دکتر محمدرضا اخضریان کاشانی علاوه‌بر عضویت در هیات‌علمی دانشگاه تهران، سال‌هاست در مرکز مطالعات انقلاب اسلامی این دانشگاه مشغول به پژوهش و تدریس است. او هم در عرصه پژوهش و تحقیق صاحب تجربه است و هم در امر آموزش و تدریس. آنچه در ادامه می‌آید گفت‌وگو با کسی است که نزدیک به دو دهه در حوزه‌های مربوط به انقلاب اسلامی و مطالعات آن فعال بوده است. 

میدان‌نگری مطالعات انقلاب اسلامی

آگاهاگر بخواهید یک تبیین جامع و مانع از وضعیت مطالعات پیرامون انقلاب اسلامی ایران در بیش از چهار دهه ارائه دهید، چه وضعیتی درحال‌حاضر ترسیم می‌کنید و از لحاظ منابع و متون در چه وضعی هستند؟
اگر یک جست‌وجوی ساده در آرشیو کتابخانه ملی انجام دهیم و واژه «انقلاب اسلامی» را جست‌وجو کنیم، حدود ۴۵هزار عنوان مدرک شامل کتاب، مقاله، پایان‌نامه و سایر آثار مرتبط به ما نمایش داده می‌شود. این نشان می‌دهد که به‌طور متوسط سالانه حدود هزار عنوان مدرک در مورد انقلاب اسلامی تولید شده است. اگر بخواهیم به‌طور کلی‌تر به موضوع نگاه کنیم، تعداد مدارک مربوط‌به انقلاب اسلامی ممکن است به حدود ۱۰۰هزار مدرک برسد. این آمار می‌تواند هم مثبت و هم منفی تلقی شود و بسته به میزان علاقه‌مندی و نیازهای پژوهشی متفاوت است. در این راستا، می‌توان چند حوزه متون مرتبط با انقلاب اسلامی را ملاحظه کرد:
۱. متون توصیفی 
۲. متون تبیینی 
۳. متون ترویجی 
۴. آثار نظری و نظریه‌پردازی 
۵. الگوسازی و ادبیات متن برای ایران و جهان.
به نظر می‌رسد در حوزه توصیفی کارهای خوبی انجام شده و توصیفات فراوانی در مورد انقلاب اسلامی منتشر شده است. اما در حوزه تبیینی، آثار به‌شدت ناکافی هستند و نیازمند گسترش مفاهیم تبیینی هستیم. همچنین در حوزه ترویجی، ما وضعیت ضعیفی داریم؛ به‌ویژه در معرفی ارزش‌ها و دستاوردهای انقلاب اسلامی به دیگران.
این مشکل به‌ویژه در معرفی انقلاب اسلامی به زبان‌های دیگر مشهود است. به‌ندرت می‌توان متنی جامع پیدا کرد که انقلاب اسلامی را به زبانی غیر از فارسی معرفی کند. در حوزه نظری نیز به نظر می‌رسد که هنوز در ابتدای راه هستیم و ادبیات جدیدی درمورد انقلاب اسلامی تولید نشده است. همچنین در زمینه الگوسازی، ما هنوز نتوانسته‌ایم الگوهایی از انقلاب اسلامی استخراج کنیم که قابل مطالعه و ارائه به دیگران باشد. جز در برخی موارد خاص هنوز الگوسازی به‌ویژه در عرصه حکمرانی صورت نگرفته است. در ساختارهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، نظامی، امنیتی و... الگوی انقلاب اسلامی را هنوز به الگویی روشن و شفاف قابل مطالعه و تقلید و قابل ارائه به جاهای دیگر تبدیل نکرده‌ایم. این مسئله در متون مربوط به انقلاب اسلامی قابل مشاهده است.

مطالعه پیرامون انقلاب اسلامی ایران چه ملزوماتی دارد و چه بایدها و نبایدهایی را باید رعایت کرد؟
 یکی از ملزومات اصلی در این حوزه، نظریه‌پردازی و مفهوم‌سازی است. ما هنوز نظریه‌های بنیادین مرتبط با انقلاب اسلامی را نداریم و مفاهیمی چون فرهنگ، اقتصاد اسلامی، اقتصاد مقاومتی و مفاهیم اجتماعی مانند جوانی، زن و خانواده نیازمند نظریه‌پردازی هستند.
