشد. به تعبیر فوکو، ارزشها و هنجارهای نظام تمدنی مدرن بیمعناست؛ زیرا مبتنی بر خواست و اراده قدرت و اصحاب قدرت است و اصحاب قدرت امروز اراده میکنند آزادی و عدالت این معنا را دارد و فردا اراده میکنند آزادی و عدالت معنای دیگری دارد. وقتی در حوزه ارزشها و اخلاقیات نسبیگرایی شود، دیگر چیزی باقی نمیماند و انسان هر کاری میکند برایش توجیحی میتراشد. در این بحران معنا، بحران ارزشها و بحران فرهنگی حاکم بر تمدن مدرن که همین الان حس میکنیم، یک نظام ارزشی و فرهنگی در پیادهروی اربعین شکل میگیرد که متفاوت است و با این معادلات اصلا قابل فهم نیست. نظام ارزشی که به ایثار، سخاوت، بخشندگی، گذشت، دوست داشتن انسانها، محبت به انسان و حقیقت انسان فارغ از دینش ارزش میدهد که انسان مدرن شعار این را میدهد ولی میبینیم که همین الان نگاههای فاشیستی و نژادپرستانه در غرب هست؛ مثلا اگر در اوکراین بمبی بزنند و کودکی تلف شود سروصدای زیادی میکنند؛ اما در غزه کشتار میکنند و هیچ واکنشی نشان نمیدهند؛ چون چیزی که در عمل به آن پایبندند نگاههای فاشیستی و نژادپرستانه است ولی در پیادهروی اربعین میبینیم فارغ از دین و نژاد، حتی به کسی که شیعه یا مسلمان نباشد و در پیادهروی اربعین شرکت کند، خدمت کریمانهای میکنند و احترام دارد؛ چون به حقیقت اربعین و سیدالشهدا عشقی دارد. کارکرد دوم در حوزه فرهنگی و نظام فرهنگی بحث ارتباطات میانفرهنگی است. پیادهروی اربعین محمل بسیار خوبی برای ارتباطات میانفرهنگی بین فرهنگهای مختلف است. طبق آمارهایی که عراق میدهد از پنج قاره دنیا و بسیاری از کشورها زوار و عاشقان امام حسین(ع) در پیادهروی اربعین شرکت میکنند و زمینهای برای ارتباطات میانفرهنگی و همدلی ایجاد میکند؛ به تعبیر قرآن، تعارف. قرآن کریم در سوره مبارکه حجرات میفرماید فلسفه اینکه شما را از تیره و نژادهای مختلف آفریدیم تعارف است؛ یعنی اینکه بتوانید با همدیگر آشنا شوید و ارتباط بگیرید و این نکته دقیقی است که نتیجه این در پیادهروی اربعین رقم میخورد و کارکرد بسیار مهمی در حوزه نظام فرهنگی است. چیزی که مهم بوده این است که در پیادهروی اربعین شاهد این هستیم که در یک قلمروی زمانی و مکانی محدودی رقم میخورد؛ یعنی ازلحاظ زمانی محدود است و یک ماه بوده و ازلحاظ مکانی هم در کشور عراق و مسیرهای منتهی به کربلاست. مختصاتی که برای تمدن نوین اسلامی میگوییم و آنچه رهبری تاکید و تصریح میکند شواهدی در حوزههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در پیادهروی اربعین میبینیم اما آنچه مهم است این بوده که اینها محدود به زمان و مکان است. امامحسین(ع) خون قلبش را داد تا بندگان خدا را از حیرت ذلالت، گمراهی و جهالت نجات دهد. الان داریم میبینیم به برکت خون امام حسین(ع) در پیادهروی اربعین بارقههایی از تمدن نوین اسلامی رقم میخورد ولی چیزی که مهم است این بوده که اگر میخواهیم زمینه جهانی شدن این تمدن را مهیا کنیم، باید این نظامها و آنچه را در پیادهروی اربعین رقم میخورد فرازمانی و فرامکانی کنیم؛ یعنی فقط محدود به این یک ماه نباشد و فقط محدود به این مکان یعنی از کربلا به نجف نباشد و در همهجای ایران و عراق و جهان باشد. کلُ یومٌ عاشورا کلُ ارضٌ کربلا معنایش این