یکی دیگر از ملزومات مهم در حوزه مطالعات انقلاب اسلامی، داده‌محوری است. پژوهشگران باید دسترسی به داده‌های معتبر داشته باشند اما متاسفانه ما داده‌های کافی در مورد انقلاب اسلامی تولید نمی‌کنیم. بخش داده‌های آماری ما شامل اطلاعاتی است که ازسوی مرکز آمار ایران تولید می‌شود، اما این داده‌ها به‌شدت ناکافی برای مطالعات انقلاب اسلامی هستند. بخش زیادی از این مطالعات در حوزه‌های انسانی و اجتماعی قرار دارند که به‌دلیل محدودیت‌های موجود، نتایج چندانی ارائه نمی‌دهند. همچنین، بخش قابل‌توجهی از داده‌هایی که تولید می‌شود، مهر محرمانه دارند و در دسترس پژوهشگران نیستند. تنها عده‌ای از پژوهشگران که دسترسی‌های ویژه‌ای دارند، می‌توانند به این داده‌ها دست یابند؛ بنابراین، پژوهش درمورد انقلاب اسلامی، به ویژه در حوزه‌هایی که مسائل سیاسی را مطرح می‌کنند، با چالش‌های زیادی مواجه است.
داده‌های کمی و کیفی به‌راحتی در دسترس پژوهشگران انقلاب اسلامی نیستند و این موضوع نیازمند تسهیل بیشتر است. یکی دیگر از الزامات مهم، انجام مطالعات میدانی است. ما باید توجه بیشتری به مطالعه در میدان انقلاب اسلامی داشته باشیم. متاسفانه، بیشتر مطالعات ما به نظریات کلی یا تطبیق نظریات خارجی و گاهی داخلی محدود می‌شود و به‌ندرت تحلیل‌های عمیق‌تری از حوادث داخلی مانند حوادث ۷۸، ۸۸، ۹۸ و ۱۴۰۱ داریم. در واقع، ما در زمینه تحلیل مسائل داخلی بعد از انقلاب کمبود منابع داریم.
به‌عنوان مثال، هر یک از روزهای جنگ تحمیلی می‌تواند موضوع یک یا چند کتاب در حوزه‌های مختلف مانند اقتصاد جنگ، فرهنگ جنگ و جامعه‌شناسی جنگ باشد. اما متاسفانه ما در این زمینه‌ها با فقر ادبیاتی مواجه هستیم و تولیدات کافی نداریم. این مسائل به مطالعات میدانی نیاز دارند که خود نیز اقتضائات خاصی دارد که به نظر می‌رسد به‌خوبی رعایت نمی‌شود. موضوع دیگری که باید به آن توجه شود، کاربردی‌سازی و خروج از فضای انتزاعی مطالعات انقلاب اسلامی است. بسیاری از آثار نوشته‌شده در این حوزه احساس کارآمدی لازم را ندارند و به نظر نمی‌رسد که در عمل کاربردی باشند. این آثار معمولا مفاهیمی را ارائه می‌دهند که در عمل انضمامی نیستند و به مسائل واقعی جامعه پاسخ نمی‌دهند.
همچنین، مطالعات انقلاب اسلامی باید جهانی‌نگر باشند. ما نباید تنها مخاطبان خود را افرادی خاص انقلابی فرض کنیم؛ بلکه باید مقالات و کتاب‌هایی بنویسیم که برای هر خواننده‌ای، از جمله پژوهشگران جامعه‌شناسی در نقاط مختلف جهان قابل استفاده باشد. فهم مفاهیم انقلاب اسلامی باید به گونه‌ای باشد که افراد از کشورهای مختلف بتوانند آن را با تجربیات خود مقایسه کنند.
سرمایه‌گذاری نیز یکی دیگر از نیازهای اساسی در این حوزه است. مطالعات انقلاب اسلامی نیازمند منابع مالی هستند و نمی‌توان انتظار داشت که همه پژوهشگران بدون حمایت مالی کار کنند. برای انجام پژوهش‌های موثر، نیاز به تیم‌های پژوهشی، داده‌ها و پیمایش‌ها وجود دارد که همه این‌ها نیازمند سرمایه‌گذاری است. در نهایت، باید از هنجارگریزی و دوری از پاسخ‌های کلیشه‌ای پرهیز کنیم. بسیاری از پاسخ‌هایی که درمورد مسائل مرتبط با انقلاب اسلامی ارائه می‌شود، پاسخ‌های آماده و تکراری هستند. ما باید به‌دنبال تحلیل‌های عمیق‌تر و تازه‌تری باشیم که واقعا به مسائل روز جامعه پاسخ دهند.
پیشرفت‌های انجام‌شده در زمینه مطالعات انقلاب اسلامی نیازمند پذیرش این واقعیت است که پاسخ‌های جدیدی لازم است. اگر امروز به برخی سوالات پاسخ ندهیم، باید این مسائل را با مبانی و روش‌های جدید بررسی کنیم. الگوهای سنتی که قبلا به نیازها پاسخ می‌دادند، ممکن است اکنون زیر سوال بروند و بسیاری از پاسخ‌هایی که تاکنون ارائه شده، به چالش کشیده شوند.
مسئله دیگری که باید به آن توجه شود، شبهه‌زدایی از مفاهیم انقلاب اسلامی است. بحث نسل چهارم و پنجم انقلاب اسلامی دیگر به مسائل ۴۰ یا ۵۰سال پیش محدود نیست. امروز ما با مسائل عقیدتی و شبهاتی مواجه هستیم که درباره اصل انقلاب اسلامی وجود دارد. این موضوعات باید مورد مطالعه قرار گیرند؛ زیرا پرداختن به مبانی ارزشی ضروری است اما باید رویکردی متفاوت در پیش بگیریم. اگر روزی نسبت مطالعات نظری و شبهه‌پژوهی ۷۰ به ۳۰ بود، اکنون ممکن است این نسبت تغییر کند و نیاز به بازنگری در آن وجود دارد. دیگر مسئله مهم، پژوهش بر مبنای الزامات علوم متعارف است. وقتی ما در علوم سیاسی مطالعه می‌کنیم، باید به زبانی صحبت کنیم که دانشجویان علوم سیاسی در هرجای دنیا بتوانند آن را درک کنند. نمی‌توانیم مفهوم انقلاب اسلامی را توضیح دهیم و انتظار داشته باشیم که یک دانشجو یا پژوهشگر از یک کشور دیگر آن را بفهمد. مفاهیم باید برای دیگران معنادار باشند و متاسفانه این کار به‌درستی انجام نشده است.

چند سالی است که درس انقلاب اسلامی به درس‌های دانشگاهی اضافه شده است. ازلحاظ سرفصل درسی، متون و روش دانشگاهی چه وضعیتی دارد؟ 
این درس پدیده جدیدی نیست و تقریبا همه کشورهای دنیا برای دانشجویان خود، از جمله در دبیرستان‌ها و دانشگاه‌ها، درس‌هایی درباره تاریخ معاصر و انقلاب‌های خود دارند. این موضوع به‌ویژه در کشورهای انقلابی مانند فرانسه و چین جدی‌تر است. رویکرد این کشورها تاریخی است و به معرفی شخصیت‌های تاریخی و مسائل بنیادین می‌پردازند.
در کشور ما نیز درس انقلاب اسلامی وجود دارد اما رویکرد ما بیشتر متمرکز بر انقلاب اسلامی ایران است. درحالی‌که کشورهای دیگر نیز به مطالعه انقلاب‌های خود می‌پردازند، در ایران این درس به‌عنوان یک درس عمومی تلقی می‌شود و غالبا برای دانشجویان یک درس فرعی محسوب می‌شود. بسیاری از دانشجویان تنها برای نمره‌گیری یا گذراندن وقت در این درس شرکت می‌کنند. بااین‌حال، برخی دانشجویان واقعا علاقه‌مند به بحث و تعامل هستند و در هر کلاس چندین دانشجو وجود دارند که مشتاقانه مباحث را پیگیری می‌کنند.
متأسفانه، نتیجه این رویکرد فرعی‌نگری به درس انقلاب اسلامی باعث شده است که اساتید این درس نیز به‌عنوان اساتید دروس عمومی درجه دو شناخته شوند. درعین‌حال، توقعات زیادی از این درس و اساتید آن وجود دارد؛ به گونه‌ای که انتظار می‌رود تمامی چالش‌های عقیدتی که دانشجویان در فضای مجازی، رسانه‌ای یا خانوادگی با آنها مواجه هستند، در دو واحد درسی که معمولا ۱۲جلسه بیشتر نیست، حل شود. این توقع غیرواقعی است؛ زیرا نمی‌توان انتظار داشت که یک درس دو واحدی تمام نیازهای عقیدتی، تاریخی و فرهنگی دانشجویان را مرتفع کند. به همین دلیل، فرآیند آموزشی در این حوزه معمولا کارآمد تلقی نمی‌شود. اگرچه ممکن است در حد دو واحد کارآمد باشد، با نقدهایی که مطرح خواهد شد، باید به این نکته توجه کنیم که این درس باید به‌صورت طبیعی و عادی مورد بررسی قرار گیرد.