است که در همه زمینها فرهنگ حسینی که مغز تمدن نوین اسلامی است، جاری شود و این نظام ارزشی و هنجاری در همه مکانها حاکم شود که این معادلات را به هم میزند. الگوبرداریهایی که شده عمدتا در این زمینه بوده که مثلا در برخی از مناسکمان بحث این است که پیادهروی اربعین در حوزه عزاست و از پیادهروی اربعین در جشنها الگوبرداری کنیم، مثلا در نیمهشعبان در مسیر حرم به جمکران یا عید غدیر؛ کاری که شهرداری تهران انجام میدهد که کارهای خوبی است؛ زیرا با راهبردی که گفتم سازگار است؛ یعنی تلاش میکند این فرهنگ را که دارد در پیادهروی اربعین رقم میخورد فرازمانی و فرامکانی کند و با اینکه هرچند فرازمانی و فرامکانی کلی نمیشود، ولی دارد تکرارش میکند و این تکرار خیلی خوب است؛ یعنی فقط این یک ماه در مسیر نجف به کربلا را داشتیم و الان در چند موقعیت دیگر در قم، تهران و شهرهای دیگر میآید که بسیار مبارک است و از این جهت پدیده بسیار خوبی است؛ اما به شرط اینکه این مسئله را سازمانی و حکومتی نکنیم؛ چون چیزی که درخصوص اربعین رقم میخورد این است که ارادتمندان به سیدالشهدا که مردم هستند عهدهدار همه مسائلاند. البته اینطور نیست که دولتها نقشآفرین نباشند و برخی خدمات و امنیت و مسائل کلانی هست که باید دولتهای ایران و عراق آنها را پیگیری کند؛ اما اصل قصه و هزینهکردش و خدمتگزاریش برعهده مردم است و این اتفاق هم وقتی تکرار میشود بایستی این حالت را داشته باشد و مواکبی که شکل میگیرد و هیئات و خدمتگزارانی که هستند اساسشان با تکیه بر مردم باشد؛ زیرا اخلاص و ارادت مردم مثلا در عید غدیر بسیار مهم است. برای این مناسک ظاهر و باطن و معنا داریم که باطن و معنا اخلاص و ارادت قلبی افرادی است که دارند شرکت میکنند؛ چه بهعنوان خدمتگزار و چه بهعنوان فردی که پیادهروی میکنند و در این جشن یا عزا شرکت کردهاند.
چگونه میتوان از ظرفیت مراسم اربعین در کشور عراق برای تربیت و اصلاح سبک زندگی جوانان و نوجوانان استفاده کرد؟
همه اینها که گفتم قابل تطبیق به حوزه تربیت کودک و نوجوان است. در بحث تربیت کودک و نوجوان در جامعهشناسی تعلیم و تربیت، مفهومی به نام جامعهپذیری داریم؛ به این معنا که باید سعی کنیم ارزشها و هنجارهای مطلوب را از طریق نهاد خانواده، نهاد رسانه، نهاد دین و نهاد تعلیم و تربیت یا مدرسه به نسل بعد منتقل کنیم و یکی از چالشهای جدی که امروز جامعه ما و سایر جوامع با آن مواجهاند این است که شکاف نسلی داریم و نمیتوانیم این ارزشها و هنجارها را به فرزندانمان منتقل کنیم و پیادهروی اربعین زمینه و محمل بسیار خوبی برای جامعهپذیری در عمل است؛ یعنی بهجای اینکه به بچهها بخواهیم با زبانمان مرتبا ارزشها و اخلاقیات و سبک زندگی اسلامی را منتقل کنیم، در عمل این در پیادهروی اربعین رقم میخورد؛ مخصوصا وقتی بچهها در کنار پدر و مادر در پیادهروی اربعین شرکت میکنند و میبینند که کودکان و نوجوانان در عراق چگونه عاشقانه به امام حسین(ع) خدمت میکنند و چطور ایثار و گذشت میکنند و این ارزشها را میبینند و بچهها در پیادهروی اربعین این الگوی سبک زندگی اسلامی را در عمل طی یک هفته بیشتر یا کمتر تجربه میکنند و این فرصت بسیار مغتنمی است و در این فضا فرآیند جامعهپذیری هم منتقل میشود.