شکست‌نخورده تلقی کردن وضعیت فعلی، حداقل یکی از مسائلی است که در این حوزه وجود دارد. چالش‌هایی که وجود دارد، شامل توقعات از ارتباط عاطفی با دانشجو و پاسخ به شبهات اوست. این امر بسیار دشوار است؛ فرآیند اعتمادسازی بین استاد و دانشجو، به‌ویژه در دروس تخصصی، زمان‌بر است؛ برای مثال، یک استاد فیزیک یا جامعه‌شناسی ممکن است در طول چهار سال تحصیل یک دانشجو، چندین‌بار با او کلاس داشته باشد و با او ارتباط برقرار کند. این ارتباط می‌تواند از طریق کارهای تحقیقاتی، مقالات و تعاملات کلاسی شکل بگیرد.
اما در مورد استاد درس انقلاب اسلامی، معمولا این ارتباط محدود به دو واحد درسی است که در یک ترم ارائه می‌شود. این ارتباط کوتاه‌مدت باعث می‌شود که دانشجو نتواند اعتماد لازم را به استاد پیدا کند و گفت‌وگوهای عمیق‌تری شکل نگیرد. به‌ویژه اینکه برخی دانشجویان ممکن است از لحاظ اعتقادی با مبانی انقلاب اسلامی چالش‌هایی داشته باشند و احساس کنند که استاد به دنبال تغییر ایدئولوژیک در ذهنیت آنهاست؛ بنابراین، ایجاد روابط عاطفی و دوستانه بین استاد و دانشجو بسیار دشوار است.
انتظاراتی که از این درس وجود دارد، معمولا برآورده نمی‌شود؛ چراکه بعد از چند جلسه، ارتباطات قطع می‌شود و ترم به پایان می‌رسد. همچنین، بحث متن‌محوری نیز یکی دیگر از مشکلات است. درحال‌حاضر، عمده دروس عمومی مانند درس انقلاب اسلامی بر اساس متون مشخصی طراحی شده‌اند اما مسائل دانشجویان در هر ترم متفاوت است. متون درسی معمولا تنها ۳۰ تا ۴۰درصد از نیازهای واقعی دانشجویان را برآورده می‌کنند و بسیاری از دغدغه‌ها و سوالات آنها نادیده گرفته می‌شود.
علاوه بر این، عدم استفاده از فناوری‌های نوین آموزشی نیز یکی دیگر از معضلات است. امروزه ابزارهای مختلفی مانند فیلم‌ها، عکس‌ها و رسانه‌های دیجیتال وجود دارند که می‌توانند به تدریس کمک کنند اما دسترسی اساتید به این امکانات محدود است. به‌جای آنکه از فیلم‌های جذاب و مستند استفاده شود، معمولا تنها به متون کتابی بسنده می‌شود. این موضوع باعث می‌شود که دانشجویان نسبت‌به درس بی‌علاقه شوند و نتوانند ارتباط موثری با آن برقرار کنند.
مسئله دیگری که باید به آن توجه کرد، نگاه تاریخی به درس انقلاب اسلامی است. بسیاری از افراد این درس را صرفا به‌عنوان یک درس تاریخ تلقی می‌کنند و به وقایع گذشته می‌پردازند. اما سوال اصلی دانشجویان این است که نسبت امروز ما با انقلاب اسلامی چیست؟ آنها بیشتر به مسائل معاصر علاقه‌مندند و نیاز دارند که با رویکردی جدید به موضوع نگاه شود. درنهایت، برای ایجاد تغییرات مثبت در تدریس درس انقلاب اسلامی، باید مدل آموزشی و محتوای درسی بازنگری شود. نیاز به خلاقیت و نوآوری در ارائه مطالب وجود دارد تا بتوانیم با نسل جدید دانشجویان ارتباط موثرتری برقرار کنیم.
به‌عنوان مثال، می‌توان گفت که در زمان‌های خاص، مانند دوره‌ای که بی‌عدالتی‌های اجتماعی وجود داشت، سوال اصلی دانشجویان این است که امروز نسبت ما با عدالت چیست. این سوال بسیار مهم است و نمی‌توان تنها به این نکته اشاره کرد که در دوره پهلوی عدالت‌ورزی نمی‌شد. وقتی ما مباحث را مطرح می‌کنیم، مسائل امروز و آینده در ذهن دانشجویان مرور می‌شود، اما پاسخ‌هایی که ارائه می‌دهیم، معمولا تاریخی هستند و این باعث می‌شود که بسیاری از دانشجویان بعد از پایان درس، تازه سوالاتشان آغاز شود. فرصتی برای پاسخگویی به این مسائل و نسبت‌سنجی بین گذشته، حال و آینده وجود ندارد و این نیازمند کارهای بیشتری است.
پیوست‌های متعددی در انقلاب اسلامی وجود دارد که به نظر می‌رسد برقرار نیستند. کارهای فرهنگی و اجتماعی که نهادهای مرتبط با دانشگاه انجام می‌دهند، نمی‌تواند تمام نیازهای دانشجویان را برآورده کند. برخی دانشجویان با شبهات جدیدی از کلاس خارج می‌شوند که نیاز به پاسخ دارند. 
مسئله دیگری که باید به آن توجه کرد، آشنایی دانشجویان با تاریخ پهلوی و دستاوردهای انقلاب اسلامی است. این موضوع نیازمند زمان و مقدمات خاصی است که در طول یک ترم نمی‌توان به‌طور کامل به آنها پرداخته شود. کلاس‌های ۴۰ تا ۵۰نفری معمولا فرصت کافی برای پاسخگویی به سوالات دانشجویان را فراهم نمی‌آورند. اگر یک دانشجو تنها یک‌بار هم سوالی بپرسد، خیلی هنر کرده است؛ مگر اینکه همه سکوت کنند و درس به قدری غیرجذاب باشد که هیچ‌کس انگیزه‌ای برای پرسش نداشته باشد.

چقدر پژوهش‌های صورت‌گرفته در حوزه ریشه‌های انقلاب ایران کافی بوده و چقدر به سرمایه‌گذاری در حوزه مطالعات انقلاب اسلامی نیاز داریم؟
 اگر منظور از انقلاب اسلامی تنها جنبه تاریخی آن باشد، ممکن است پژوهش‌هایی انجام شود، اما اگر به مسئله انقلاب از منظر دگرگونی‌های اجتماعی، توسعه و جنبش‌های اجتماعی نگاه کنیم، متوجه خواهیم شد که این موضوع یکی از مسائل بنیادین جامعه‌شناسی است. انقلاب یک پدیده مستمر است و ما همچنان در حال تجربه تحولات انقلابی هستیم. این تحولات ممکن است با کلمه «انقلاب» توصیف نشوند، اما واقعا در حال وقوع هستند. ما باید نشان دهیم که توسعه‌ای که امروز نیاز داریم، بخشی از فرآیند انقلاب است. این توسعه ممکن است شامل جنبش‌های اجتماعی آرام یا سخت باشد که در حال شکل‌گیری‌اند.
اگر ما این مسائل را جدی بگیریم و به مطالعه انقلاب بپردازیم، می‌توانیم آن را به عنوان یک پدیده تاریخی در نظر نگیریم که تنها یک بار در سال ۱۳۵۷ رخ داده است. بلکه باید بفهمیم که انقلاب همواره در حال جریان است و حتی در جوامعی که انقلاب نکرده‌اند نیز قابل مطالعه است. بسیاری از نظریه‌ها و متون مرتبط با انقلاب‌ها در کشورهایی شکل گرفته‌اند که ظاهرا به مطالعه انقلاب نیازی ندارند اما به دلیل دگرگونی‌های اجتماعی، این پدیده‌ها مورد بررسی قرار گرفته‌اند.