مقولهای که امروز درباره دینداری مطرح میشود حرکت دینداری مردم بهسمت مناسکی شدن است؛ یعنی دینداری را به شکل مناسک دنبال میکنند. این موضوع تا چه حد درست است و آیا اجتماعات دینی و به قول برخیها ترویج حرکتهای کارناوالی دینی بر وجوه فردی دینداری غلبه کرده است؟ آیا توسعه مواردی مثل اربعین یک آسیب است و بیانگر ضعیف شدن حوزه فردی دینداری است؟
اولا تقابل لایه مناسک و ارزشها، معارف و اعتقادات دینی کار غلطی است؛ زیرا مناسک دینی جدای از نظام اخلاقی و اعتقادی دین نیست که گفته شود دین یک لایه ارزشها و اعتقادات دارد و یک لایه هم ظاهر دین است که مناسک، هیئات و عزاداری است که اینطور نیست و اینها درهم تنیدهاند. پیادهروی اربعین یک کنش اجتماعی است که گفته میشود مناسک دینی است؛ اما در دلش یک نظام اخلاقی هست و مبتنی بر یک نظام معرفتی شکل میگیرد. اینکه گفته شود هنگامی که پیادهروی اربعین ترویج میشود نگاه مناسکگرایانه به دین ترویج میشود کاملا اشتباه است؛ چون پیادهروی اربعین یک کنش اجتماعی است که در سطح مناسک رقم میخورد، اما روح و معنایی دارد؛ البته به این معنا نیست که از آسیبهایی که ممکن است معنا و گوهره پیادهروی اربعین تهدید شود را حفظ نکنیم و بایستی حفظ کنیم؛ مثلا پیادهروی اربعین یک مسافرت تفریحی نباشد که بگوییم میخواهیم برویم. هرچند این هم اگر عمیق نگاه کنیم چه بسا عظمت و خوان پرفیض امام حسین(ع) به همین افراد هم عنایت میکند؛ چون اهلبیت(ع) معدن کرم و معرفتاند؛ ولی باید پلهپله اینها را بالا برد و نباید توقف شود. چیزی که الان هست این بوده که آن روح حاکم معنای اربعین هیچوقت به یک کارناوال و تفریح جمعی تقلیل پیدا نکرده و کسی که به زیارت امام حسین(ع) میرود اعتقادش بر این است که در هر قدمی که فرد پیاده بهسمت امامحسین(ع) بردارد، چندهزار گناه از او ریخته میشود و چندهزار به درجاتش افزوده میشود؛ یعنی عظمت زیارت امامحسین را میداند و میداند که ارزش این زیارت وقتی بالاتر میرود که با معرفت باشد. باید اینها را برای خود و نوجوانان و سایر اقشار جامعه تبیین کنیم. حالا که پیادهروی اربعین یک مناسک است، معنایش این نیست که اهمیت ندارد. نماز و روزه هم مناسک است و همه فروع دین در چارچوب مناسک فهمیده میشوند؛ ولی این مناسک محملی برای تحقق معنای عبادت است که فلسفه خلقت هم عبادت است. دوگانهای که ترویج پیادهروی اربعین، یعنی ترویج مناسکگرایی حرف بسیار غلطی است و پیادهروی اربعین باید ترویج شود؛ اما بایستی معنای اربعین را پاس بداریم که معنای اربعین همان فلسفهای است که در زیارت اباعبدالله در روز اربعین هست؛ یعنی خارج شدن از حیرت ذلالت، گمراهی و جهالت که باید این را ارتقا بدهیم؛ یعنی سعی کنیم افراد را پلهپله در کلاس درس امام حسین(ع) بالا بیاوریم. این کلاس در پیادهروی اربعین تشکیل میشود.