بنابراین، مطالعه انقلاب ضروری است و باید به‌عنوان یک پدیده مستمر جدی گرفته شود. ما باید از حوادث اخیر مانند حوادث۹۸ و ۱۴۰۱ درس بگیریم و به جای تحلیل‌های سطحی براساس پیش‌فرض‌های موجود، به بررسی دقیق‌تر این پدیده‌ها بپردازیم. این بررسی نه تنها به ما کمک می‌کند تا آسیب‌ها را کاهش دهیم بلکه می‌تواند مزایای تغییر و تحول در جامعه را نیز شناسایی کند. در نهایت، برای پیشرفت در این زمینه نیازمند سرمایه‌گذاری جدی هستیم. ما با رویکردهای متفاوتی به تاریخ انقلاب اسلامی نگاه می‌کنیم. برخی محققان تلاش می‌کنند تا انقلاب سال ۵۷ را با تعابیر سنتی بررسی کنند و درباره آن اظهارنظر کنند.

پایان‌نامه‌ها و پژوهش‌های ما در حوزه انقلاب اسلامی باید به کدام سمت‌وسو حرکت کنند؟
 مواردی که در سوال اول اشاره کردم، همچنان معتبر هستند، اما اولویت‌های ما شامل تمام عرصه‌های تبیینی، توصیفی و ترویجی است. شاید مهم‌تر از همه اینها، نظریه‌پردازی و تولید ادبیات جدید باشد. ما در این زمینه کمبود جدی داریم.
یکی دیگر از مباحث مهم، ورود به عرصه حکمرانی و حل چالش‌های آن است. مطالعات انقلاب اسلامی باید به مسائل حکمرانی بپردازند و راهکارهایی برای حل آنها ارائه دهند. این موضوع ما را به بحث میدان‌نگری می‌رساند؛ یعنی انقلاب اسلامی و مطالعات آن باید به میدان مراجعه کنند. منظور از میدان، صرفا میدان جنگ نیست، بلکه ما نیاز داریم که به مسائل مدیریتی و اجتماعی در کف جامعه توجه کنیم و از دل این مسائل تئوری‌هایی استخراج کنیم که پاسخ‌های لازم را ارائه دهند.
نهایتا، ما باید برای مخاطبان غیرایرانی خود ادبیات تولید کنیم که حداقل بتوانند فهمی از آنچه در ایران اتفاق افتاده و می‌افتد، داشته باشند. این پدیده نباید به‌عنوان یک موضوع استثنایی در نظر گرفته شود که مختص ایرانیان باشد.؛ برای مثال، مسئله ولایت فقیه موضوعی است که برای ما قابل فهم است اما بسیاری از پژوهشگران ما هم به‌راحتی با آن ارتباط برقرار نمی‌کنند. مفاهیم تولیدشده در این حوزه معمولا با زبان علوم سیاسی یا جامعه‌شناسی بیان نشده‌اند؛ بنابراین، برای پژوهشگران خارجی نیز قابل فهم نیستند و نمی‌توانند بین مفاهیم مانند نظام ولایت فقیه و مسائل روز دنیا ارتباط برقرار کنند.

اگر بخواهید آسیب‌شناسی نهادی صورت دهید، دانشگاه‌ها و پژوهشکده‌ها چه خطاها و کاستی‌هایی در حوزه مطالعات و ایجاد رشته‌ها و تعیین سرفصل داشته‌اند؟
واقعیت این است که کشور با چالش‌های جدی مواجه است. علوم انسانی به‌طور کلان و علوم سیاسی و اجتماعی به‌طور اخص، نتوانسته‌اند نسبت خود را با حل این چالش‌ها روشن کنند. فارغ‌التحصیلان علوم سیاسی و علوم اجتماعی احساس می‌کنند که نمی‌توانند مشکلات جامعه را حل کنند. به همین دلیل، رشته‌هایی که نتوانند خود را به‌عنوان حل‌کننده چالش‌ها معرفی کنند، در اولویت‌های پایین‌تری قرار می‌گیرند.
متأسفانه، علوم انسانی در جامعه ما به‌عنوان علومی تجملاتی و هزینه‌بر تلقی می‌شوند. بسیاری از مدیران فرهنگی و علمی ما بر این باورند که علوم انسانی فایده‌ای برای جامعه ندارد، درحالی‌که اگر یک تکنسین تربیت کنیم، می‌تواند کار خاصی انجام دهد، فارغ‌التحصیل علوم انسانی باید بتواند مشکلات اجتماعی را شناسایی و حل کند. یکی از مشکلات فهم غلط از علوم انسانی است. عدم بهره‌مندی از دانش علوم سیاسی برای حل مسائل و عدم مراجعه به پژوهشگر علوم سیاسی و علوم اجتماعی از جمله این مشکلات هستند.
یکی از مشکلات اصلی ما، رویکرد مهندسی به علوم انسانی است. ما انتظار داریم که علوم انسانی مانند علوم مهندسی یا پزشکی خروجی مشخصی داشته باشد. این رویکرد باعث می‌شود که مقالات ما نتوانند در مجلات معتبر پذیرفته شوند. متأسفانه، در حوزه مطالعات علوم سیاسی اسلامی یا مطالعات ایران، کمتر مجله‌ خارجی وجود دارد که مقالات ما را با مفاهیمی که ارائه می‌دهیم، بپذیرد.
ما انتظار داریم ارتقای اساتید را با همدیگر در نظر بگیریم. در رشته‌های پزشکی و مهندسی، معمولا ۱۰ تا ۱۵نفر به‌طور مشترک روی یک مقاله کار می‌کنند و این مقالات به‌راحتی پذیرش می‌گیرند. اما در علوم انسانی، این فرآیند بسیار دشوار است و عملا پذیرش مقالات به‌سادگی امکان‌پذیر نیست. همچنین، بودجه‌هایی که برای پروژه‌های مهندسی صرف می‌شود، می‌تواند چند میلیارد تومان باشد و این امر باعث می‌شود که استادان و دانشجویان با انگیزه بیشتری به انجام کار پژوهشی بپردازند. در مقابل، در حوزه علوم انسانی و به‌ویژه علوم سیاسی، پروژه‌ها به‌ ندرت وجود دارند و اگر هم وجود داشته باشند، معمولا بودجه‌های بسیار محدودی در حدود ۱۰ تا ۱۵میلیون تومان دارند که با هزاران بار رفت و برگشت، دریافت می‌شوند و ارزش واقعی آنها کاهش می‌یابد.
مسائل جذب استاد و دانشجو در علوم انسانی به‌ویژه علوم سیاسی نیز از دیگر چالش‌هاست. جذب استادان با ایرادات جدی مواجه است و در حوزه تحصیلات تکمیلی نیز جذب دانشجو مشکل دارد. بسیاری از فارغ‌التحصیلان علوم انسانی مبانی لازم را نخوانده‌اند و بدون داشتن پایه علمی مناسب، وارد مقاطع بالاتر تحصیلی می‌شوند. این موضوع باعث می‌شود که خروجی‌های ما در این حوزه‌ها ناکارآمد باشند.
علاوه بر این، بحث بودجه نیز بسیار روشن است. بودجه‌های محدودی برای علوم انسانی وجود دارد و تأمین منابع مالی برای اساتید به شدت مشکل‌ساز است. یک استاد علوم انسانی به هیچ‌عنوان نمی‌تواند با یک استاد پزشکی یا فنی مهندسی مقایسه شود؛ درآمدها و شرایط زندگی این دو گروه به‌شدت متفاوت است. پژوهشگران علوم انسانی معمولا با مشکلات مالی زیادی مواجه هستند و نمی‌توانند انتظاراتی را که از آنها می‌رود برآورده کنند.
مسئله داده‌ها نیز یکی از چالش‌های اصلی در حوزه علوم سیاسی و اجتماعی است. مطالعات نیازمند داده‌های معتبر هستند که یا در دسترس نیستند یا تولید نمی‌شوند و اگر هم تولید شوند، معمولا محرمانه‌اند. همچنین، انحصارات موجود در پژوهشگاه‌های علوم انسانی و مطالعات انقلاب باعث می‌شود که برخی پژوهشگران تنها به مباحث خاصی پرداخته و از دیگر حوزه‌ها غافل شوند.
در نهایت، باید به بحث امنیتی‌سازی پدیده‌های سیاسی و انقلاب اشاره کرد. هرگاه موضوعی با انقلاب اسلامی مرتبط می‌شود، برچسب امنیتی به آن زده می‌شود و این امر باعث خودسانسوری برخی اساتید و پژوهشگران می‌شود. در نتیجه، بسیاری از موضوعات مرتبط با انقلاب اسلامی مغفول می‌مانند یا حداقل در بدنه آکادمیک مورد مطالعه قرار نمی‌گیرند. این نقص جدی ما را از شناخت واقعی انقلاب اسلامی و مسائل حکمرانی غافل می‌کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.