بهعنوان سوال آخر در دنیای امروز که عصر انفجار اطلاعات و گسترش شبکههای اجتماعی است، آیا اقبال به دین در جوامع بشری بهطورکلی در حال رشد یا رو به افول است؟
از آنجا که مسئله دین، امر دینی و دینداری مسئله فطری است، یعنی طبیعت و خلقت انسان با دین و باورهای دینی عیان شده، لذا هر قدر هم در ساحت فناوری پیشرفت کند، نمیتواند علقه و پیوندش را با امر دینی سست کند؛ چون امر دین و دینداری در ذات و سرشت افراد پیوند دارد. پیتر برگر، جامعهشناس دین میگوید نقش و کارکرد دین در زندگی معنابخشی است و انسان برای اینکه به زندگیاش معنا دهد به سراغ دین میرود و اگر این حذف شود، زندگیاش بیمعنا میشود. پیشرفتهای فناورانه در عرصههای مختلف هوش مصنوعی و فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی هر قدر شدیدتر شده، بحران معنا برای انسان مدرن بیشتر شده و این خلأ معنا موجب میشود انسان به دین نیاز پیدا کند. وقتی نیاز به دین و معنا در خلأ معنایی که در سبک زندگی جدید و تمدن جدید ایجاد شده شدید میشود، بدلها و نسخههای تقلبی هم در این فضا ایجاد میشود، مثل مسئله معنویتهای کاذب؛ معنویتهای کاذب بهخاطر خلأ معنا مطرح شدند اما یک نسخه تقلبی از اصل دین است؛ چون اصل معنا، معنایی است که از ناحیه وحی الهی که حق تعالی به عنوان خالق انسان برای او در نظر گرفته میرسد؛ ولی در معنویتهای کاذب افرادی از این خلأ و نیاز استفاده میکنند و نسخههای تقلبی از معنویت را ارائه میدهند؛ درحالیکه اصل معنویت چیزی است که در دین و معنویت دینی است و نه در قالب عرفانهای کاذب. رشدی که عرفانهای کاذب و معنویتهای نوظهور در دنیا دارند به خاطر همین ریشهای است که گرایش به معنویت و دین در ذات انسان دارد و هر قدر به جلو میرود این بحران معنا شدیدتر میشود؛ یعنی با پیشرفتهای فناورانه در قالبهای مختلف مثل هوش مصنوعی، بحران هویت برای انسان جدیتر میشود.
انسان برای پاسخ به این بحران معنا و هویت چارهای ندارد جز اقبال به معنویت که این اقبال معنویت گاهی در قالب نسخه اصلش است که میشود دینداری واقعی و گاهی اوقات ممکن است انسان در دام عرفانهای کاذب بیفتد.
در بحث تربیت کودک و نوجوان در جامعهشناسی تعلیم و تربیت، مفهومی به نام جامعهپذیری داریم؛ به این معنا که باید سعی کنیم ارزشها و هنجارهای مطلوب را از طریق نهاد خانواده، نهاد رسانه، نهاد دین و نهاد تعلیم و تربیت یا مدرسه به نسل بعد منتقل کنیم و یکی از چالشهای جدی که امروز جامعه ما و سایر جوامع با آن مواجهاند این است که شکاف نسلی داریم و نمیتوانیم این ارزشها و هنجارها را به فرزندانمان منتقل کنیم و پیادهروی اربعین زمینه و محمل بسیار خوبی برای جامعهپذیری در عمل است